شیشه عمر کودک در دستان مرد شیشه‌ای

به گزارش ممتازنیوز، با صدای آژیر خودرو پلیس در تاریکی شب همه نگاه‌ها به انتهای کوچه چرخید، تک درخت کوچه که باد برگ‌هایش را به یغما برده بود تکیه‌گاه چند نفر بود که بی‌صبرانه انتظار یک حادثه را می‌کشیدند.
سه مامور پلیس از خودرو پیاده شده و جمعیت را کنار زدند، زنی که چادر گلدار خانگی به سر داشت، هراسان و مضطرب خود را به ماموران رساند و گفت: آقا پسرم، دیوانه شده، کمک کنید، او پدر و خواهر و برادرش را همراه با پسر ۲ ساله‌اش به گروگان گرفته و تهدید می‌کند قصد کشتن آنها را دارد.
در همان تحقیقات اولیه معلوم شد، پسر خانواده پس از جدایی از همسرش به اتفاق تنها فرزندش به خانه پدری بازگشته و به دلیل مشکلات روحی به مواد مخدر صنعتی ـ شیشه ـ اعتیاد پیدا کرده است.
با به دست آمدن این اطلاعات ماموران با ورود به ساختمان از جوان گروگانگیر خواستند تا گروگان‌ها را رها کند اما او بدون توجه به هشدارها و درخواست‌های پلیس مدام تهدید می‌کرد در صورتی که کسی به خانه نزدیک شود گروگان‌ها را خواهد کشت.
مذاکره پلیس و جوان گروگانگیر ادامه داشت که این بار زن جوانی هراسان و مضطرب جمعیت را کنار زد و خود را به پلیس رساند.
زن جوان حتی اجازه نداد پلیس علت حضورش را سوال کند وی با لکنت زبان گفت: پسرم آقا! پسرم! شنیدم شوهر سابقم فرزندم را به گروگان گرفته و قصد کشتن او را دارد.
با صدای زن، گریه کودکانه‌ای از پشت در به گوش رسید که مادرش را صدا می‌کرد. ماموران سعی می‌کردند، زن جوان را آرام کنند، لحظات به کندی می‌گذشت که یکی از ماموران از خانه همسایه وارد بالکن شد و خود را به آپارتمان محل گروگانگیری رساند.
مرد گروگانگیر که متوجه حضور مامور پلیس شده بود، این بار کودک خردسال را در آغوش گرفت و با قرار دادن تیغه چاقو تهدید کرد اگر ماموران محل را ترک نکنند، گلوی کودک را خواهد برید!
همه به جوان گروگانگیر که معلوم بود، پس از مصرف شیشه کنترل رفتارهایش را ندارد، التماس می‌کردند.
لحظات سختی بود و کوچکترین فشار به تیغه چاقو حیات کودک ۲ ساله را همانند پرنده‌ای اسیر که در دام افتاده بود پرپر می‌کرد.
در این هنگام ۲ مامور دیگر نیز از خانه همسایه وارد خانه شده و پس از دقایقی یکی از آنها در فرصتی که به دست آورد، با مرد گروگانگیر درگیر شد و با تمام توانی که داشت دست جوان معتاد را محکم در دست گرفت و با کمک دو مامور دیگر آنها موفق به نجات کودک ۲ ساله که خراش کوچکی با چاقو زیر گلویش افتاده بود شدند.
زن جوان هراسان خود را به داخل آپارتمان انداخت و کودکش را که به شدت می‌گریست به آغوش گرفت.
جوان گروگانگیر با دستبندی که به دست داشت هاج و واج این صحنه را تماشا می‌کرد. مادر می‌گریست و با دستان لرزان صورت رنگ باخته فرزندش را نوازش می‌کرد.
دقایقی بعد خودرو پلیس همراه متهم آژیرزنان از کوچه بیرون رفت، نگاه جوان گروگانگیر از پشت شیشه خودرو پلیس همچنان به فرزند و همسرش خیره مانده بود… کودک با تمام توانی که داشت دستانش را به گردن مادر حلقه زده بود. از خود می‌پرسم به راستی گناه این کودک چه بوده است و چه کسی مقصر است؟!

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.