طنز/ نه قلقلی، نه بخاری، نه جوششی، نه کفی!

۰۵م اسفند ،

دیزی!

ز ضعف تن شده آنقدر ناتوان دیزی
که داده تکیه به دوش کماجدان دیزی
نه قلقلی، نه بخاری، نه جوششی، نه کفی
خموش و سرد نشسته به یک مکان دیزی
گرش نه بهره‌ای از روغن نباتی هست
چرا نمی‌خورد از جای خود تکان دیزی؟
ز نرخ گوشت که در حکم کیمیا باشد
شده‌ست واقعاً این روزها گران دیزی
خوش آن زمان که نهادی به سفره اخلاص
هرآنچه داشت داخل شکم نهان دیزی
ز ران و سینه حکایت مکن که از حسرت
روان به سینه شود آبش از دهان دیزی
بگو به گربه که دیگر منه به مطبخ پای
که می‌شود خجل از روی میهمان دیزی
اگر چه غرق در آب است، لیک اینش بس
که احتیاج ندارد به بادبان دیزی!

***
بازنشست!

برکوچه «دخل» من نوشته: بن‌بست
در کوچه «خرج»، پای مخلص بشکست
امروز که شاغلم، چه وضعی دارم؟
ای وای ز روزی که شوم بازنشست!
***
دوش دیدم که خلایق سر خود شانه زدند
سوی صف، باز برون از در هر خانه زدند
گفته بودند مقامات: تورم کم شد
«چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند!»

گل آقا. شماره ۱۵۶ . زمستان ۱۳۷۲

۶۰۶۰

دانلود   دانلود


خبرآنلاین
باز بازنشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.