عصبانی بودم،گلوله شلیک شد

به گزارش خبرنگار ما، دهقانی نماینده دادستان کرج، در دفاع از کیفرخواست گفت:۲۳ دی‌ماه سال ۸۹ مأموران پلیس کرج از قتل مرد ۲۸ساله‌ای به نام اشکان که در یک دعوای خانوادگی با شلیک اسلحه کشته شده بود، با‌خبر شدند. لحظاتی بعد از حادثه، مردی به نام کیوان خودش را به پلیس تسلیم کرد و گفت که او مرتکب قتل شده است. متهم توضیح داد: مقتول برادر همسر من بود و من او را با شلیک گلوله به قتل رساندم، البته قصد کشتن او را نداشتم و گلوله اتفاقی از اسلحه‌ام شلیک شد. او گفت: من در یک ارگان نظامی کار می‌کنم و مجوز حمل اسلحه دارم. امروز وقتی از محل کارم به خانه آمدم، خسته بودم. همسرم به من گفت به مغازه بروم و یک بسته پنیر بخرم. با عصبانیت با او برخورد کردم و با هم دعوایمان شد. مشاجره ما بالا گرفت و به خانه‌شان زنگ زدم تا پدرش بیاید و تکلیف من و او را مشخص کند. وقتی تماس گرفتم برادرش – مقتول- گوشی تلفن را برداشت. خواستم با پدرش حرف بزنم اما اشکان گفت که پدرش در خانه نیست. من گفتم که با خواهرش دعوایم شده و باید با پدرش حرف بزنم. اشکان گفت خودش به خانه ما می‌آید تا با من و همسرم حرف بزند. من به او گفتم که بدون پدرش به خانه ما نیاید. ساعتی بعد او به تنهایی به خانه ما آمد. اول او را به خانه راه ندادم اما اصرار کرد و وارد خانه شد. می‌خواست با من حرف بزند اما من نمی‌خواستم با او حرف بزنم. اصرار کردم از خانه‌مان بیرون برود اما او هم اصرار می‌کرد که بماند. بعد برایش اسلحه کشیدم و تهدیدش کردم تا از خانه‌ام برود. اما او از تهدید من نترسید و من خواستم او را بترسانم. یک گلوله شلیک کردم که به او خورد و کشته شد. نماینده دادستان کرج ادامه داد: متهم در بازجویی‌ها اتهام خودش را قبول کرده و من هم به نمایندگی از سوی دادستان برای او درخواست مجازات قانونی دارم. سپس اولیای‌دم در جایگاه حاضر شدند. مادر مقتول گفت: دامادم از پسرم یک کینه قدیمی داشت. پسرم سال ۸۱ به او یک سیلی زده بود. البته من نمی‌دانم اختلاف آنها بر سر چه بود و پسرم برای چه به او یک سیلی زده بود اما می‌دانم دامادم همیشه می‌خواست انتقام این سیلی را از او بگیرد و سرانجام پسرم را به قتل رساند. پسرم در حق متهم خیلی خوبی کرده است. هر زمان به مأموریت می‌رفت بچه‌های او را به خانه می‌آورد و از آنها نگهداری می‌کرد. پسرم قصد کمک به متهم را داشت اما او را به قتل رساند و من از او گذشت نمی‌کنم. دامادم اگر قصد ترساندن پسرم را داشت، چرا به پایش شلیک نکرده است؟ قاضی هدایت رنجبر سپس متهم را به جایگاه دعوت کرد. او اتهام خودش را قبول کرد و گفت من قصد کشتن اشکان را نداشتم. روز حادثه وقتی به خانه ما آمد، من خیلی عصبانی بودم. به او گفتم از خانه ما بیرون برود اما او به حرف من گوش نکرد. اول یک تیر هوایی شلیک کردم تا بترسد اما تأثیر نداشت و او نترسید. اسلحه را زیر گوش او گرفتم تا فشنگ از کنار گوشش رد شود و بترسد. اما وقتی ماشه را کشیدم ناگهان سرش را چرخاند، کمی عقب رفت و روی زمین افتاد. آنجا بود که فهمیدم گلوله به او برخورد کرده است. بیرون دویدم و از همسایه‌ها کمک خواستم. از همسرم خواستم اورژانس را خبر کند اما اورژانس دیر کرد. او را سوار ماشین کردم و به طرف بیمارستان حرکت کردم. ترسیده بودم و در مسیر چند بار تصادف کردم. وقتی به بیمارستان رسیدم به من گفتند که او فوت شده است. بعد هم به کلانتری رفتم و خودم را تسلیم کردم. متهم در حالی که به گریه افتاده بود، خودش را به‌دست و پای خانواده مقتول انداخت و از آنها طلب گذشت کرد. او گفت من در زندان برای آمرزش او قرآن می‌خوانم و از خداوند هم می‌خواهم که مرا ببخشد. یک لحظه عصبانیت باعث شد تا خانواده خودم و همسرم را داغدار کنم. متهم در آخرین دفاع نیز از هیئت قضات طلب بخشش کرد. قاضی رنجبر نیز ختم جلسه رسیدگی را اعلام کرد تا بعد از شور،‌ رأی نهایی را صادر کند.  

جوان آنلاین – آخرین عناوین حوادث

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.