جام جم آنلاین: گویی بسیاری از ما عادت کردهایم تا زمانی که در «جغرافیای تئوریها» قدم میزنیم، از تمام ایدههای نیک و خلاقانه استقبال کنیم اما به محض این که پایمان به «جغرافیای عمل» میرسد، تمام نظرات قبلیمان را براحتی یک لیوان آب خوردن فراموش میکنیم.
شاید اگر از هر شهروند و مسوولی بپرسید که در خصوص استفاده از دوچرخه برای حمل و نقل درون شهری چه نظری دارند، اکثرا با صراحت میگویند که با این کار کاملا موافق هستند و احتمالا دهها دلیل زیست محیطی و علمی هم برای تایید حرفشان میآورند، اما در مقام عمل نه تنها معدود شهروندانی از دوچرخه استفاده میکنند، بلکه همه ما روزانه با انبوهی از خودروهای تک سرنشین در خیابانهای دود گرفته روبهرو هستیم که هوا را لحظه به لحظه به مرز «آلودگیهای سرطانزا» میکشانند.
به روایت دیگر، فرهنگ استفاده عمومی از دوچرخه، گرچه یک فرهنگ پسندیده و قابل ستایش است اما همچنان این موضوع در حد یک ایده شیک و کم کاربرد در سطح جامعه مطرح میشود.
جالب آن که رفتهرفته هم به سمتی پیش میرویم که همان اندک روزنههایی هم که برای فراگیر شدن دوچرخه در جامعه وجود دارد، یا توسط مسوولان ذیربط حمایت نمیشود و یا روز به روز توسط خود شهروندان، محدود و محدودتر میشود.
مثلا در یکی از تاسفبارترین حوادثی که چند روز قبل در یکی از پیستهای دوچرخهسواری در پارک چیتگر اتفاق افتاد، دو دوچرخهسوار در مسیر ویژه دوچرخهسواری در پارک جنگلی چیتگر با یکدیگر برخورد کردند و در اثر این حادثه تصادف خونینی اتفاق افتاد اما جالب اینجاست که شاهدان عینی این تصادف به «جامجم» گفتند که در جریان این تصادف، هیچ تیم پزشکی و امدادرسانی در محل حضور نداشت تا بتواند به این دوچرخهسواران مصدوم کمک کند، از سویی اتاق امدادرسانی هم خالی از کمترین امکانات بود.
یعنی در حالی که متاسفانه هم اکنون بسیاری از مسیرهای دوچرخهسواری بوستان جنگلی چیتگر که از داخل شهر میگذرد، به اشغال پیادهها درآمده، علاوه بر آن هیچ تمهیدات پزشکی نیز برای تصادفات رخ داده در این جادهها اندیشیده نشده است.
در واقع سوالی که مطرح میشود این است که چگونه مسوولان شهری، شهروندان شهرهای عمدتا شلوغ و پرترافیک را به استفاده از دوچرخه ترغیب میکنند، اما از در اختیار قرار دادن امکانات اولیه به این دوچرخهسواران امتناع میکنند.
از طرف دیگر، وقتی یک مسیر دوچرخهسواری از دل یک جنگل میگذرد، طبیعیترین رویکرد مدیریتی این است که مسوولان باید حداقل امکانات ابتدایی را برای مداوای مصدومان احتمالی فراهم کنند و حتی با استفاده از ناظران و بازرسان ویژه، به طور مستمر از پیستها بازدید داشته باشند تا امنیت جانی دوچرخهسواران تامین شود.
مصدوم شدن این دوچرخهسواران و نبود هیچ نیروی امدادی و پزشکی، این دغدغه جدید را هم مطرح میکند که براستی وظیفه تامین امنیت این پیستهای دوچرخهسواری در انبوه درختان سر به آسمان ساییده با چه کسی است؟ یعنی انصافا باید به دوچرخهسوار حق داد که وقتی میبیند در صورت مصدومیت احتمالیاش هیچ نیروی امدادی در محل وجود ندارد، از خودش این سوال را هم بپرسد که در صورت وقوع یک جرم و بزه در مسیرهای پرپیچ و خم دوچرخهسواری، حالا در این شرایط جدید چه کسی به کمکش میآید؟
البته این مشکلات تنها به جنگل چیتگر محدود نمیشود و مسیر دوچرخهسواری سرخه حصار نیز که از جمله مهمترین پیستهای دوچرخهسواری در شرق تهران است، در یک وضع مشابه به سر میبرد.
کوتاه سخن آن که اشغال شدن فضای پیستهای دوچرخهسواری توسط عابران پیاده، نبود حداقل امکانات برای مداوای مصدومان این پیستها و عدم امنیت جانی و روانی در این جادههای پرخطر، شرایطی را رقم زده است که توسعه مسیرهای دوچرخهسواری و از همه مهمتر، اعتماد شهروندان به امن بودن این پیستها را هم زیر سوال برده است.
امین جلالوند – گروه جامعه
jamejamonline.ir – 22 – RSS Version