به گزارش خبرآنلاین در بخشی از این نوشتار آمده است:
* عملکرد دکتر مصدق بدون تردید بدون عیب و نقص نیست. ۲۸ ماهی که او نخستوزیر بود یکی از پر دردسرترین، دشوارترین، سختترین و پیچیدهترین مقاطع تاریخ معاصرمان است. او زمانی از ناحیه شاه به مجلس برای نخستوزیری و گرفتن رای اعتماد معرفی شد (اردیبهشت۱۳۳۰) که یک ماه بیشتر از ملی شدن نفت در مجلس نمیگذشت. ایران وارد پیکاری تاریخی با یکی از دو قدرت تاریخی جهان (انگلستان) شده بود. با خروج انگلیسیها از آبادان صادرات نفت از ایران متوقف شده بود و ایران هیچ درآمدی از نفت نداشت. در طی ماههای بعدی تمامی تلاشهای ایران برای فروش نفت با ناکامی مواجه شده و بریتانیا جلوی صادرات نفت ایران بطور کامل گرفته بود. در عرصه بینالمللی او از حمایت هیچ قدرت بینالمللی مهمی برخوردار نبود. آمریکا اگرچه در ابتدا سمپاتی به دکتر مصدق و ملی شدن نفت ایران داشت، اما بنا به دلایلی …از موضع حمایت نسبی از ایران به در آمده و از بخت بد، متمایل به انگلستان شد. اتحاد شوروی و به تبع «برادر بزرگ» هیچ یک از کشورهای کمونیستی اروپای شرقی دیگر هم حاضر به حمایت از دولت مصدق نشدند. مصدق حتی حاضر شد نفت ایران را باتخفیف به بلوک شرق بفروشداما نه اتحاد شوروی و نه هیچ یک از کشورهای دیگربلوک شرق حاضر به خرید نفت از ایران نشدند. با از دست دادن درآمدهای نفتی، مصدق موفق نشد از هیچ دولت خارجی یا موسسه بینالمللی وام و کمک مالی دریافت نماید.
*در جریان ملی شدن نفت اگر نگفته باشیم که واشنگتن تا حدود زیادی طرف ایران بود، دستکم در مقابل ما هم نبود. به علاوه واشنگتن به گونهای جدی خیلی سعی میکرد که بحران ملی شدن نفت میان لندن و تهران را میانجیگری کرده و توافقی میان ما و انگلستان به وجود آورد. در بخش عمدهای از سال ۱۳۳۰ تلاشهای پی گیر و جدی از سوی مقامات آمریکایی بهمنظور ایجاد مصالحه و توافق میان تهران و لندن صورت گرفت. اوریل هریمن نماینده شخصی رئیسجمهور آمریکا عملا کار میانجیگری میان ایران و انگلستان را برعهده گرفته بود. یک پای او در تهران بود و پای دیگرش در لندن. در تهران با مرحوم دکتر مصدق، مرحوم آیتالله کاشانی و مرحوم دکتر حسین فاطمی به علاوه مقامات ارشد ایرانی و انگلیسی در مورد نفت مذاکراتی مفصلی انجام داد. به علاوه مقدمات مسافرت مرحوم حسین مکی و دکتر مصدق را به آمریکا فراهم کرد. یکی، دو راه حل هم ابداع کرد. علیرغم مخالفت لندن با راه حلهای پیشنهادی او، اما هریمن با فشارو ترغیب توانسته بود تمامی نفوذ واشنگتن را برای پذیرش آن راهحلها از سوی انگلستان بکار گیرد. اما مشکل اساسی آن بود که ایران یا درستتر گفته باشیم مصدق حاضر به پذیرش آن راهحلها نبود.
* واقعیت آن است که ما هرگز نخواستهایم خیلی جدی به عملکرد و موضعگیریهای مصدق بعد از ملی شدن بپردازیم. به واسطه حالت تقدسی که ملی شدن نفت پیدا کرده، ما حاضر نشدهایم تا به امروز کمی واقع بینانهتر این مساله را مورد بررسی قرار دهیم. مجموعهای از عواطف و احساسات ملیگرایانه، ضدخارجی، ضد غربی و بالاخص ضدانگلیسی از یکسو، و محبوبیت و اقدامی که نسبت به مصدق احساس میکنیم، دست به دست یکدیگر دادهاند و تا به امروز نخواستهایم نگاه واقعبینانهتر و فارغ از احساسات و تعصبات سیاسی به تصمیمات و عملکرد مصدق بعد از ملی شدن نفت بیاندازیم. اما سرانجام مجبور هستیم که به این مسائل جدیتر، واقعبینانهتر و به دور از عواطف و احساسات سیاسی بپردازیم. حداقل یکی از پیشنهادها یا راهحلهای آمریکاییها که به نام«فرمول بانک جهانی» معروف بود، بسیاری از خواستههای ایران را تامین میکرد. اما متأسفانه این راهحل هم مورد پذیرش دکتر مصدق قرار نگرفت. در حالی که اگر این راهحل را ایران پذیرفته بود، ملی شدن در عمل باقی میماند، مقدمات عهدهداری ایران از صنایع بزرگ نفت فراهم میآمد، انحصار انگلستان از نفت ایران برچیده میشد، دشمنی میان ایران و انگلستان مقدار زیادی کاهش پیدا میکرد و دیگر دلیل و انگیزهای برای انگلستان باقی نمیماند تا خواسته باشد دولت مصدق را سرنگون کند. در حالی که بعد از نپذیرفتن این راه حل بود که انگلستان و مهمتر از آن واشنگتن دست از یافتن راهحل و رسیدن به یک توافق و مصالحه با ایران شستند و هر دو رفتند به سمت آلترناتیو بعدی که ساقط کردن دولت دکتر مصدق بود.
/۲۹۲۱۷
دانلود
خبرآنلاین