قاتل وکیل آباد مشهد: می خواستم خودکشی کنم، اما پدر، مادر و برادر را کشتم

جوان ۳۰ ساله ای که ۳ عضو خانواده اش را به طرز فجیعی در مشهد کشته بود ساعاتی پس از ارتکاب جرم به جنایت هولناک خود اعتراف کرد.

چند ماه قبل جوان ۳۰ ساله ای که در یک شرکت مشغول به کار بود با دختری از کارکنان همان شرکت ازدواج کرد و پس از آن شب ها را در منزل همسرش که تنها بود سپری می کرد. از سوی دیگر او اختلافاتی نیز با پدر و مادرش داشت و گاهی این اختلافات به دلیل فشارهای اقتصادی و مطالبه پول از سوی این جوان شدت می گرفت. او با خود می اندیشید که پدر و مادرش به حرف های او توجهی نمی کنند و مطالباتش را جدی نمی گیرند. بروز این اختلافات که هر روز دامنه آن گسترده تر می شد موجب شد تا جوان در افکار و خیالات خود تصمیم وحشتناکی بگیرد. او با این تصور که باید درستی مشکلات و حرف هایش را به پدر و مادرش بفهماند کارد بزرگی را که از قبل تهیه کرده بود داخل خودرواش گذاشت.

عقربه های ساعت ۶ صبح سه شنبه ۵ اردیبهشت ۹۱ را نشان می داد که او به نامزدش گفت می خواهد به شرکت برود. او با این بهانه به سمت منزل پدرش که در نزدیکی شرکت بود به راه افتاد. وقتی وارد منزل پدرش شد ابتدا چشمش به برادر کوچک ترش افتاد که در طبقه همکف این منزل زندگی می کرد و مشغول تحصیل در دانشگاه بود او ناگهان کارد را بیرون کشید و به سمت برادرش حمله ور شد و ضربات پی در پی به نقاط مختلف بدن برادرش وارد کرد. خون از بدن برادرش فواره می زد اما او دیوانه وار همچنان کارد را در بدن وی فرو می کرد به طوری که حتی فرصت فریاد زدن نیز از جوان دانشجو گرفته شده بود. او پس از آن که ۱۳ ضربه عمیق به برادرش زد از پله های ساختمان به طبقه اول رفت که پدر و مادرش در آن زندگی می کردند. این جوان در حالی که کارد خون آلود را در دست می فشرد فرصت هیچ عکس العملی را به پدرش نیز نداد و او را هم با وارد کردن ۱۱ ضربه نقش زمین کرد و به سمت مادرش که از این حادثه وحشتناک، حیران مانده و با چشمانی وحشت زده فرزندش را می نگریست رفت او به مادر هم رحم نکرد و ۳۰ ضربه کارد را هم بر بدن مادر فرود آورد.

جوان خشمگین، پس از ارتکاب این صحنه های رقت بار در منزل را به هم کوبید و سوار بر خودرو از محل دور شد. حدود ۲ خیابان بالاتر وقتی به خودش آمد متوجه شد که لباس هایش خون آلود است و هر لحظه ممکن است جلب توجه کند بنابراین به سمت شرکت تغییر مسیر داد و لباس های خون آلودش را داخل کیسه ای ریخت و کارد را نیز درون لباس هایش گذاشت. پس از آن نیز کیسه را به گوشه ای از خیابانی در همان نزدیکی انداخت و دوباره به سر کار بازگشت. 

از سوی دیگر برادر بزرگ تر این جوان ۳۰ ساله که هر روز فرزند خردسالش را به منزل پدرش می برد تا از او نگهداری کنند طبق معمول هر روز ساعت ۷:۱۵ به منزل پدرش رسید او و همسرش هر دو کارمند بودند، به همین دلیل هر روز صبح فرزند خردسالشان را نزد پدر و مادرش می گذاشت و خودش سر کار می رفت اما وقتی صبح سه شنبه هفته قبل وارد منزل شد پدرش را با سر و وضعی خون آلود و در حالی که به سختی نفس می کشید مشاهده کرد. پدر که پس از وارد آمدن ضربات کارد، با زحمت فراوان و کشان کشان از پله های ساختمان خود را به داخل حیاط رسانده بود در پاسخ به پرسش های مکرر فرزندش که چه کسی این بلا را سر شما آورده؟ گفت: بهروز! بهروز!

او پرسید: چرا؟ به خاطر چی این کار را کرد؟

پیرمرد ۶۰ ساله که دیگر نای حرف زدن نداشت بریده بریده گفت: نمی دانم! دیوانه شده بود در یک لحظه با چاقو به ما حمله کرد!

با حرف های پدر، فرزند بزرگ خانواده به داخل اتاق ها رفت و با مشاهده صحنه های فجیع، همسایگان را خبر کرد. دقایقی بعد خودروهای امدادی اورژانس آژیر کشان به محل حادثه رسیدند اما مادر ۵۵ ساله لحظاتی قبل به دلیل شدت ضربات وارده و خونریزی شدید جان باخته بود. مأموران اورژانس بلافاصله جوان دانشجو را که بیهوش شده بود به بیمارستان شریعتی و پیکر نیمه جان پدر ۶۰ ساله را نیز به بیمارستان فارابی مشهد منتقل کردند اما اقدامات درمانی اولیه موثر واقع نشد و با وجود تلاش پزشکان برای نجات مصدومان، هر دو نفر آنان جان خود را از دست دادند.

در همین حال فرزند بزرگ خانواده با برادر ۳۰ ساله اش تماس گرفت و ماجرای مجروح شدن اعضای خانواده را به او گفت. دقایقی بعد بهروز برای آن که خود را بی خبر از ماجرا نشان بدهد به منزل پدرش بازگشت و در حالی که سعی می کرد خونسردی خود را حفظ کند از وقوع این ماجرای هولناک اظهار بی اطلاعی کرد.

با مرگ پدر و فرزند در بیمارستان، مراتب به مرکز فوریت های پلیسی ۱۱۰ نیز اعلام شد. در پی دریافت این خبر و به دستور سرهنگ جامی (رئیس کلانتری شهرک ناجا) گروهی از مأموران انتظامی برای بررسی موضوع به محل حادثه عزیمت کردند آنان با تأیید درستی خبر قتل فجیع ۳ عضو یک خانواده، ماجرا را تلفنی به قاضی اسماعیل شاکر (قاضی ویژه قتل عمد) اطلاع دادند. دقایقی بعد مقام قضایی به همراه کارآگاهان دایره جنایی پلیس آگاهی، پزشک قانونی و عوامل بررسی صحنه جرم در منزل محل وقوع جنایت حضور یافت و بدین ترتیب تحقیقات قضایی در این باره آغاز شد.

فرزند بزرگ تر خانواده به قاضی شاکر گفت: وقتی پدرم را با سر و وضعی خون آلود دیدم شوکه شدم.  پدرم قبل از مرگ به من گفت «بهروز» این کار را کرده است.

به دنبال این اظهارات، بهروز که در محل حادثه حضور داشت بازداشت و به پلیس آگاهی منتقل شد. او که هنوز هم با خیالی آسوده به سوالات کارآگاهان پاسخ می داد گفت: من اعضای خانواده ام را نکشته ام ولی من با برادرم نیز اختلافی ندارم و نمی دانم او چرا این گونه سخن می گوید و قصد دارد مرا قاتل جلوه دهد!

وقتی جوان ۳۰ ساله منکر ارتکاب هر جنایتی شد قاضی ویژه قتل عمد دستور داد تا کارآگاهان او را مورد «تن پیمایی» (بازبینی بدنی) قرار دهند. هنگامی که لباس های این جوان از تنش خارج شد ناگهان لکه بزرگی از خون روی لباس زیر وی نمایان گشت. او که خود با دیدن لکه خون دچار اضطراب شده بود در پاسخ به نگاه سوال برانگیز کارآگاهان دایره جنایی گفت: وقتی برادرم با من تماس گرفت و من به داخل منزل رفتم یک لحظه روی پله ها که از خون پدرم رنگین شده بود نشستم به همین دلیل لباس زیرم خون آلود شده است.

اما او وقتی در برابر این پرسش قرار گرفت که پس چرا شلوارت خونی نشده؟ دیگر چاره ای جز بیان حقیقت نیافت و در حالی که سرش را میان دستانش گرفته بود راز این جنایت فجیع را برملا کرد.

او گفت: فشارهای مالی و روحی و روانی شدیدی داشتم اما پدر و مادرم حرفم را قبول نمی کردند. کلافه شده بودم و نمی دانستم چکار کنم تا این که تصمیم گرفتم به منزل آن ها بروم و خودم را در برابر چشمانشان با چاقو بزنم و در واقع خودکشی کنم تا آن ها صحبت های مرا جدی بگیرند اما وقتی به منزل رفتم در یک لحظه روح و روانم به هم ریخت و با کارد به سمت آن ها حمله ور شدم.

۴۷ ۲۸۲

دانلود   دانلود


خبرآنلاین

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.