ماجرای مرتضی پاشایی از زبان مریم قاسمی دختری که ۱۷ سال همراهش بود

به گزارش گروه فرهنگ و هنر ممتاز نیوز: مریم قاسمی می گوید: رابطه و آشنایی ما برمی گردد به ۱۷ سال قبل، یعنی دوستی مرتضی پاشایی با برادرم. اما همکاری و آشنایی نزدیک تر حدود ۵ سال است که بین ما به وجود آمده.
به خاطر می آوردم روزی برادرم در منزل جشن تولد گرفته بود، گفت یکی از دوستانم را هم دعوت کرده ام که صدای بسیار زیبایی دارد. آن دوست مرتضی پاشایی بود؛ او به خانه ما آمد و به افتخار برادرم ترانه ای با ساز خواند و اجرا کرد و همه مهمان ها با هیجان او را تشویق کردند و از اجرای زیبایش لذت بردند.

همانجا به او گفتم که من مطمئنم شما به جاهای خیلی خوبی می رسید. از آن شب به بعد مرتضی پاشایی را ندیدم تا چند سال بعد که قطعه «یکی هست» را منتشر کرد و من برای تبریک به ایشان پیامی دادم «که یادتان هست که گفتم موفق می شوید؟» همان موقع بعد از کمی گفتگو مرتضی به من گفت که این روزها در حال جمع کردن یک گروه و تدارک دیدن کنسرت هستم و می خواهم از شما برای طراحی لباس هایم کمک بگیرم، چون می دانست که من در این زمینه فعالیت می کنم و من پیشنهادش را قبول کردم و همکاری نزدیک ما آغاز شد.

اوایل اجراها زیاد نبود اما مطمئنم بودم که مرتضی ستاره درخشانی خواهد شد. از آنجایی که قبلا ویولن می زدم کمی گوش موسیقی داشتم و حس می کردم که صدای زیبایش مورد توجه قرار می گیرد. برای طراحی لباس کارم را آغاز کردم، می دانستم که علاقه زیادی به یکی از خوانندگان پاپ معروف دنیا دارد، برای همین در کارهایم فاکتورهایی را در نظر می گرفتم که شبیه ستاره مورد علاقه اش باشد.

من از مرتضی خواهش کردم که فرم موهایش را تغییر بدهد. اصلا دلش نمی خواست این کار را انجام دهد و موهایش را کوتاه کند، ولی با اصرار من قبول کرد. تا دو ساعت اول بعد از کوتاهی، خودش از دیدن چهره اش در آیینه شوکه شده بود، اما بعد به این نتیجه رسید که ای کاش زودتر این کار را می کردم. به خصوص وقتی واکنش دیگران را می دید که همه تایید می کردند و می گفتند چقدر با موی کوتاه زیباتر شدی. زمان گذشت و این همکاری ادامه داشت.

گاهی مرتضی معده درد شدید می گرفت و همین امر باعث شد که تصمیم بگیرد سراغ دکتری برود و آزمایش و عکسی تهیه کند. تا آن روز کذایی که معده درد شدیدی گرفت.

این بار خیلی بدتر از دفعات قبل بود و به اصرار دوستان و خانواده اش برای آزمایش و ویزیت پیش دکتر رفت و متوجه شدند که توموری در معده اوست. باز هم قضیه خیلی جدی به نظر نیامد و در تاریخ ۱۸ آبان ۹۲ در بیمارستان نیکان جراحی کوچکی انجام داد و به خانه آمد.

بعد از چند روز جواب آزمایش و نمونه برداری ها آماده شد. یک تیم پزشکی و روانکاو سراغ مرتضی آمدند. باورمان نمی شد که آنها پیام آور چه خبر تلخی هستند. ابتدا با او صحبت کردند و گفتند که به نظر ما تو خیلی قوی و با اراده هستی و می توانی از پس مشکل جدیدی که پیش رو داری بربیایی.

بیماری معده تو پیشرفته تر از آن چیزی است که فکر می کنی و باید مراحل درمانی آغاز شود. مرتضی به آرامی پرسید یعنی سرطان؟ و دکتر گفت سرطانِ سرطان که نه، ولی خب، تقریبا بله سرطان! شاید اسم سرطان خیلی سنگین و هولناک است اما تو با اراده می توانی به آن غلبه کنی.

چند لحظه سکوت اتاق را فرا گرفت. من و مادر مرتضی کنارش بودیم. او اتاق را ترک کرد و لحظاتی با خودش خلوت کرد.

رفتیم تا ببینیم در چه شرایطی است. آن لحظه بود که صدای گریه آرامش را شنیدم و بعد از چند دقیقه از اتاق بیرون آمد و فقط یک جمله گفت: «من نمی خواهم بمیرم.» قرار بر آغاز دوره شیمی درمانی شد و اجراهای مرتضی روز به روز بیشتر و فشرده تر می شد.

اما اصلا حاضر نبود لحظه ای موسیقی را کنار بگذارد و می گفت انرژی ای که از مردم و صحنه می گیرم مثل شیمی درمانی به درمانم کمک می کند.

 **قدر ثانیه هایم را می دانم

مرتضی را از زمانی می شناختم که اصلا شناخته شده نبود، ولی این ویژگی او برای من کاملا شناخته شده و بارز بود.

عشق به موسیقی، پشتکار و تواضع، بنابراین حتی سرطان هم نتوانست او را از علاقه اش جدا کند، بلکه این بیماری باعث شد که او سرعت کار و موفقیتش را بالاتر ببرد و از همه لحظاتش استفاده مفید بکند، خودش می گفت من قدر تک تک ثانیه هایم را می دانم و می دانم که این لحظات ارزشمند است.

**مرتضی قبل و بعد از شهرت

مرتضی هیچ فرقی با قبل نکرد، حتی آن دوره ای که معروف نبود همین قدر متواضع و فروتن بود. حس می کردم درست شبیه همین مثال است که درخت هر چه پر بار تر افتاده تر و سر به زیر تر. به جرات می گویم افتاده ترین آدمی که در زندگی دیدم مرتضی پاشایی بود. دلم نمی آید فعل بود را به کار ببرم. پس می گویم مهربان ترین و افتاده ترین آدم زندگی من مرتضی پاشایی است.

با همه مهربان بود و اصلا اهل غیبت و کینه ورزی و دروغ گفتن نبود. همه دوستان نزدیکش می دانند که تا چه حد شوخ طبع و پر انرژی بود، دل هیچ کس را نمی شکست حتی کسانی که اصلا از نظر راه و روش و شیوه و تفکر زندگی با او همخوانی و همفکری نداشتند. با آنها هم به روش خودشان برخورد می کرد و به این تفاوت عقیده و سلیقه احترام می گذاشت. حس می کنم او با همه فرق داشت.

**روند کاری او بعد از سرطان و تغییر رفتارش

به نظرم مراقب بود تا مبادا کسی را برنجاند، البته قبلا هم هرگز این کار را نمی کرد، اما مراقبتش بیشتر شده بود. همیشه می گفت من اصلا به مرگ فکر نمی کنم. تا لحظات آخر به برنامه اجراهایش فکر می کرد. اول از همه ملودی ها را از پشت تلفن برایم می گذاشت و گوش می دادم و به نظر افراد نزدیک زندگی اش توجه می کرد و اهمیت می داد.

**تغیر استایل و کلاه و…

همیشه به ست بودن لباس هایش توجه می کردم، چون ظاهر برایش بسیار مهم بود. این به این معنی است که او آراستگی را دوست داشت و همانطور که گفتم از طرح لباس های مایکل جکسون هم ایده می گرفتم و به نظرم می آمد که باید فرم لباس هایش با لقبش همخوانی داشته باشد. مرتضی لایق و شایسته واژه امپراتور است.

مرتضی پاشایی از زبان دختری که 17 سال کنارش بود/ تصاویر

 **تغییر استایل بعد از بیماری

چون برایش ظاهر بسیار مهم بود، وقتی که موهایش را به خاطر شیمی درمانی از دست داد، گفت که می خواهم کلاه سرم کنم. پس کلاه باید به بقیه لباس هایش می آمد و همین امر باعث شد تا یک تغییر اساسی در تهیه و طراحی لباس ها به وجود بیاید.

همین جا باید بگویم مرتضی که تا این حد ظاهرش را آراسته می کرد و دلش نمی خواست مردم او را با چهره پریشان و بیمار ببینند و حتی وقتی پرستارها به اتاقش می آمدند عینکش را می زد، حال یک فرد بی معرفت و از خدا بی خبر می آید و در آن حال دلخراش از مرتضی فیلم و عکس می گیرد. من آن فیلم را ندیده ام و هرگز نمی بخشیم کسی را که چنین بی رحمی ای در حق مرتضی کرد…

 **احساس کلاه و عینک

مدام سوال می کرد بچه ها ظاهرم بد نیست، همه ما می گفتیم نه، با موی کوتاه و کت آبی خیلی هم خوش تیپ هستی، آن زمان شایعه سرطان او بسیار پیچیده بود و مرتضی خودش دوست نداشت کسی علت تغییر استایل و نام بیماری را بداند.

ناراحت می شد و غصه می خورد و حتی به خود شما گفت با یک گفتگو مطلبی بنویس که در آن اشاره ای به کلمه سرطان نشود، اما هوادارانم بدانند که من بیماری پیشرفته معده دارم و قاعدتا تحت درمانم. چون این شایعه ها انرژی من را می گیرد، وقتی که از خواب بیدار می شوم و مادرم یا دوستی با صدای لرزان به من زنگ می زند و تا گوشی را برمی دارم با گریه می پرسد مرتضی زنده ای؟ هم خودم شوکه می شوم و هم عزیزانم آسیب می بینند، اما وقتی که این شایعات بیشتر شد دیگر به آنها اهمیت نداد و با انرژی بیشتر کارش را ادامه داد.

این اواخر با خنده می گفت آنقدر شایعه مرگ مرا منتشر کرده اند که اگر این بار واقعا بمیرم یک نفر هم برای خاکسپاری من نمی آید و همه می گویند باز هم شایعه است.

**علایق مرتضی

اول موسیقی، موسیقی، موسیقی و بعد همیشه می گفت من عاشق غذا خوردن هستم، البته این اواخر از خوردن هر غذایی محروم شد، غذای خانگی را به شدت دوست داشت، اما رزوهای آخر ناچار بود که از طریق سرم و دارو نیازهای بدنش را تامین کند.

 **به دنبال معجزه

نه فقط می دانست بیماری سخت است، به پیمان عیسی زاده سرپرست گروه و دوستش اعتماد کامل داشت و تمام مدارکش را به او سپرد تا با دو سه تیم پزشکی در مورد بیماری و مراحل درمان صحبت کنند. پیمان با کشورهای مختلف و تیم های پزشکی زیادی مشورت کرد و همه و همه همین نظر را داشتند؛ سرطان، شیمی درمانی، زمان محدود، معجزه.

مرتضی به تیم پزشکی اش اعتماد کامل داشت اما این را می گفت که اگر کسی بیاید بگوید با هر مبلغی و در هر کجای دنیا امکان درمان تو وجود دارد، لحظه ای تامل نمی کنم و همه دارایی ام را می دهم تا این بیماری از بین برود و درمان شود.

**محبوب ترین ترانه مرتضی

روز برفی؛ بعد از اینکه در بیمارستان نیکان جراحی شد و بعد از اینکه قرار شد از بیمارستان به خانه بیاید، همه دوستان به خانه اش رفتیم برای استقبال؛ آنجا روی کامپیوتر روز برفی را که خودش خوانده بود، برای اولین بار پخش کرد.

وقتی از پشت کامپیوتر بلند شد، تقریبا هیچ کس در اتاق نبود، همه یکی یکی با گریه از اتاق بیرون رفتند اما خودش حتی قطره ای اشک نریخت. غم عجیبی در آن کار موج می زد، هیچ کس جرات نداشت حتی کلمه ای در مورد این بیماری لعنتی حرفی بزند. حال آن غم ترانه روز برفی در وجود همه ما ریشه کرده.

**خاکسپاری مرتضی

یکشنبه ساعت ۷:۳۰ شب مراسم خاکسپاری انجام شد، شنیدم که می گفتند مرتضی روز شنبه به خاک سپرده شده و مراسم یکشنبه نمادین بوده! هرگز این واقعیت ندارد. همانطور که می دانید شنبه مرتضی را از بیمارستان بهمن برای شست و شو به بهشت زهرا بردند تا روز یکشنبه جمعیت بدرقه کنندگان مرتضی بعد از تالار وحدت بدون معطلی به قطعه هنرمندان بیایند.

مرتضی پاشایی از زبان دختری که 17 سال کنارش بود/ تصاویر

اما واقعا این جمعیت و این استقبال با شکوه قابل پیش بینی نبود و یکشنبه ظهر این اتفاق نیفتاد، چراکه حتی آمبولانس حاوی مرتضی نتوانست خودش را به در ورودی قطعه هنرمندان برساند و با آن وضعیت نمی شد که مراسم انجام شود، بنابراین دوباره پیکرش را به سردخانه برگرداندند و قرار بر این شد که خاکسپاری تا قبل از اذان انجام شود، اما هر چقدر صبر کردند بهشت زهرا خلوت نشد، بنابراین تا ساعت هفت و نیم شب صبر کردیم.

مرتضی پاشایی از زبان دختری که 17 سال کنارش بود/ تصاویر

مادر مرتضی هرگز راضی نبودند که خاکسپاری فرزندشان انجام شود اما اطرافیان این مادر داغدیده را متقاعد کردند و به یادش آوردند که در دین اسلام هم این اتفاق قبلا افتاده و ایشان قبول کردند و ساعت هفت و نیم شب یک شب پاییزی تلخ با او وداعی ابدی کردیم و در تاریکی شب مرتضی پاشایی برای همیشه ترکمان کرد.

مرتضی پاشایی از زبان دختری که 17 سال کنارش بود/ تصاویر

جا دارد که تشکر ویژه ای کنم از علی لهراسبی که یک سال زندگی مرتضی را بعد از تشخیص سرطان مدیون او هستیم، مرتضی را از این دکتر به آن دکتر می برد و ما توانستیم فرصت بیشتری برای بودن در کنار این موجود آسمانی و دوست داشتنی داشته باشیم.

منبع: تماشاگران امروز

 

تا این لحظه ۴۰نظر ثبت شده
  1. ماهان:

    واقعا هرکسی اندازه شعور شخصیت خودش نظرش رومیگه مگه میشه برای کسی که صداش ارام بخش همه دلهاست اشک نریخت همه ما با صداش خاطره هایی داریم مرتضی رفت ولی صداش همیشه زندست.روحش شاد یادش گرامی .

  2. ماهان:

    واقعا هرکسی اندازه شعور شخصیت خودش نظرش رومیگه مگه میشه برای کسی که صداش ارام بخش همه دلهاست اشک نریخت همه ما با صداش خاطره هایی داریم مرتضی رفت ولی صداش همیشه زندست.روحش شاد یادش گرامی

  3. sun:

    هدیه جون با تمام حرفات و دلایل محکمت کاملا موافقم حالا که اون بزرگوار پیش ما نیست سره هر بی سرو پایی پیدا میشه یه طوری خودشو بچسبونه به مرتضی
    خوبه ادغا نکردی ازش بارداری

  4. نام شما...:

    من از صدای. پاشایی متنفرم

  5. رحمت رحمانی فر:

    هروقت یادشون میفتم بغض میکنم. البوم یکی هست را برای دل من خونده. روزی نیست که گوش نکنم. روحت شاد مرتضی.

  6. مرجان:

    غروب عاشقان طلاییست گرچه اخرش مرگ و جداییست

  7. مجتبی:

    من از شما ممنونم بابت گذاشتن این مطلب اما کاش این مطلب را فاش نمی کردد اما من از این کار شما خیلی خوشم آمد .
    ممنون از این کار شما

    اما من یک سخن با هواداران آن مرحوم دارم تا وقتی که زنده بود هیچ کس قدر او را ندانست حالا که سینه به سینه خاک سپرده همتون عاشق آن شدید پس بهتر بود قبل از مرگ آن مرحوم این کارا را میکردد .
    ممنون
    ۰۹۱۳۵۰۳۰۳۸۲

  8. عبداللهی:

    اگر از روزاول درمان روزی ۱۰۰ گزم عسل طبیعی با موم می خورد سرطان وی درمان شده بود و همه بدانند خداوند در سوره نحل آیه ۶۹ فرموده است عسل شفاست و باید همه مسلمانان بدانند خداوند مهربان برای درمان دردها ا۴۰ آیه در قرآن کریم آیه نازل کرده است و ۱۶۰ آیه برای تغذیه ( چی بخور و چی نخور )

  9. ناشناس:

    هنرمندی و رابطه با دختری که معلوم نیست کجای ماجراست احسنت به این همه نجابت و حیا

  10. ناشناس:

    این خبر جز بی حیایی چیزی نداره

  11. هدیه:

    سلام آقا میلاد این خانم نه نامزد نه دوست و نه همسر مرتضی عزیز بوده
    با دلیل و مدرک به شما توضیح میدم
    این خانم ادعا میکند که ۱۷ سال است که با مرتضی بوده و اولین آشنایی ایشون در جشن تولد برادر این خانم بوده یعنی زمانی که مرتضی عزیز ۱۳ سالش بوده و میگوید که برای ما شب تولد نواخت در صورتی که به گفته خود مرتضی ( که هیچ وقت دروغ نمی گفت ) از۱۴ سالگی شروع به اینکار کرده است .
    دومین دلیل :
    این خانم ادعا میکند زمانی که دکتر به منزل مرتضی عزیز رفت برای اینکه راجب بیماریش با مرتضی صحبت کند هنگامی که دکتر به او گفت او تو خودش رفت و به اتاقش رفت و بعد از دقایقی بیرون آمد در حالی که به گفته خود مرتضی زمانی که رفته بود بیمارستان برای عمل وقتی که برگه رضایتنامه رو پر میکنه متوجه بیماریش میشه .
    سومین دلیل:
    این خانم چرا با مرتضی قبل از بیماریش عکس نداره .
    چهارمین دلیل:
    چرا قبل از درگذشت این عزیز عکس ها پخش نشده بود حالا که رفته و هیچ توانی برای دفاع از خودش نداره گذاشته .
    پنجمین دلیل :
    خود مرتضی در صفحه فیس بوکش نوشته که من نه دوست دختر و نه نامزد و نه زن دارم
    ششمین دلیل :
    خانواده مرتضی عزیز این خبرا تکذیب کرده اند .
    هفتمین دلیل :
    مهدی کرد ( مدیر برنامه مرتضی عزیز ) به این خانم گفتن که نمیخواد با این کار ها خودتو مطرح کنی .
    و…..
    دلایل دیگه رو میتوانید با مطالعه مصاحبه های مرتضی جون بفهمین .
    و در آخر میتونم به جرات بگم که این عکس هایی که این دختر در بغل مرتضی گرفته است فتوشاپه
    حالا برای شادی روح عزیزمون صلوات

    • milad:

      عجب ذهن پویایی داری شما

  12. tamana:

    مریم خانم به شمام تصلیت میگم سخته ولی باید با واقعیت کنار بیای

  13. tamana:

    مریم خانم به شمام تصلیت میگم

  14. tamana:

    من عاشق آهنگای مرتضی پاشایی بودم خیلی مخصوصا آهنگ دروغ دوست داشتنیشو خیلی خاطره باهاش دارم خدا بیامرزدش

  15. ثنا:

    عزیزم یه خورده ادب داشته با

  16. مرتضی مروتی:

    یادش بخیر منو مرتضی پاشایی رفتیم حرم امام رضا(ع) یک روز کامل توی حرم امام رضا بدیم بعدش مرحوم مرتضی پاشایی به من گفتش برای چی دیگه آلبوم نمیزنی گفتم چی بزنم به من گفت مرتضی مروتی مگه دوست دخترت که دوستش داشتی به تو خیانت نکرد تا حالا بار دوست شدی خیانت کردن مرحوم مرتضی پاشایی کمکم کردش آلبوم خیانت زدم facebook/morteza.m20142gmail.com ایمیل هم فیس بوک هستش

    • سایه:

      آقای عزیز حالت خوبه

  17. milad samadi:

    من شنیدم خانم قاسمی زن مرتضی پاشایی بوده این راسته؟

  18. masoomeh:

    واقعا میتونم فقط بگم متاسفم.وبخاطرصبروشکیبایی مریم جون بهشون آفرین یگم.ویه تسلیت جانانه.

  19. 021:

    لطفا نظرات رو بخونید بعد تایید کنید

  20. امید:

    بعد خوندن وصیت نامش تازه شناختمش حیف

  21. parivash:

    عاشق مرتضی هستم چقد ناراحتم الان ک رفته

  22. negar:

    مریم خانم داغ عزیز بسیار سخت است من خودم مرتضی پاشایی را بسیار دوست داشتم و با آهنگ های او آرامش میگرفتم حالا هر وقت به آهنگ های ا ن گوش میکنم گریه ام میگیرد و بسیار ناراحت میشم ولی میدونم اون از اون بالا به شما . خانواده اش وترفتارانش نگاه میکند لطفا برای آرامش اون امپراطور این موجود آسمانی هم که شه کم تر غصه بخرید و گریه کنید.
    روحش شاد ویادش گرامی.
    (یکی هست تو قلبم که هر شب یهملت واسه اونغصه می خورن و اون خوابه)

  23. نگار:

    مریم خانم خدا بهتون صبر بده داغ عزیز خیلی سخته من خود ام هر روز بخاطر رفتن اون امپراتور گریه میکنم و ناراحت میشم اما میدونم که اون دوست نداره ناراحتی شما خانوادش و ترفتاراشو ببینه پس لطفا برای آرامش روه اون موجود آسمانی هم شده کمتر خودتونو عزاب بدید روهش شاد ویادش گرامی.
    (یکی هست که هرشم واسه اون یه ملت غصه میخورن و اون خوابه)

  24. hana:

    khoda rahmate6 kone hala k on marhoom nisto ja6 beine havadara6o dostn khalie in maiim k bayad ba ahanga6 yado khatera6o gerami bedarim.az toam mamnonim maryam joon k to tak tak sanie haye zendegi in azize az dast rafte kenare6 bodio naza6ti tanha bemone,b salamatie harchi refigh fabe b khosos to golam.rohe6 6ad va yade6 gerami…bara 6adi rohe azize az dast rafte salavat befrestin.babayyyyy

    • مرتضی مروتی:

      من خواننده پاپ هستم آقا مرتضی پاشایی بهترین دوستم بودش انشاالله جاش بهشت هستش بهترین دوستم بودش

  25. sharif:

    حالا اون پیش خداست ارومتر از همیشه.این دنیای کوچیکو ادمای جورو واجور حالا هرکاری کردن دیگه واسش مهم نیس مطمنم خودش اون ادمو بخشیده.

  26. masi:

    روحش شاد،ولی یچیز داره منو روانی میکنه اونم دیدن عکسهاوفیلم آخرین لحظات زندگی این امپراتور ادبه!یبارعکسهارودیدم ولی احساس کردم تو قیافش نارضایتی از عکاس بودومیدونم انقدضعیف شده بود که دیگه نمیتونست ازخودش دفاع کنه،همین که درحال احتضارداشت توسط این عکاس ناجوانمرد اذیت میشد داره روانیم میکنه.کسی میتونه چیزی بگه که من آروم شم؟

    • گلی:

      یه لیوان اب خنک بخور اروم میشی عزیزم

  27. سارینا:

    داخل مدرسه من می گفتم زن مرتضی منم.حالا فهمیدم دوست دختر داره کلی ناراحت شدم هم به خاطر خودم هم به خاطر مریم.

    • arma 3:

      اون دهن گندتو ببند

      • kimia:

        خوت بستی پرو❕:-! خو دیگه دوس دخترشه قییت همیشه تلخه آرهههههه

  28. سح:

    وعشق………..

  29. سولماز:

    خداصبرت بده مریم خانم.
    خیلی خوبی که همیشه کنارمرتضی بودی

  30. شکوفه خوش نوا:

    من عاشق ترانه های مرتضی پاشایی بودم خیلی ناراحتم واقعا با اینکه هیچوقت ایشون رو از نزدیک ندیدم انگار یکی از اعضای خانوادمو از دست دادم چون کلی از شبای دلتنگی مو که از عشقم دور بودم با صدای مرتضی پاشایی اروم میشدم .من این جمله رو اینجا نمیگم کسی رو من قضاوت کنه. دو روز بعد از خاک سپاری خواب ایشون رو دیدم که کسی گفت ایشون ده سال پیش تو این دسته زنجیر میزدن از جایی که ماه محرمه و ایشون ارادت خاصی به اهل بیت داشتن به نیت ایشون زیارت عاشورا خوندم.و ممنونم از همچین بانویی که همه جوره کنار مرتضی پاشایی بودن .و امیدوارم خدا بهتون صبر بده.خدا رحمتش کنه.روحش شاد.یادش گرامی.بدرود…..

  31. نام شما...:

    خبلی عزیزی مریم. درس خوبی به من دادی.خدا بهت صبر بده خواهر گلم

    • شکوفه خوشنوا:

      مریم جون مرسی از شما که در همه حال کنار مرتضی پاشایی بودید.خدا بهتون صبر بده.روحش شاد یادش گرامی.

  32. آ:

    کاش خانم قاسمی این حقایق رو فاش نمیکردن چون ماکه میفهمیم خود اون مرحوم خیلی سخت مرگو اونم درلحظات اخر پذیرفته بیش از پیش غمگین میشیم…

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.