لیلا اوتادی از معدود بازیگرانی است که در سینما و تلویزیون فعال و پر انرژی ظاهر میشود. آخرین کاری هم که از او در تلویزیون دیدیم بازی در مجموعه زخم بود که در هفته نیروی انتظامی پخش شد. در ادامه گفتگوی کوتاهی با لیلا اوتادی را در زمینه علایقش و چیزهایی که دوست دارد را میخوانید.
*شنیدیم خیلی ماشین دوست داری، الان چه ماشینی سوار میشوی؟
من اصولا ماشین شاسی بلند دوست دارم، قبلا هم یک لندکروز سفید داشتم، دوستانم میگفتند آمبولانس گرفتی لیلا…. بعد به من بر خورد و به خودم میگفتم واقعا به من نمیآید، فروختمش یک ماشین کوچکتر گرفتم، اما رانندگی با آن اصلا به من لذت نمیداد، اونم فروختم و دوباره لندکروز مشکی گرفتم.
*لیلا خانم، آن چیزی که پس ذهنتان است و همیشه شما را قلقلک میدهد و دلتان میخواهد کاری برای آن موضوع انجام دهید چیست؟
*تو زندگیات بازیگری را حذف نمیکنی؟
اصلا، اگر هم فیلم بازی نکنم، باید فیلم ببینم. فیلم دیدن اصلیترین رکن زندگیام است. چرا که به آن انس گرفتم و نمیتوانم کنارش بگذارم. با دیدن فیلم میخوابم و بیدار میشوم. در خانه که هستم دائما فیلم میبینم و اصلا چیزی نیست که از زندگیام حذفش کنم.
*آرایشگاه رفتن هم، جزو همان چیزهایی است که نمیتوانی از زندگیات حذف کنی!
این شیرینیپزی تا آنجا پیش رفته که اگر خسته بروم خانه و حال و حوصله هیچکاری را نداشته باشم، اما با این حال کیک درست کردن را دوست دارم. خیلی از دوستان و اقوام هم مشتری پروپا قرص کیکهای من شدهاند.
*من فکر میکنم شما دوست دارید تو هر کاری انرژی زیادی داشته باشید و آن را منتقل کنید.
لطف دارید، ولی آشپزی چیزی است که به آدم خیلی انرژی میدهد.
*تحصیلات شما در رشته معماری بود، درست است؟ گویا نقاشی هم میکنید.
بله، رشته تحصیلی من معماری است و از آنجا که طی این سالها وقت نداشتم، در این رشته فعالیت داشته باشم. اما برای خودم نقشی میزنم، آبرنگ، سبکهای مختلف نقاشی و البته رنگ روغن… چند تابلوی خوب هم کشیدم. ضمن این که اگر حال و حوصله داشته باشم، برای منزل دوستان، معماری داخلی هم انجام میدهم.
نه.
*البته با این دستپختی که شما دارید، من مطمئن هستم که به زودی به تعداد خواستگارهایتان اضافه میشود، راستی با خرید میانهتان چهطور است؟
(میخندد) عالی، کدام خانوم را میشناسید که میانهاش بد باشد، من خیلیخیلی، خرید را دوست دارم، یک زمانهایی که از کار خستهام، سر راه بازگشت به خانه، حتی شده به سوپرمارکت باید بروم و یک چیزی بخرم. این خرید، حال من رو خوب میکند، در واقع خرید عادت من شده است.
ورزش مورد علاقهام تنیس است، اما به باشگاه بدنسازی میروم و هر هفته این ورزش را ادامه میدهم. گاهی اوقات هم که فرصت داشته باشم به سراغ اسبسواری میروم. پدرم خیلی دوست داشت که اسبسواری را ادامه بدهم و من هم به حرف او گوش میدهم.