متفکران دین و فلسفه از مدل اسلامی- ایرانی پیشرفت چه گفتند؟

۱۹اردیبهشت،

ما به مسائل علم، پیشرفت و اخلاق نیاز داریم و باید به آنها فکر کنیم تا جایی که به یاد دارم کمتر در این حوزه حرف زده‌ایم چرا که شاید احساس نیاز نمی‌کنیم و بر این باور هستیم که این مسائل جزو حواشی می باشند در حالی که پرسشی از اصل و مقدمه یک بحث است و نه حاشیه! این کار شجاعت و قدرت می‌خواهد.

علم لازمه پیشرفت است و بدون علم پیشرفتی به دست نمی‌آید اما اینکه آیا پیشرفت علم یک امری ضروری بوده، ما بحثی در این زمینه نداشته‌ایم و دلمان نمی‌خواهد که میان دوران تاریخی که تحول علمی در آن به وجود آمده تمیز قائل شویم. اما لااقل باید پرسید که علم در هزاران سال قبل تا چه اندازه رشد و تحول داشته است.

پیشرفت همیشه بوده و همواره آنچه بالقوه بوده به فعلیت رسیده است، اما این پیشرفت، پیشرفت قوه به فعل نیست بلکه این پیشرفت بی‌نهایت و غیر قابل پیش‌بینی است و امیدواریم در نشست‌هایی که در این کنفرانس برگزار می‌شود به این نکته بپردازیم که تحول علمی چگونه صورت گرفته و کدام نظرها منجر به عمل شده‌اند.

افراد معدودی در غرب، معتقدند که علم و اخلاق هر دو پیشرفت داشته است اما اغلب اندیشمندان غربی، دیدگاهی برخلاف این قضیه دارند از جمله «ژان‌ ژاک‌ روسو» که بنا را بر استخدام از طبیعت گذاشته و معتقد است که این شیوه به اصلاح بشر می‌انجامد و می‌گوید تمدن و تاریخ، اخلاق را فاسد کرده است.

«حقیقت دین» پیشرفت نمی‌کند اما «علم دین» پیشرفت می‌کند؛ حقیقت دین که همان دین اسلام است در وجود نازنین پیامبر اسلام(ص) محقق شده است. همچنین تعادلی میان علم، هنر و دین و به طور کلی معارف با اخلاق وجود دارد و این تناسبات در تاریخ وجود دارد، یعنی نظام تاریخ در خود تعادل دارد.

کانت، سه کتاب مهم یکی دربارهٔ علم، اخلاق و کتابی هم در مورد ذوق و هنر دارد.

شاید جامعه کم علم داشته باشیم اما جامعه بی‌اخلاق و بی‌هنر نداریم، با آغاز رنسانس طی ۲۰۰ سال علم و فلسفه ارسطو و افلاطون و اخلاق فضایل رد می‌شود. اخلاق متصف شدن به فضائل است و اخلاق تازهی به نام اخلاق آزادی و یا اخلاق تکلیف در آن زمان به وجود می‌آید که اخلاق «کانت» اخلاق تکلیف است. شاید گفته شود که اخلاق دینی ما هم تکلیفی است بله این حرف درستی است؛ تکلیف‌کننده ما در امور دینی و شرعی خداوند است اما تکلیف کانت، احساس و بانگ باطن من انسان است و این اخلاق غربی است که ما فضائل را در آن نمی‌بینیم برای همین می‌گوییم فساد و بی‌اخلاقی در آنجا وجود دارد.

کانت در قرن ۱۹ اخلاق خاص خودش را داشته است؛ البته نظم، درستی و اتقان در کارها را رعایت می‌کرد که متأسفانه ما این را نداریم، یعنی ما کمتر به کار خود و وظیفه خود اهمیت می‌دهیم، بنابراین وقتی می‌خواهیم دربارهٔ خود با عالم توسعه یافته غربی حکم کنیم باید توجه کنیم که اختلاف بر سر چیست؟! اخلاق ما، اخلاق فضیلت است و علم و تمدن تازه با اخلاق فضیلت ساخته نشده بلکه با نفی اخلاق فضیلت ساخته شده است.

دانش ذاتاً اخلاقی است و دانشمند از حیث اینکه دانشمند است، کانت، نظر استادش «روسو» که در اخلاق نمی‌تواند استادش باشد را با مقاومت توجیه می‌کند در حالی که کانت برخلاف روسو می‌توانست استاد عملی اخلاق باشد. کانت هنر و اخلاق و علمی را که متناظر هم می باشند را بیان کرد، اما نه هنر، اخلاق و علمی که از هم منتج می‌شوند. هنر کانت این بود که عقل را محدود و حدود امکان علم را معین کند.

کانت معتقد بود که علم ترکیبی بوده و بسیط نیست و این محصول نبوغ او بود و اگر بخواهیم نتیجه‌ای در مورد کانت بیان کنیم این است که او عالمی است که پشتوانه‌اش علم بوده و اخلاق و هنر متناسب با خود را دارد، مسئله ما مسئله مهمی است اخلاق ما اخلاق فضیلت است ما می‌خواهیم علم را با اخلاق فضیلت جمع کنیم و این ایده‌آل است چرا که اخلاق مدنظر کانت، اخلاقی است که مبانی آن مشخص نیست.

اخلاق ما فقط در اخلاق خواجه‌نصیرالدین طوسی آن هم مأخوذ از کتاب ارسطو خلاصه نمی‌شود ما اخلاق‌های دیگری از جمله اثر ملا احمد نراقی داریم که می‌توانیم از طریق رسوخ در اخلاق منفی برای رسیدن به اخلاق فضیلت راهی باز کنیم که در آن الگویی ترسیم می‌شود که هم جانب علم و هم جانب اخلاق رعایت می‌شود.


خبرآنلاین
باز نشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.