محض خنده (۳۱)

۳۱فروردین۱۳،

اگر «شما» نویسنده این آثار میباشید، لطفا عصبانی نشوید. لبخند بزنید و به خواننده هایی فکر کنید که با خواندن نوشته هایتان لبخند می زنند و در دل تحسین تان می کنند.

هر نوشته ای نویسنده ای دارد. هر نویسنده ای حق دارد اسمش را پای مطلبش ببیند. نوشته هایی که در این صفحه می خوانید، Status های کپی پیست شده ای است که در شبکه های اجتماعی دست به دست چرخیده و صاحبش را گم کرده.

 اگر «شما» نویسنده این آثار میباشید، لطفا عصبانی نشوید. لبخند بزنید و به خواننده هایی فکر کنید که با خواندن نوشته هایتان لبخند می زنند و در دل تحسین تان می کنند.

۱- یارو کف دستش میخاره میگه پول داره واسم میرسه

گوشش میخاره میگه پول داره میره

ولی اصلا فکر نمی کنه کثیفه و باید بره حموم!

۲- تو پارک ملت باباهه به گوزنه غذا میداد، بزه از اون دور دویده اومده غذا بخوره

پسره از باباش میپرسه: بابا این چیه؟

باباهه میگه: باباجون بچشه!

۳- طرف پیاز سرخ می کنه بوی ماهی بره

بعد اسفند دود می کنه بوی پیاز بره

بعد پنجره باز میذاره بوی اسفند بره!

تازه کلی هم خوشحاله از این ابتکارش

۴- بعضی وقتا دلتون یه چیزی میگه عقلتون یه چیز دیگه.

هر دوشون غلط بسیاری می کنن!

شما فقط توجه کن زنت چی میگه.

۵- دلنوشته بعضی از دختران مجرد:

از کلاس اول خواندیم آن مرد آمد. آن مرد با اسب آمد.

ما که ترشیدیم، مرتیکه با خر هم نیامد و باز هم بابا نان داد!

۶- یادش بخیر قدیما بهار که میشد …

همش منتظر کهنه فروشایی بودیم که جوجه می فروختن!

آآآی دمپایی بیار جوجه ببر

۷- یاد اون روزایی بخیر که تنها دلواپسیمون لو رفتن جای آشغال شکلاتایی بود که یواشکی خورده بودیم و قایم کرده بودیم

۸- قدیما فیس بوک و فتوشاپ نبود، دخترا با شُله زرد شوهر پیدا میکردن!

۹- پسر داییم امتحان فارسی داشته، مخالف پیروزی رو نوشته استقلال!

۱۰- از یه جایی به بعد دیگه بزرگ نمی شی، پیر می شی

۱۱- چرا سکه ۲۵ تومنی گرون نمی شه؟ این همه با خون دل قلک پر کردما

۱۲- پسرخالم معدلش شده ۱۹٫۴۲، سه روزه رفته تو اتاق درو رو خودش بسته

من همسن این بودم ۱۲ می شدم تا خونه با کیف روپایی می زدم

۱۳- هر مغازه ای می رم، دست رو هر چی می ذارم  یارو می گه اتفاقا من واسه خواهر خودم اینو ورداشتم بسیار راضیه

۱۴- دستمو بریدم رو لباسم یه لکه خون ریخته، شستمش پاک نشده.

به مامانم می گم خون با چی پاک می شه؟

از اون اتاق داد زده: خون فقط با خون پاک می شه!

۱۵- یکی از فک و فامیلا می گفت:

فیلم عروسیمو برعکس که می بینم بسیار حال می ده،

زنم حلقشو درمیاره می ده بهم و می ره خونه باباش

۱۶- خسیسه صبح از خواب پا میشه به زنش میگه: خانوم دوتا تخم مرغ بپز من میرم بالا پشت بوم این آنتنو درست کنم. میره بالا پشت بوم پاش لیز می خوره میُفته پایین. وسط راه که داشته میفتاده داد می زنه: خانوم یکی بپز … یکی بپز!

۱۷- به مامان بزرگم می گم یه جمله خبری بگو، می گه: نوه م خنگه.

می گم سوالی بگو، می گه نوه م خنگ بود و من نمی دونستم؟

می گم امری بگو، می گه خنگیتو تابلو نکن!

می گم میشه خنگ توشون نباشه؟ میگه اونوقت میشه نوه یکی دیگه نه نوه من!

۱۸- یادش بخیر یه زمانی تو مدرسه با دوستمون هماهنگ می کردیم که:

تو اجازه بگیر برو خارج منم دو دقیقه دیه میام!

بعد معلمه می گفت صبر کن تا دوستت بیاد بعد برو …

من که حلالشون نمی کنم!

۱۹- موضوع انشای این روزهای مدارس کشور: 

علم بهتر است یا پراید

۲۰- برنامه ریزیام رو کاغذ مث برنامه روزانه مرحوم دکتر حسابیه ولی تو عمل مثل کریم آبمنگول زندگی می کنم

۲۱- خونه دایی دعوت بودیم. من یه کم بعد از بقیه رسیدم. وقتی رفتم تو دیدم همه دارن فیلم می بینن. با صدای بلند گفتم سلام … بعد یارو توی فیلمه به طور اتفاقی گفت سلام و زهر مار مرتیکه! همه از خنده کف سالن پهن شدن

۲۲- تا چند سال دیگه تعداد خواننده ها از شنونده ها بیشتر میشه

بعد تو پایگاه اینترنتی های موزیک اسم شنونده های تازه رو میذارن

۲۳- خوشبخت ترین آدم ها اونایی هستن که این جمله رو می شنوند: «عیب نداره، با هم درستش می کنیم.»

۲۴- ۲۶ سالمه، واسه خودم مردی شدم، سیبیل دارم، صبا می رم نون می گیرم واسه خونه، ولی هنوز شیرینی و آجیل رو ازم قایم می کنن

۲۵- کتلت، کوکوئیه که هدفش این بوده که کبا بکوبیده بشه ولی مشکلات زندگی مانع شدن بیشتر پیشرفت کنه

۲۶- «من» و «اون روی سگم» و «کودک داخلم» یه خانواده ایم

۲۷- سیزده سالم بود می خواستم خودکشی کنم، هر چی قرص تو خونه بود خوردم … سرماخوردگیم خوب شد!

۲۸- دقایقی پیش مامانم سراسیمه اومده تو اتاقم می گه:

یه بسته گوشت از فریزر کم شده تو برنداشتی؟

خب مادر من، من گربه ام؟ درنده ام؟ چی ام که فکر کردی یه بسته گوشت خام و یخ زده رو می تونم برداشته باشم؟

۲۹- آن شرلی هم نشدیم یکی ازمون بپرسه:

تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت!

۳۰- یعنی فقط کافیه تو خونتون بفهمن که امتحان دارین، اونوقت بخوای بری توالتم می گن کجا؟ مگه تو امتحان نداری؟

۳۱- چه ذوقی می کردیم معلم می گفت برو از دفتر گچ رنگی بیار

انگار مشعل المپیک رو سپرده بودن بهمون!

۳۲- یه مغازه هست رو شیشه ش نوشته «اسنک اسنک کتلت»

کاش پول داشتم مغازه بغلیش رو می خریدم روش می نوشتم «کتلت به گوشم!»

۳۳- دوستم با عصبانیت می گه این یارو زبون آدمیزاد حالیش نمی شه بیا تو باهاش حرف بزن!

نفهمیدم داره به من فحش می ده یا به یارو

۳۴- خبرها می گفت، یارو توی کوه داشته قدم می زده یه زمرد پیدا کرده به ارزش چند میلیون دلار!

اونوخ من یه بیست و پنش تومنی توی خیابون دیدم خم شدم وردارم خِشتکم جر خورد!

۳۵- می دونین چرا مردا عینک آفتابی می زنن؟

۷ درصد: به خاطر نور خورشید

۲۳ درصد: به خاطر باحالی

۷۰ درصد: چون نمی خوان بقیه بدونن دارن به کجا نگاه می کنن!

۳۶- یکی از تفریحام اینه که وقتی دارم با ماشین رد میشم برا تمام ملت بوق میزنم ودست تکون می دم.

طرف یک ساعت میره تو فکر که این کی بود؟

۳۷- ماشین لباسشویی قبلی ما بنده خدا اینقدر تکون می خورد که همزمان هم لباس می شست هم تو خونه قدم می زد!

منبع:برترینها

باز نشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com

تا این لحظه ۱نظر ثبت شده
  1. مهدی:

    جالب نبود باعرض پوزش

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.