با نگاهی به وضعیت بازار ارز در روزهای اخیر و علل بروز این نوسانات بررسی چند نکته ضروری است: یکی از مهمترین این علتها درواقع عدم وجود ارز به مقدار کافی است و اینکه بانک مرکزی ارز به بازار عرضه نمیکند و میزان این عرضه نسبت به قبل کم شده است.
در این مدت شاهد بودیم که با تحریم نفت از سوی آمریکا بهتدریج دلار کم شد و به وضعیت موجود انجامید. البته این جهش یکباره زیاد بود و در صورتیکه برنامهریزی و مدیریتی صحیح اعمال و بیشتر صرفهجویی در مصرف ارز صورت میگرفت به این صورت قطع نمیشد و قیمتها اینگونه بالا نمیرفت.
کمااینکه قبل از این قیمت دلار زیر ۲هزار تومان بود اما اکنون نزدیک به ۴هزار تومان شده است. این در حالی است که غیر از نفت، صادرات چندانی نداریم. معمولا در کشورهایی که ارزش پول کم میشود در عوض صادرات زیاد میشود اما حجم کالایی که برای صادر کردن داریم حتی به ۱۰میلیارد دلار هم نمیرسد.
برای برونرفت از وضعیت موجود تنها راهکار این است که به تحریمها توجه کنیم چون تحریمها باعث بهوجود آمدن وضعیت موجود شدهاند. با مشاهده قیمت نفت قبل از انقلاب که ۸دلار در هر بشکه بود و در زمان دولتهای آقایان هاشمی و خاتمی هم آنقدر افزایش نیافت و در سالهای اخیر قیمت آن به ۱۰۰ دلار رسید یا باید در هزینههایی که تصور میشد زاید است، صرفهجویی صورت میگرفت و یا اینکه وضعیت را تغییر میدادیم تا بتوان نفت فروخت و در مقابل دلار گرفت. اینکه همه مشکلات را به نحوه مدیریت نسبت دهیم، درست نیست و وقتی دلار نباشد مدیریت نمیتواند معجزه کند.
بنابراین با بررسی یک سال گذشته که تحریمها هنوز جدی نشده بود و نفت میفروختیم، سال گذشته ۱۰۵میلیارد دلار بابت نفت درآمد داشتیم و امسال نیز قیمت پایین نیامده و اعمال تحریمهاست که میزان ارز وارد شده به داخل را کم کرده است.
بنابراین نسبت۲۰-۸۰ غیرمنصفانه است و چون ارقام دقیقی در دست ندارم این نسبت را ۵۰-۵۰ میدانم. عامل بعدی بهوجود آورنده وضعیت موجود تقاضای سفتهبازی برای ارز در اقتصاد داخل است. باید ارز را بهمنظور خرید مواد اولیه کارخانهها یا تحصیل دانشجویان در خارج از کشور یا یکسری کالاهایی که در داخل کمبود تولید داریم و میخواهیم آن را وارد کنیم، مصرف کنیم. برخی ارز را بهدلیل موارد ذکرشده نمیخواهند و تنها چون پیشبینی میکنند که ارزش آن بالاتر میرود، اقدام به خرید و فروش آن میکنند؛ افرادی که اکثرا شغلشان خرید و فروش دلار است در حالیکه این شغلی هیچ چیز تولید نمیکند. مشاغل باید کالایی را تولید یا خدمتی را عرضه کنند درحالیکه خرید و فروش ارز هیچ ارزش افزودهای ندارد و تنها عدهای سودهای کلان میکنند. بنابراین سخن احمدینژاد که جو موجود را جو روانی خواند، درست است البته درواقع تقاضای سفتهبازی پول است. سفتهبازان هم با پیشبینیهایی که درمورد قیمت ارز دارند، به وضعیت موجود دامن میزنند.
پس تحریمها و سفتهبازی نقش مهمی دارند و این دو عامل باعث افزایش قیمت ارز هستند. اکنون بانک مرکزی باید طوری این قضیه را مدیریت کند که انتظارات افزایش قیمت، کاهش یابد. در این صورت سفتهبازها از بازار ارز بیرون رفته و در عوض تقاضا برای ارز فروکش کرده و قیمت پایین میآید. البته مدیریت مساله ارز کار سادهای نیست و با پیچیدگیهایی همراه است اما به هر حال قابل مدیریت است.
* اقتصاددان