مشکل از ضعف ماست؛ نه زبان فارسی

مهدی غبرایی گفت، اگرچه تعصبی ندارد، اما تلاش می‌کند برای واژگان بیگانه معادلی فارسی بیاید و اگر نمی‌توانیم برای واژگان بیگانه معادل‌سازی کنیم، مشکل از زبان فارسی نیست؛ بلکه ناشی از ضعف ماست.

این مترجم پیشکسوت در گفت‌وگو با ایسنا، درباره اهمیت برابرسازی برای واژه‌های بیگانه از سوی مترجمان گفت: من فکر می‌کنم هیچ زبانی در دنیا خالص نیست. زبان فارسی هم با توجه به این‌که نسبت به زبان‌هایی چون فرانسه و فارسی حوزه محدودتر و کاربرد محدودتری دارد، اما با زبان‌های عربی‌‌، هندی‌ و هندواروپایی آمیخته شده است. اما من از نظر سلیقه شخصی هیچ تعصبی نسبت به این موضوع ندارم، زیرا فکر می‌کنم مشکل این‌جا نیست که واژه‌های بیگانه به زبان وارد شود، مشکل آن زمان است که زبانی مسلط شده بود و صرف و نحو زبان عربی به زبان ما لشکرکشی کرده بود، وگرنه ورود واژه‌ها مشکلی ایجاد نمی‌کند و واژه‌های فارسی هم در بسیاری از زبان‌ها وجود دارد. درآمیختگی با زبان‌های دیگر اجتناب‌ناپذیر است و همچنین مفید و مؤثر هم هست. اما ما نباید بگذاریم نحو زبان انگلیسی یا هر زبان دیگری بر زبان ما مسلط شود. سره‌نویسی فارسی درست نیست، اما نباید زبان‌های بیگانه اساس زبان فارسی را متأثر کند.

او همچنین اظهار کرد: من به ورود واژه‌های بیگانه تعصب ندارم، اما نسبت به آن‌ها توجه دارم و معتقدم که باید از امکانات زبان فارسی استفاده کرد. ما در زبان پهلوی و فارسی قدیم بسیاری از امکانات زبانی را داریم که اکنون مغفول مانده‌اند، اما هنوز در برخی از گویش‌ها و زبان‌های ایرانی این امکانات پیدا می‌شوند. از آن‌جا که من خودم گیلک هستم، اگر جای استفاده از واژه‌های گیلکی باشد، در ترجمه‌هایم از آن‌ها استفاده می‌کنم. از آن جمله پیشوند‌ها و پسوندهایی است که در واژه‌‌سازی می‌تواند کمک کند و معنا را عوض کند. گاهی نیز ترکیب‌هایی هستند که می‌شود برای برابرسازی واژه‌های بیگانه از آن‌ها بهره گرفت.

غبرایی عنوان کرد: برخی واژه‌ها نیز هستند که در فارسی ما معادلی برای آن‌‌ها نداریم. برای مثال، در گیلکی برای مغز گردو یا بادام و پسته که مانده باشد و طعمش عوض شده باشد، واژه «رَرْخ» را داریم. اما در فارسی چنین معادلی وجود ندارد. امثال این واژه‌ها زیاد است که من گاهی سعی می‌کنم در کتاب‌هایم از آن‌ها بهره ببرم. برای مثال در کتاب «بادبادک‌باز» وقتی راوی می‌خواست جیمی کارتر را وصف کند، اصطلاحی درباره او به کار می‌برد که ترجمه آن «بیل دندان» بود، اما ما این اصطلاح را در فارسی نداریم. در گیلکی اصطلاح «بیل گاز» را داریم که من این اصطلاح را در کتاب آوردم و در پانویس آن را توضیح دادم و سعی کردم آن را جا بیندازم. در «کافکا در کرانه» نیز برای rice ball که یک غذای ژاپنی است، لغت «کته مشته» را به کار بردم که در کتاب‌های دیگر موراکامی نیز تکرار شد.

او در ادامه تأکید کرد: با این کار می‌شود از زبان‌ها و گویش‌ها کمک گرفت و زبان فارسی را غنی کرد. من به این موضوع توجه دارم و گاهی برخی از کلمات را که در زبان فارسی به کار برده نمی‌شود، خودم می‌سازم. برای مثال در کتاب «موج‌ها»ی ویرجینیا وولف برای لغت scroolop که در هیچ فرهنگی وجود نداشت و وولف خودش آن را ساخته بود، ترکیب «هشل شنگی» را قرار دادم که دقیقا منظور نویسنده به زعم من همین بود و یا برای حالتی که غم و شادی را همراه با هم توصیف می‌کرد، واژه «غمشادی» را به کار بردم.

این مترجم در پاسخ به این‌که زبان فارسی چقدر می‌تواند پاسخ‌گوی ترجمه‌ی ادبیات جهان باشد، گفت: زبان فارسی برخلاف برخی گفته‌ها که می‌گویند این زبان قابلیت کمی دارد، قابلیت بسیار زیادی را داراست. شاید در بحث فنی و تکنولوژیکی ما واژه‌های کمی داشته باشیم، چون تکنولوژی از غرب آمده، اما اگر در آن زمینه هم تلاش کنیم، می‌شود برابرسازی کرد. سعی امثال داریوش آشوری در این زمینه جای سپاس دارد. در زمینه ادبیات ما یکی از کهنسال‌ترین کشورها هستیم، نمی‌خواهم هندوانه زیر بغل بگذاریم، اما کشورهای کمی هستند که زبان در ادبیات‌شان ورز آمده باشد و ضعف از خود ماست اگر نمی‌توانیم در برابر واژه‌ها و اصطلاحات بیگانه معادلی فارسی بیاوریم. ضعف از مترجم است؛ نه از زبان. با خواندن و بازگشتن به ادبیات گذشته می‌توان بسیاری از چیزها را یافت. ما در ادبیات خیلی غنی‌تر از جاهای دیگر هستیم و باید مترجمان به قدر وسع خودشان تلاش کنند و امیدوارم این سعی به حدی برسد که ما جواب‌گوی ادبیاتی باشیم که در غرب وجود دارد.

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.