معنایی فراتر از امیال روزمره

جام جم آنلاین: به همت گروه فلسفه دین پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و همکاری انجمن علمی فلسفه دین ایران، نشست «معنای زندگی» ۲۰ تیر با حضور دکتر قاسم پورحسن و دکتر هدایت علوی‌تبار اعضای هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، دکتر امیرعباس علیزمانی عضو هیات علمی دانشگاه تهران و… برگزار شد.

سخنرانان در نشست «معنای زندگی» به نقد و بررسی آرای متفکران غربی در حوزه معنای زندگی پرداختند که بخش هایی از این سخنرانی‌ها اکنون از نظر شما می‌گذرد.

علیزمانی: لذت و معنای زندگی

بیشتر مردم معنای زندگی را نوعی لذت می‌دانند که البته این ادعایی است که احتیاج به مباحث توصیفی روان‌شناختی دارد، اما به طور عملی فارغ از مباحث علمی، عموما چیزی را زندگی تلقی می‌کنند که از آن لذت ببرند و این لذت، لذت‌های معنوی را نیز شامل می‌شود که در ادبیات ما بسیار به این پرداخته شده است بنابر این یک ارزش ذاتی و غیرابزاری وجود دارد که عبارت است از «لذت»؛ اساس نظریه لذت، زندگی بهتر و خوشتر است.

افرادی که نظریه لذت را قبول دارند معتقدند زندگی معنادار دارای کیفیت بهتر یا‌‌ همان لذت است؛ در واقع‌‌ همان کیفیت نفسانی را مورد تأکید قرار می‌دهند. این گروه لذت از کلیت زندگی را کمتر در نظر دارند و بیشتر به لحظات لذت بخش می‌پردازند.

بین مفهوم «لذت» و «میل» تفاوت وجود دارد. یکی از اساتید دانشگاه هاروارد در کتاب خود مسأله‌ای را مطرح می‌کند و می‌گوید: فرض کنید ماشینی وجود دارد که اگر به این ماشین متصل شوید هر نوع لذتی را که تصور کنید به‌آن دست می‌یابید بدون این‌که به طور عینی درگیر آن پروسه شوید. او می‌گوید مهم‌تر این‌که با متصل شدن به این ماشین چه چیزی را از دست می‌دهم،‌ آیا چیزی مهم‌تر وجود دارد که چنین موقعیتی را از دست بدهم؟ این اندیشمند غربی نیز تأکید می‌کند یک ارزش ذاتی در جهان وجود دارد و آن احساس لذت است؛ یکی از مهم‌ترین ارزش‌ها لذت است.

تفکیک نشدن معنا از احساس معنا یکی از سوءتفاهم‌های موجود است. احساس‌های ما بخشی از وجود ماست چون معنا به کل وجود انسان برمی‌گردد، یعنی هم بخش احساسی و هم غیراحساسی. احساس لذت، بخشی از احساسات ماست.

به عبارت دیگر حتی این‌که لذت مهم‌ترین ساحت انفسی ماست قابل اثبات نیست چون برای ما انسان‌ها چیزهایی مهم‌تر از لذت نیز وجود دارد. در دیدگاه این افراد، احساس، منشأ ارزش است. احساس از یک ارزش حکایت می‌کند مثل دیدن پدر، مادر، دوست و… آیا تمام ارتباطات‌مان با مسائل مختلف و انسان‌ها و حتی حقیقت، خودشان دارای ارزش ذاتی هستند یا این‌که آنها را به خاطر آن احساسی که در ما ایجاد می‌کنند، دوست داریم؟ اگر بنا را احساس بگیریم شبکه ارتباطی که بین انسان‌ها برقرار است یک شبکه ابزاری است که بسیار وحشتناک خواهد بود و این چیزی است که در غرب اتفاق افتاده است.

البته اگر معتقد باشیم که یک ارزش ذاتی به نام «احساس لذت» در جهان وجود دارد، یعنی خود لذت و احساس لذت می‌شود معنا، بنابراین زندگی و اطرافیان و… ابزار می‌شوند. ما منکر این نیستیم که احساس لذت و خوشی جزئی از زندگی معنادار است، اما این یک علامت است و نمی‌توان گفت که همه معنای زندگی است؛ مثل سلامتی و احساس سلامتی.

در نظریه‌هایی که معنا را به احساس معنا تقلیل می‌دهند این مسأله وجود دارد. چه‌بسا ما زندگی بی‌معنایی داشته باشیم، اما احساس معناداری بکنیم.

پرسش اصلی این است که احساس خوشبختی و لذت محصول چه فرآیندی است؟ اگر ملاک را احساس قرار دهیم باید توجه کنیم که بسیاری از زندگی‌های غیراخلاقی و غیرانسانی باید معنادار باشد چون صاحبان آن زندگی‌ها سرشار از لذت بودند، بنابراین پروسه‌ای که منتهی به لذت می‌شود، مهم است.

زندگی معنادار زندگی‌ای است که به آرزو‌ها و مقاصدش دست یابد و سودانگارانی چون رویز به این مسأله معتقدند، اما واقعیت این است که تمام اشکالاتی که به لذت وارد است به میل نیز وارد می‌شود، البته کامیابی و موفقیت، عنصر مهم معنابخشی در زندگی است، اگر میل را بگیریم متعلق این میل دیگر مهم نیست، بنابراین این اشکال به‌وجود می‌آید که آنچه می‌خواهم پس با ارزش است؛ در این صورت متعلق میل مهم نیست چه بسا چیزی ارزشمند نباشد که من به‌آن میل داشته باشم و بالعکس، حتی میل ما در یک زمان با زمان دیگر متفاوت است.

به عبارت دیگر میل نه شرط لازم و نه شرط کافی برای ارزش است و میل‌‌ همان نقش لذت را بازی می‌کند و یک علامت است که گاهی ما را منحرف می‌کند، بنابراین برخی می‌گویند امیال ما را گمراه می‌کند، چون داده‌ها اشتباه است پس سلیقه و میل من اشتباه می‌شود.

به نظر می‌رسد این مسأله درست نیست چون در برخی‌ها اطلاعات و داده‌ها درست و کافی است، اما میل برخلاف آن داده‌هاست، پس برای حل این مسأله برخی میل اخلاقی را در این زمینه مطرح می‌کنند.

امور نامتناهی در لذت و میل دخیل هستند، آنچه منشأ تغییر میل ماست واقعیت است و داده‌ها یک نقش واسطه‌ای دارند. گاهی برای این‌که زندگی فرد را معنادار کنیم باید امیال او را عوض کنیم. هم به لحاظ روان‌شناختی و هم فلسفی، زندگی کردن انسان‌ها در امیال کنونی‌شان زندگی را معنادار نمی‌کند و نیاز است ما فرا‌تر رویم و میل‌ها را متعالی کنیم چرا که تعالی‌بخشی به امیال، زندگی را معنادار می‌کند.

پورحسن: معنای زندگی از دیدگاه ملاصدرا

معنای زندگی با رویکردهای دینی، معرفت‌شناختی، فلسفی، روان‌شناختی و جامعه‌شناختی قابل بررسی است. نگاه صرف دینی این است که معنای زندگی تنها در توجه به خدا و اعمال دینی و آخرت است و در نگاه فلسفه اخلاقی معنای زندگی حسب تکالیف اخلاقی شکل می‌گیرد و در باب معنای زندگی در روان‌شناسی، سنخ‌های روانی افراد مبناست.

علیزمانی: گاهی برای این‌که زندگی فرد را معنادار کنیم باید امیال او را عوض کنیم؛ هم به لحاظ روانشناختی و هم فلسفی. زندگی کردن انسان‌ها در امیال کنونی‌شان زندگی را معنادار نمی‌کند و نیاز است که فراتر رویم و میل‌ها را متعالی کنیم چرا که تعالی بخشی به امیال، زندگی را معنادار می‌کند

دیدگاه ملاصدرا در مورد معنای زندگی روش فلسفی ـ کلامی است. او معتقد است که براساس نظریه هدفداری می‌توان معنای زندگی را بررسی کرد.

ملاصدرا در دو سطح کلی ـ‌ آفرینش، جهان و افعال خدا و سطح انسان ـ معنای زندگی را مطرح می‌کند.

ملاصدرا در سطح عام دیدگاه فلسفی را با آیات قرآن تبیین می‌کند. او معتقد است که زندگی انسان براساس نظام احسن دارای هدف است، اما نکته مهم این است که ملاصدرا آگاهی انسان را مورد توجه قرار می‌دهد.

در مغرب زمین آگاهی به علاوه اختیار مطرح است، اما در دیدگاه ملاصدرا آگاهی بر اختیار غلبه دارد. صدرالمتألهین عقل را مورد تأکید قرار می‌دهد و بر این باور است که آگاهی انسان به التزام برای دستیابی به این هدف مهم است.

ملاصدرا می‌گوید اگر انسان به این غایت برسد، زندگی‌اش غایتمند خواهد بود و او در این زمینه به آیاتی همچون «آیا در خودشان به تفکر نپرداخته‏اند؟ خداوند آسمان‌ها و زمین و آنچه را که میان آن دو است جز به حق و تا هنگامى معین نیافریده است.(آیه ۸، سوره روم)» و آیاتی از این دست اشاره می‌کند.

در باب آفرینش انسان و غایتمندی پرسش اساسی ملاصدرا این است که غرض بنیادی از آفرینش انسان چیست؟ آیا انسان می‌تواند بدون هدف باشد و اگر دارای هدف است این غایات دست یافتنی است یا خیر؟ آیا این اهداف آنقدر مهم است که به زندگی انسان معنا بخشد؟ ملاصدرا معتقد است که آفرینش انسان و عالم هدفمند است و وقتی می‌توان به این هدف دست یافت که التزام به پیمودن آن وجود داشته باشد. اگر انسان‌ها در این مسیر قرار گیرند زندگی آنها سرشار از هدف خواهد شد.

ملاصدرا ۹ محور را مطرح می‌کند که جعل هدف از سوی خدا برای انسان‌ها، امکان دستیابی به این هدف، لزوم پایبندی انسان‌ها برای پیمودن این اهداف، فراگیر بودن این اهداف برای همه انسان‌ها (اهدافی که خداوند ترسیم کرده برای همه انسان‌هاست اما میزان دستیابی انسان‌ها به این اهداف متفاوت است) و… از جمله این محور‌ها به شمار می‌رود. ملاصدرا معتقد است که رابطه لزومی میان این اهداف و معنابخشی به زندگی وجود دارد.

ملاصدرا تفاوت جدی بین سعادت حقیقی و معنای زندگی و میان سعادت ناحقیقی و فقدان معنا قائل است. همچنین ملاصدرا تلاش دارد با ادله‌ای عقلی به ابطال نگاه پوچگرایانه به آفرینش بپردازد و بی‌هدفی در آفرینش انسان را با ادله عقلی و آیات قرآن رد می‌کند.

از جمله آیاتی که هم در مورد جهان و هم در باب آفرینش انسان مطرح می‌کند آیات ۳۸ تا ۴۰ سوره دخان است. که در‌ آنها امکان مطالعه در باب نسبت میان معنای زندگی و تفکر فلسفی ملاصدرا را می‌توان مطرح کرد.

علوی تبار: ضرورت وجود خدا برای معناداری انسان از نظر جفری گردُن

گوردون در پی این است که به لحاظ عقلی و فلسفی ضرورت وجود خدا را برای معناداشتن زندگی بررسی کند. در بخش سلبی، دلایل سنتی برای معنابخشی زندگی بشر مطرح شده است و گوردون همه دلایل (فناناپذیری، اخلاق و طرح) را به صورت منطقی و عقلی رد می‌کند و در بخش ایجابی با رد دلایل مطرح شده، خود بر ضرورت وجود خدا برای معنابخشی زندگی بشر یک دلیل می‌آورد.

از نظر گوردون دلیل عقلی برای جهان ما را دچار تسلسل می‌کند. او در بخش ایجابی یک دلیل «طرح» را می‌پذیرد، اما می‌گوید با این‌که برای معناداری به این عامل نیاز داریم اما باید به گونه‌ای آن‌را تفسیر کنیم که دچار تسلسل نشویم. او بر این باور است که به دنبال تبیین در هدف خدا برای آفرینش جهان نباشیم، بلکه جهان را به عنوان یک ابژه زیبا‌شناسانه در نظر بگیریم.

راه حل ایجابی گوردون این است که ما به‌دنبال هدفمندی نمی‌رویم و به جای این‌که با ذهن با عالم برخورد کنیم، با قلب با عالم برخورد داشته باشیم و اگر کل جهان را زیبا ببینیم این معقول است و معقولیت به ما معنا می‌دهد. جهان به نحو زیبا‌شناسانه معقول است و نه به نحو‌شناختی؛ او معتقد است که ما باید دیدمان را نسبت به جهان عوض کنیم.

‌ سید حسین امامی – جام‌جم


jamejamonline.ir – 22 – RSS Version

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.