ملت ها می مانند یا قبیله ها؟

به ظاهر چنین است که رژیم بحرین در برابر انقلاب مردمی یکپارچه و توانمند است . اما واقعیتی که این رژیم با آن روبروست بعکس ظاهر آنست و نشان می دهد که این رژیم در حال گذراندن روزهای پایانی است یعنی پایان آن نزدیک است.
نشانه های و دلایل این فروپاشی بسیار است . بعضی از آن قبیله ای و اختلافهای درونی میان جناح های درگیر حکومتی است وبعضی هم در رابطه با اوضاعی است که این کشور از ۱۴ فوریه ۲۰۱۱ با آن روبرو بوده است . این رژیم ثابت کرد که نمی تواند این کشور کوچک را اداره نماید و در حقیقت نمی تواند خردمندانه حکومت کند .
در سطح خانواده حاکم و قبیله ای می توان گفت که بحرین در اوج درگیری میان جناح های درون حکومتی است وتاکنون هیچ یک از این جناحها نتوانسته است اوضاع را بسود خود پایان دهد تا از وقوع فاجعه جلوگیری کند و نه اینکه دست به اصلاحات بزند . درگیری میان جناحهای حاکم همچنانکه ضرب المثل می گوید ” نبرد کبوتران و عقابان ” نیست بلکه در اینجا نبرد میان عقابها وعقابهاست . تاریخ ملت بحرین از سال ۱۷۸۳ م وتاکنون نشان داده است که نبرد میان عقابها وعقابها درباره چگونگی حکومت کردن با هدف از میان رفتن سیستم قبیله ای وجود داشته و همچنان ادامه دارد که البته سعی شده است رتبه بندی قبیله ای با کمترین زیانها رعایت گردد تا آل خلیفه حکومت بحرین را همچنان در دست داشته باشند و از قدرت و ثروت این سرزمین که آنرا با زور شمشیر از مردم ربوده است همچنان در اختیار داشته باشد .
یکی از دلایل سردرگمی وفروپاشی که این رژیم قبیله ای از آن رنج می برد همانا اجازه دادن به نیروهای عربستان برای سرکوب انقلاب مردمی است و این بدان معنی است که نیروهای رژیم و ارتش آن و ژنرالهایش به ارتش ونیروهای خود برای سرکوب انقلاب اطمینانی ندارند و اینکه نبرد میان جناحهای حکومتی در مهمترین نهاد آن یعنی ارتش و نیروهای امنیتی نیز ادامه دارد .
ورود نیروهای عربستان به بحرین نشان دهنده نوعی ضعف ویاری طلبی از سوی این نظام برای جایگزینی نیروهایش به نیروهایی دیگر است ویا اینکه این رژیم به خود و نیروهای خود نیز اطمینانی ندارد که بتواند اوضاع را با ارتش خود در کنترل در آورد و این در حقیقت نشان دهنده ضعف است ونه قدرت . از سوی دیگر با وجود قانون سلامت ملی و رعایت آن برای ژنرالها وبا ادامه حضور نیروهای عربستان ، انقلاب مردمی همچنان ادامه دارد.
اوضاع بحرین بویژه اوضاع اقتصادی نشان دهنده بحرانی بودن بازرگانی و پول و سرمایه گذاری و ازهم گسیختگی و نارضایتی طبقه بازرگانان این کشور است بخصوص که اینان خواستار خودداری دولت از دریافت مالیات ویا کم کردن آن می باشند در حالیکه دولت اماکن تجارتی را به بهانه عدم پرداخت مالیات تعطیل می کند . این درحالی است که کساد در داد وستدهای تجارتی و کند بودن فعالیت بازار و خودداری مردم از انجام طرحهای جدید عمرانی و بازرگانی و خودداری از سپردن سرمایه وپول نقد به بانکها و ذخیره کردن و نگهداری پول نزد خود از بیم سرنوشت نافرجام کشور ادامه می دهند . این در حالی است که نهادهای حکومتی بویژه موسسات خدماتی بوسیله گروههایی بنام نیروهای داوطلب اداره میشود و دولت وفاداری اینان را با پول خریداری کرده است وبیشتر ویا تمامی آنان از دیگر کشورهای می باشند واینان جایگزین کارکنانی می شوند که از خدمت اخراج و یا بعلت هواداری از انقلاب بازداشت می شوند . در بعضی از این نهادهای نیروهای داوطلب بیش از کارکنان هستند که این نشان دهنده روش نابخردانه نظام قبیله ای موجود در اداره کردن اوضاع کشور است .
روشن است که اوضاع نابسامان اقتصادی و اجتماعی که در ارتباط با خفقان سیاسی و ناپایداری است ، رژیم را چنان در اداره کردن اوضاع کشور ناتوان کرده است که تمامی علل آن به سیستم قبیله ای ارتباط دارد که بر اساس آن تمامی منافع وغنایم بدست آمده بالاتر و والاتراز منافع ملی قرار میگیرد و در حقیقت منافع ملی آخرین چیزی است که دست اندر کاران درباره آن می اندیشند ، گوئی این میهن یک گاو شیرده ای است برای آنان وخانواده آنها ونه برای میهن و شهروندان . اوضاع ناگوار بحرین نتیجه منطقی سیاستهای رژیم قبیله ای است . در پی درگیری میان جناحهای حاکم از یکسو و بی توجهی سردمداران به منافع ملت و جنبش مردمی کنونی از سوی دیگر، کشور در برابر دیدگان فرزنداش در حال فروپاشی است .
در نتیجه رژیم در حال رویاروئی با دو گونه از بحرانهای داخلی / خودساخته ای که تاکنون به نتیجه نرسیده است و بنظر نمی رسد که به نتیجه خواهد رسید. در عین بحران سیاسی گسترده وکهنه کنونی نیز در حال حاضر میان رژیم و مردم در جریان است چون این نظام بعلت درگیریهای قبیله ای خود ، چیزی را ندارد تا در اختیار مردم بگذارد . در فرهنگ و اسطوره های قبیله ای میهن ما بحرین وجود ومعنی ندارد چون فقط بعنوان غنایم و دستاوردی برای قبیله بشمار می آید .
بنابراین این رژیم ، نظامی است بحران زده که از دهه ها پیش در کشور حضور دارد اما در حکومت کردن خردمندانه ، ناتوان است و بسوی فروپاشی گام برمی دارد . حال ممکن است امروز و یا فردا سرنگون گردد چون تاریخ مصرف آن گذشته و اوضاع نمی تواند اینچنین پایدار بماند و تغییر وتحول باید صورت بگیرد . این منطق تاریخ و منطق ملتهاست که اینچنین خانواده ها و قبایل وحکومتهای خودکامه نمی توانند آنرا درک نمایند .
اما ملتها همچنان پایدار واستوار باقی می مانند و قبیله ها از میان می روند . وخلاصه می توان گفت نظامی اکنون در بحرین وجود دارد که کهنه و رو به مرگ است و نظام جدید که باید روی کار آید هنوز بدنیا نیامده است .
یوسف مکی ، جامعه شناس بحرینی است که این یادداشت را برای خبرآنلاین ارسال کرده است

ترجمه: محمد ماجد نجار

۴۹۴۹

دانلود   دانلود


خبرآنلاین

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.