موسیقی طعم‌دهنده و آدم سمجی که خودسرانه از شرق به غرب آمد

خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و ادب: برای من که ۱۱ سال پیش، جمعی از نویسندگان کشور را در دومین جشنواره ادبیات داستانی بسیج در سفر به ارومیه همراهی می‌کرده‌ام، تماشای این شهر جالب است. ارومیه، خیلی بهتر و بزرگ‌تر از قبل شده است و آبادتر از پیش به نظر می‌رسد. هتل‌های زیادی هم در آن ساخته شده‌اند تا مثل یک دهه قبل، هتل استانداری، یکه‌تاز مهمانخانه‌های شهر نباشد.

مهمانان جشنواره شعر و داستان جوان سوره در هتل پارک اقامت داده شده‌اند که گفته می‌شود سه اتاق رویال دارد که در آن می‌شود سونا و جکوزی و چه و چه هم پیدا کرد. به قول یکی از شاعران: «اللهم الرزقنا!» لابد این اتاق‌ها مال از ما بهتران است و لااقل دست خبرنگاران به این جور اتاق‌ها نمی‌رسد. همین که به اندازه تعداد تخت‌های هر اتاق در آنها انسان جا بدهند، باید کلاهمان را تا هفت آسمان بیندازیم بالا! البته کمال شفیعی، دبیر جشنواره تا همه را در اتاق‌هایشان جا ندهد، خیالش آسوده نمی‌شود. یکی از تفاوت‌های جشنواره هم این است که دلیل ندارد خبرنگارها همه باهم باشند. چندتایی از آنها قاتی شاعران و قصه‌نویسان هم بشوند، خوب است.

ـ افتتاحیه جشنواره، کوتاه در نظر گرفته شده است و خبری از سخنرانی‌های پیاپی و ملال‌آور نیست. معاون سیاسی ـ اجتماعی استاندار و رئیس حوزه هنری آذربایجان غربی فقط حرف می‌زنند که دومی فقط در حد خوشامد پشت تریبون می‌رود. معاون استاندار هم خیلی صحبت نمی‌کند و همان یک کم هم مورد توجه مدیر مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری واقع می‌شود و امیرحسین فردی پیشنهاد می‌دهد که نظراتش را بعد از جشنواره بیاورد تهران تا او بدهد چاپش کنند و همه از آن لذت ببرند. البته آقای معاون استاندار، خودش یک پا فرهنگی است و جایزه‌های فرهنگی هم برده است.

افتتاحیه جشنواره با یک برنامه موسیقی همراه است. عاشیق‌ها لباس بلند و قهوه‌ای رنگ پوشیده‌اند. طوری که آدم یاد سربازان قزاق می‌افتد با آن سبیل‌های مردانه‌شان! گویی این ساز نیست که دستشان است که اسلحه است. اما نه. عاشیق‌ها خیلی آدم‌های خوش‌ذوقی هستند که خوب می‌نوازند و هیجان را به صفای مجلس می‌افزایند.

بلندگوها قطع است. یکی از عاشیق‌ها شروع می‌کند به فارسی حرف زدن، اما خیلی زود کلماتش کم می‌آید و او می‌گوید که فارسی نمی‌داند. قرار هم نیست حرف بزند. او خوب است که بنوازد و عاشیق دیگر او را همراهی کند. آن یکی اسم و عکس خودش را روی سازش حک کرده است. گویی ممکن است روزی سازش را کسی بردارد و از عکس او با سبیل پرپشت و مردانه‌اش خجالت بکشد یا هراس کند و بیاورد ساز را با ادب و احترام به صاحبش برگرداند!

ـ یک آقایی از آن طرف کشور پا شده آمده ارومیه و ادعا کرده که در جشنواره رتبه آورده است. بی‌نوا کمال شفیعی طی این چند روز بارها و بارها به او گفته که چنین چیزی نیست و اصلا سن او از ۳۰ متجاوز است و عقلا و عرفا و شرعا نمی‌تواند در جشنواره شرکت کند؛ چه آنکه برای خودش اول یا دوم یا سوم هم بشود.

این انکارها اما فایده ندارد و آن آقای محترم پایش در یک کفش است و ده نفر را سفارش می‌کند که واسطه شوند و او را در جشنواره رتبه‌دار کنند. دبیر جشنواره آخرالامر آب پاکی را روی دست همه می‌ریزد، اما آن آقا از صدها کیلومتر آن طرف‌تر بلند می‌شود و خودسرانه می‌آید به ارومیه و تازه شروع می‌کند روی ذهن دیگران کار کردن که این جشنواره حق دیگران را ضایع می‌کند و فلان و بهمان.

این آقا هم‌اکنون متواری است و دبیر جشنواره در حال شناسایی او در میان شرکت‌کنندگان می‌باشد!


MehrNews Rss Feed

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.