نجات غریق به مرگ محکوم شد

لیلا که سال‌ها شغلش نجات غریق بود متهم است دو سال پیش پس از جدایی از شوهر معتادش صیغه مرد سالخورده‌ای شد و در جریان یک دعوا او را به قتل رساند. 

جلسه محاکمه در شعبه اول دادگاه کیفری استان البرز برگزار شد. دهقانی، نماینده دادستان کرج اولین کسی بود که مقابل هیئت قضایی ایستاد. او در توضیح کیفرخواست گفت: جسد خون‌آلود مهدی ۷۵ ساله عصر روز پنجم اسفندماه سال ۸۹ در اتاق خواب خانه‌اش پیدا شد. مأموران تیم جنایی در بررسی صحنه جرم چکش خون آلودی را کنار جسد پیدا کردند. 

بررسی‌های اولیه نشان داد عامل جنایت مرد سالخورده را از پشت سر با اصابت ضربات چکش هدف قرار داده است و بعد از سرقت مقداری طلا و گوشی تلفن همراه او از محل حادثه خارج شده است.
 
از آنجا که آثار درگیری در خانه مشاهده نشد، مأموران احتمال دادند متهم با مقتول آشنایی قبلی داشته و او را به خانه خودش راه داده است. نماینده دادستان ادامه داد: پس از اینکه جسد به دستور بازپرس کشیک قتل به پزشکی قانونی فرستاده شد، بررسی تماس‌های تلفنی مقتول نشان داد وی آخرین بار با زن جوانی به نام لیلا تماس گرفته است.
 
بنابراین لیلا ساعتی بعد درخانه‌اش بازداشت شد. وی در جریان تحقیقات اولیه قتل را قبول و صحنه جرم را نیز بازسازی کرد. نماینده دادستان کرج متهم را گناهکار دانست و برای او درخواست مجازات قانونی کرد. سپس اولیای دم درخواست خود را قصاص عنوان کردند. قاضی هدایت رنجبر سپس لیلا را به جایگاه دعوت کرد. زن جوان پیش از اینکه صندلی‌اش را ترک کند برای لحظاتی به آهستگی گریه کرد.
 
صدای گریه‌ او اما زمانی که خودش را به جایگاه رساند بلند‌تر شد. لیلا با همان حالت گریان اتهامش را قبول کرد و ماجرا را این گونه شرح داد: ۱۳ سال پیش ازدواج کردم. مدتی که از ازدواجمان گذشت فهمیدم شوهرم اعتیاد دارد. اول اعتیادش را انکار می‌کرد اما مدتی که گذشت و در جیب‌هایش مواد پیدا کردم مجبور شد قبول کند که اعتیاد دارد.
 
تلاش کردم او را به زندگی بازگردانم. وقتی اولین فرزندمان متولد شد، تصور کردم به خاطر کودکمان خانواده‌اش را به مواد ترجیح دهد اما بداخلاقی هم به مصرف مواد اضافه شد. وقتی دو دختر دیگرم به دنیا آمدند، شوهرم یک مصرف‌کننده دائمی مواد بود.
 
تلاش‌هایم برای ترک دادن او به جایی نرسید و مرا مجبور کرد تا مواد مصرف کنم. متهم ادامه داد: وقتی معتاد شدم از زندگی و شوهرم بیزار شدم، به خاطر همین طلاق گرفتم تا مجبور نباشم بیش از این آلوده شوم. لیلا درباره آشنایی‌اش با مقتول به دادگاه گفت: در حالی که صاحب یک پسر و دو دختر خردسال بودم، سرپرستی آنها را خودم به عهده گرفتم. برای تأمین هزینه زندگی‌ام روز‌ها به عنوان نجات غریق در استخرهای شهر کار می‌کردم تا اینکه یک روز که برای گرفتن ماشین به آژانس محل رفته بودم، ماجرای زندگی‌ام را برای یکی از راننده‌ها توضیح دادم. او به من پیشنهاد داد صیغه پیرمرد پولداری شوم که به تنهایی زندگی می‌کند.
 
من پیشنهاد او را قبول نکردم اما وقتی هزینه‌های زندگی‌ام بیشتر شد، مجبور شدم قبول کنم. برای همین مدت کوتاهی صیغه مرد ۷۵ ساله شدم. او نمی‌دانست که من مواد مصرف می‌کنم. از آنجا که سه کودک خردسال داشتم، بعد از مدتی رابطه‌ام را با او قطع کردم. 

متهم در توضیح حادثه گفت: روز حادثه مقتول با من تماس گرفت و از من خواست به خانه‌اش بروم و پولی را که از او طلب داشتم، بگیرم. وقتی به خانه‌اش رفتم او در اتاق خواب نشسته بود. از من خواست صیغه او شوم. من قبول نکردم. عصبانی شدم و به بهانه رفتن به دستشویی از اتاق بیرون رفتم. چکشی را که کنار جاکفشی بود، برداشتم و به اتاق خواب برگشتم. او پشت به من روی تخت نشسته بود. با چکش چند ضربه به سرش زدم. بعد خانه را گشتم و مقداری طلا و گوشی تلفن همراهش را برداشتم و از خانه بیرون رفتم. طلاها را به مبلغ ۴ میلیون تومان فروختم و گوشی موبایل را هم به مردی که از او مواد می‌خریدم دادم و در ازای آن مقداری مواد گرفتم. 

متهم ادامه داد: من در استخرهای شهر جان افراد زیادی را نجات داده‌ام. وی سپس به خانواده مقتول نگاه کرد و با بغضی که در گلو داشت، گفت: می‌دانم اشتباه بزرگی کردم و پدر شما را کشتم. من در آن لحظه به خاطر مصرف مواد عصبانی شدم و کنترل خودم را از دست دادم. در خانه سه کودک بی‌پناه دارم و از شما می‌خواهم از گناه من گذشت کنید. 

سپس وکیل متهم در جایگاه ایستاد و برای موکل خودش درخواست گذشت کرد. قاضی رنجبر بعد از شنیدن آخرین دفاع متهم با اعضای دادگاه – مازنی، بدری، پوریانی و بصیرنیا- وارد شور شد و بعد از مشاوره متهم را به قصاص محکوم کرد.


جوان آنلاین – آخرین عناوین حوادث

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.