جام جم آنلاین: خودمان وقتی مینوشتیم اشکمان درمیآمد و وقتی نوشتنمان تمام میشد و متن را یک بار دیگر میخواندیم، بغض راه گلویمان را میبست که مگر میشود یک آدم تا این حد شوربخت باشد. وقتی مینوشتیم باورمان شده بود که هر چه سنگ است به پای لنگ میخورد چون اگر این معادله تلخ وجودنداشت نباید لیلا کوچولو این دختر ۳٫۵ ساله به خاطر بیماری صعبالعلاج درد بکشد و تا آخر عمر فلج بماند تنها به این دلیل که مادر و پدرش برای درمان در بساط، «آه» هم ندارند.
اگر سنگ و پای لنگ واقعی نبود، معصومه کوچولوی پنجساله که غذا هم بسختی گیرش میآمد نباید زخمهای عمیق و چندشآور پوستش هر روز بدتر میشد و در گوشهای از ایران ذرهذره آب میشد بدون این که کسی به فریادش برسد.
ما از زندگی این دختران کوچک نوشتیم، از نرگس که در چهارمحال و بختیاری با آن بارشهای سنگین برف، کفش هم نداشت، از امیرحسین که در جنوب پایتخت با بیماری کلیه گلاویز بود و هنوز هم هست، اما خانوادهاش آنقدر پول نداشت که خرج دارو و درمانش را بدهد. وقتی اینها را نوشتیم سیل تماسهای شما شروع شد.
یادمان نمیرود که بعضیهایتان هنوز گریه صدایتان را میلرزاند که برای واریز پول، شماره حساب بچهها را میخواستید، یادمان نمیرود که میگفتید دیشب تا صبح نخوابیدهاید و مرتب در خانه راه رفتهاید که زودتر صبح شود و کاری کنید، محال است فراموش کنیم که عدهای از شما تمام پساندازتان را به این نیازمندان بخشیدید، یادمان نمیرود آن مردم مهربانی را که چون پول نداشتند گوشی تلفنهمراهشان را فروختند و به بچههای نیازمند کمک کردند.
شما مردم سربلند شدید، اما در لابهلای پیگیریهای شما جای تماسهای نهادهای دولتی خالی بود؛ حتی دریغ از یک تماس. انجمنهای خیریه هم به روی خودشان نیاوردند که چنین نیازمندانی در کشور وجود دارند که هر لحظه با درد و محرومیت میجنگند.
با این حال ما خودمان با نهادهای دولتی و انجمنها تماس گرفتیم. انسانهای نیازمندی که ما داستان رنجشان را نقل کردهبودیم با این که سمبل درماندگی بودند، ولی مشمول کمکهای دولتی قرار نگرفتند چون یا آنها خودشان را مسئول پیگیری نمیدانستند یا ضوابط به آنها اجازه اقدام نمیداد.
انجمنها و سازمانهای مردمنهاد هم سنگ روی یخمان کردند چون مثل کسانی که گوششان از حرف پر باشد با لحنی بیتفاوت گفتند که انجمن ما فقط کمک میپذیرد و به هیچ نیازمند جدیدی کمک نمیکند.
ما از این توضیحات سرسام گرفتیم، ولی کوتاه نیامدیم و رسالت خبرنگاریمان را روی کمک به محرومان متمرکز کردیم؛ اما چه سود وقتی آنهایی که باید به رنج و محرومیت مردم واکنش نشان دهند حتی به باخبر شدن از ماجرا نیز اشتیاق نشان نمیدهند!؟
زمستان زندگی این بچهها با کمک شما مردم گذشت، اما سیاهی بیاعتنایی باقی ماند و البته این سوال که اگر نهادهای دولتی که مسوول ارائه خدمات به نیازمندان و تحتپوشش گرفتن آنها هستند یا انجمنهای خیریهای که مردم به آنها اعتماد کردهاند، قرار نیست به نیازمندان واقعی کمک کنند پس چرا بهوجود آمدهاند و چرا هنوز سربلندانه ادامه حیات میدهند؟
مریم خباز – گروه جامعه
jamejamonline.ir – 22 – RSS Version