هالیوود در خدمت افکار سیاسی صهیونیسم

صهیونیسم از زمان شکل گیری به عنوان یک جنبش و پس از آن تاسیس رژیم صهیونیستی با سیطره بر رسانه های گروهی و وسایل ارتباط جمعی، برای جهت دهی به افکار جهانیان تلاش بسیاری به خرج داده است. از آنجا که در دنیای معاصر، رسانه ها مهمترین و قدرتمندترین وسیله برای جهت دهی و شکل دهی افکار عمومی بوده اند، صهیونیست ها با شیوه های گوناگون از آنها بهره گرفته اند. در این میان، سینما به دلیل جذابیت های بصری و نوعی تنوع و مقدرت تحقق هر گونه تخیلی، نقشی ویژه در افسونگری های صهونیست ها برای القای افسانه های موهوم و سیاست های افراطی آنها در حوزه جهانی داشته و طی ۵ سال اخیر بسیاری از فیلم هایی که در هالیوود تولید شده، دیدگاه های آخرالزمانی و نظریه پردازی صهیونیست ها برای آینده جهان به روشنی مشهود است،ممتازنیوز، فرازهای شکل گیری هالیوود و سلطه صهیونیسم را بر این مجموعه فیلمسازی در گفتگو با سید رضی موسوی گیلانی عضو هیئت علمی گروه فلسفه و هنردانشگاه ادیان و استاد مرکز تخصصی  مهدویت، که سردبیری دو مجله تخصصی مهدویت عربی و انگلیسی را نیز به عهده دارد بررسی کرده است که در ادامه می خوانید.

* جناب موسوی گیلانی! غول رسانه ای هالیوود به عنوان مهمترین پایگاه ارائه اندیشه ها و افکار یهودی ها در چه شرایطی شکل گرفت؟

** حتما می دانید که صهیونیست ها بر اساس تعالیم مطرح شده در کتاب تلموت که البته آن را بسیار مقدس می دانند! خود را انسان های برتر از سایر نژادها قلمداد کرده و حتی برای ارائه آرمان های موهوم و غیر انسانی خود از هر ابزاری بهره می گیرند. بنابراین کمپانی هالیوود در راستای طرح مقاصد سیاسی صهیونیست ها شکل گرفته و صهیونیسم بین الملل از این ابزار برای ترویج افکار و تبلیغ برای رژیم اشغالگر قدس استفاده می کند. افکاری که اصولاً بر پایه اقدامات نژادپرستانه پایه گذاری شده چنانکه بر این اساس در مجله «الاخبار المسیحیه الحره» سال ۱۹۳۸ آمده است: «صنعت سینما در آمریکا کاملاً یهودی است و یهودی بی آن که احدی در این زمینه با او منازعه کند، بر آن حکم می راند. تمام کارپردازان این صنعت یا یهودی هستند و یا از دست پروردگان یهودی. هنوز هم یهودیان و به طور خاص تر صهیونیست ها که مالکیت بسیاری از شرکت های بزرگ جهان را در اختیار دارند، بزرگترین غول رسانه ای جهان روبرت مرداک، روابط بسیار نزدیکی با صهیونیست ها از جمله آریل شارون داشته و به شدت به آرمان های صهیونیستها متعهد است.

* و چرا سینما به عنوان مهمترین رکن ارائه ایده های صهیونیست ها انتخاب شده است؟

** به نکته مهمی اشاره کردید چرا که سینما از زمان تاسیس در قرن نوزدهم در راستای دو هدف عمده صهیونیستها به کار گرفته شد که عبارت بودند از؛ اول اهداف مادی و به دست آوردن سودهای کلان و در مر حله بعدی تسخیر اندیشه انسانها از طریق انتشار افکاری که مؤید اهداف سیاسی و اجتماعی آنها باشد که صهیونیست ها متاسفانه تاکنون در این راه مـوفق بـوده اند. هر چند برخی بر این گمانند که منظور از سینمای صهیونیسم، سینمای اسرائیل است، اما باید گفت سینمای صهیونیسم اختصاص به مکانی خاصی ندارد، بلکه سراسر جهان به ویژه دنیای مسیحیت را هم هدف قرار داده است و در حال حاضر بزرگترین شرکت های سینمایی جهان مانند «متروگولدن مایر»، «کلمبیا پیکچرز»، «برادران وارنر»، «پارامونت»، «فاکس قرن بیستم» و «یونیورسال» را در قبضه خود گرفته است. می توانید فهرستی تفصلی از عوامل و نقش آفرینان یهودی و صهیونیست عرصه هنر به ویژه هالیوود را در سایت www.jewwatch.com مشاهده کنید.

* اما در بررسی آثار ۵سال اخیر سینمای هالیوود به این تتیجه می رسیم که صهیونیست ها تلاش بسیاری در نقش آفرینی خود در پیشگویی آخر الزمان و پایان جهان داشته اند ضمن این که ادبیات مورد توجه آنها در این زمینه با نشان دادن انواع منجی های متفاوت تفسیر می شود، در این زمینه چه نکاتی قابل طرح است؟

** به نظر می رسد که در دهه های گذشته پس از انقلاب اسلامی ایران که در واقع یکی از جدی ترین کشورهای جهان اسلام به شمار می رود، و بعد از این که غربی ها به خصوص در دو دهه گذشته بعد از فروپاشی کمونیسم جدی ترین مخالفان خود را جهان اسلام یافتند(یعنی همان تئوری هانتینگتون) وایران هم مهمترین قطب ترویج این جریان محسوب می شود،  طبیعی است که صهیونیست ها بیکار نننشسته و از ابزار پر مخاطب سینما، ادبیات برای ارائه افکار و دغدغه های مورد توجه خود استفاده کنند.امروز وقتی می گوییم سینمای هالیوود صرفا یک امر هنری و سینمایی نیست بلکه ارگان تبلیغی و فرهنگساز جهان آمریکاست و شما می توانید با سینما فرهنگ یک توده را تغییر دهید. امروزه حتی در جهان غرب و کشوری مثل آمریکا هنر برای یک غایت و هدف مطرح می شود. یعنی همین آمریکایی ها و یهودی ها زمانی کمونیست ها را مسخره می کردند و می گفتند آنها مذهبی هستند و هنر را برای ارائه ارزشهای دینی می خواهند، نکته جالب این که امروزه هالیوود همین نقش را ایفا می کند و فرهنگ آمریکایی یا همان وسترنیزیشنی که به آن عقیده دارند یا جهانی سازی را عرضه می کند. صهیونیست ها تلاش می کنند نحوه ای خاص از زیستن را در جهان نهادینه کنند. بنابراین کشوری مثل ایران با اعتقاد شدید به مهدویت و نگاه مثبتی به آینده، مهمترین مانع گسترش اهداف صهیونیست ها ست.

به عقیده من سینمای هالیوود صرفا یک امر هنری را دنبال نمی کند بلکه در برابرادبیات جهان اسلام ادبیات معادل می سازد و به دنبال ساختن یک تئوری در عرصه روابط بین الملل برای آمریکا و اسرائیل است. بنابراین در برابر جهان اسلام آنها هم ادبیات آخرالزمانی خاص خود را که اوآنجیلی یا انجیلی و مبتنی برعناصر مسیحیت است ارائه می کند.

* مگر بخشی از این ادبیات به ادبیات یهود آن هم تحت تاثیر آژانس های صهیونیستی برنمی گردد؟

** به نکته خوبی اشاره کردید نباید فراموش نکنیم که اوآنجلیست همان پروتستان های صهیونیست هستند و اولین بار لفظ فندامتالیزم یا بنیاد گری برای این تز استفاده شد ضمن این که مسیحیان خودشان را یهودیانی می دانند که فراروی کرده اند یعنی وقتی مذهب مسیحیت به وجود آمد آنها هیچ وقت نمی گفتند که ما یهودیت را نقض می کنیم، به همین جهت مسیحیت عهد عتیق را قبول دارند “بایور” یا کتاب مقدس بر دو بخش است عهد عتیق و عهد جدید. برخلاف یهودیان که عهد جدید را قبول ندارند. بنابراین مسیحیان خودشان را ادامه یهودیت می دانند به اضافه این که اوآنجلیست ها پروتستان هایی هستند که بازگشت مسیح را منوط به رخدادهایی می دانند که وابسته به یهودیان صهیونیست است و شما در واقع می بینید که بخشی از تفکر مسیحیت به یهدویت گره خورده است.

* در شرایط کنونی آیا مبانی معرفتی پست مدرن با مبانی معرفتی در خواست شده از آرمان مهدویت سازگاری دارد یا خیر؟

** حتما می دانید که در هنر پست مدرن عناصری مثل اهمیت دادن به نوآوری و یا به سخره گرفتن حقیقت وجود دارد وامروزه در هنرهای متفاوت دوره پست مدرن مثل قبل هوی متال، راک و .. که هرکدام پدیده های بسیار جدی را تبدیل به شوخی می کنند و تفکرات موهوم خود را به جهانیان القا می کنند. در دورانی که ما در آن به سر می بریم هنر به دنبال ایجاد نوعی مشروعیت برای صنعت، تکنولوژی و سلطه غرب است که تا حدی هم صهیونیست ها در آن دخالت دارند. از طرف دیگر هنر و رسانه ای که در جوامع اسلامی و ادبیات ادیان مطرح شده به دنبال این است که صلح، آرامش و تفاسیر کلان ارزشی  را معرفی کند.

اینجا است که میان مبانی معرفت شناسی در دوران پست مدرن و ادبیات دینی چالش های جدی ایجاد می شود، دیدگاه پست مدرن یکسان گریز است بنابراین یا باید در ادبیات ادیان از دوره هنر پست مدرن عدول و فرا روی کنیم یا به نحوی آن را تعدیل کنیم.امروزه ادبیات و سینمای غرب به خصوص هالیوود به دنبال ترویج دین مداری و معنویت خواهی نیست و من به این مسئله بدگمانم چرا که بیشتر به دنبال مشروعیت بخشی به یک نظام سلطه، اقتدار و خشونت در آمریکا و اسرائیل است به همین جهت در سینمای هالیوود می بینید که ساختار درام معرف کشمش های پی در پی جهان غرب، صنعت، پلیس و… است و طرف مقابل که شر را معرفی می کند همواره از عناصر اسلامی انتخاب شده و ما در این ادبیات اسلام را در مقابل جهان غرب به عنوان دینی تروریست پرور و طرفدار خشونت می بینیم.

این تخاصم موجود در ادبیات و هنر مخصوصا در سینما دیدگاه های سلطه گرایانه صهیونیست ها را به نمایش می گذارد در ارزیابی کلی آثاری که در دهه های اخیر توسط کمپانی فیلم سازی هالیوود به پشتوانه صهیونیست ها تولید شده هنر در خدمت یک نوع ایدئولوژی و فکر است و نکته جالب اینکه دوران پست مدرن را دوره ایدئولوژی گریزی می دانند اما می بینیم که صهیونیست ها در این مورد به خصوص همراه و منطبق با ایدئولوژی عمل می کنند و منطق و سیاست خود را در غالب آثار بزک شده سینمایی به مردم دنیا دیکته می کنند.

گفتمانی که امروز در آمریکا و صهیونیست وجود دارد غلبه و سیطره بر انسان ها و جهان است. بنابراین سینما و هنر ابزاری است که این خواسته سلطه گرایانه را قطعی و به جریان در می آورد و در شرایط حاضر جدی ترین سینماگران هالیوود مثل گیبسون، اسپیلبرگ، امریک و .. گرایش های صهیونیستی و یهودی متعصبانه دارند وحتی هالیوود در صد فیلم برتر تاریخ سینما بیشترین آثار را متعلق به اسپیلبرگ می داند که یک یهودی متعصب و سرسخت است.

در آثار وی نوک پیکان درام به سمت جامعه صهیونیست با تفکرات نژاد پرستانه در حرکت است بنابراین هنر در دوران جدید علی رغم اینکه گفته می شود مخالف ایدئولوژی است اما بسیار ایدئولوژیک و حساب شده عمل می کند. ترویج سکولاریسم در برابر جهان اسلام یک ایدئولوژی است که غرب برای تثبیت آن از غول رسانه ای هالیوود با بیشترین هزینه ها استفاده می کند.در آثار هالیوود اسلام و سمبل های انسانی الهی منشا شر هستند و این گفتمان در شرایط حاضر تبدیل به گفتمانی غالب و پیشرو در جهان شده است. گفتمانی که همه شرارت ها، خشونت طلبی و ثروت و عصبیت را به جهان اسلام نسبت می دهد و در مقابل پلیس آمریکا و جهان غرب را منشا خیر و نیکی معرفی می کند!

* پس چرا صهیونیست ها تلاش می کنند در آثار سینمایی خود آینده جهان را بحرانی و وحشتناک تفسیر کنند و حتی برای پایان جهان زمان تعیین می کنند؟

** این هم از ظرایفی است که هالیوود با دقت هر چه بیشتر آن را در نظر گرفته و آثار سینمایی خود را منطبق با آن تولید می کند. ضمن این که یکی از اصول سینمای غرب در شرایط حاضر ترساندن مردم از یک آینده بحران زده، نامعلوم و تنش آور است و حتی برای این ترس تخیلی به عنوان نمونه می توان به برخی زمان های تعیین شده از سوی غرب مثل سال ۱۹۹۹ و حتی سپتامبر ۲۰۱۲ به عنوان پایان جهان اشاره کرد. تفکر صهیونیست نگه داشتن مردم در حالت تعلیق، نگرانی و اضطراب است ضمن اینکه اساس این تفکر، مبتنی بر تفکر ادیان نیست بلکه گفتمان غالب صهیونیستی در تمام جهان تسری پیدا کرده است.

ادیان نسبت به آینده جهان نگاه مثبت اندیشانه دارند ولی هالیوود همواره از یک بحران جهانی سخن می گوید و خودش را منجی می داند و در این فضا یا صنعت و ثروت غرب و یا سلطه سیاسی منشا خیر معرفی می شوند و نگاه اول هالیوود برای تدوین مسئله بحران جهانی جهان اسلام و مسلمانان است.

اگر براساس این دو سه اصل تحلیل کنیم باید بگویم امروزه هالیوود توانسته است گفتمان خود را در معرفی منجی و مسئله آخر الزمان به جهانیان القا کند. در کشورهای اسلامی شاید این واکنش نسبت به ولی در کشورهای غربی واکنش منفی و قرین کردن مفاهیمی مثل خشونت، ترور و عدم گفتگو و عقلانی فکر نکردن را به جهان اسلام گره زده اند.

در یک بررسی بیشتر می بینیم که آثاری مثل ۲۰۱۲ رویکرد هالیوود را پس از ۱۰ سده آخر سینما نشان می دهد.

*  اما پس از وقوع حوادث ۱۱ سپتامبربه نظر شما هالیوود چه پروژه ای در دست دارد؟

** باز هم ایده مطرح کردن منجی های های جدید برای اصلاح جهان از سوی آنها مطرح می شود، حتما می دانید که در شرایط حاضر با سه جریان جدی در جهان مواجه هستیم وبی تردید انقلاب ایران پس از سی سال تاثیر بسیاری در کشورهای مختلف داشته است.

همان طور که انقلاب کمونیستی جهان به پایان رسیده در شرایط حاضر هم جهان اسلام به سمت گفتمان های متفاوتی در حرکت است که تحت تاثیر ایران و مسئله مهدویت مبتنی بر تفکر شیعه تبیین شده. برخی عقیده دارند بیداری اسلامی به دنبال دموکرات خواهی از نوعی بومی شدن است و از یک حیث رویکرد سکولاریسم که پشتوانه منطقی هم ندارد نسبت به گرایش های مذهبی روحیه بهتری نسبت به سلفی های متعصب نشان می دهد. اما در مقابل آرمان شیعه آینده مثبت جهان را با ظهور مهدی موعود تعریف می کند و جریان سلفی خطرناک جریانی مقابل اسلام است که ۱۱ سپتامبر هم براساس تفکر سلفی ها رقم خورده است. عقیده دارم جهان غرب هم مستقیم و غیر مستقیم به این مسئله دامن زد چرا که در شرایطی که افغانستان زیر سلطه شوروی بود بن لادن به عنوان جاسوس آمریکا دراین کشور فعالیت داشت و باز همین آمریکایی ها به بهانه حضور بن لادن در افغانستان به این کشور حمله نظامی کردند تا پایگاه های موشکی و نظامی قوی در این منطقه تاسیس نند و در ای به دست گرفتن آینده جهان حامی صهیونیست ها باشند.صهیونیست ها اسلام را تنها علت فروپاشی جهان می دانند و برای القاء افکار و سیاست های کلان خود مبنی بر هدایت و رهبری جهان از هیچ ایده ای چشم پوشی نخواهند کرد.

* و در شرایط کنونی میزان پذیرش جهانی نسبت به مهدویت مبتنی بر تفکر شیعی در مقابل تفکر صهیونیستی در مورد ظهور منجی را چگونه تبین می کنید؟

** به عقیده من باید از اعتقاد به منجی گرایی قدری فرا روی کنیم چرا که این عقیده در همه ادیان وجود دارد و در مفاهیم دینی منجی بسیار تثبیت شده است، ضمن این که یکی از بحث هایی که در مورد نسبت میان مهدویت، هنر و رسانه مطرح می شود این است که به نظر می رسد دوره ترویج و تبلیغ مهدویت به سر رسیده چرا که به تعبیر اندیشمندان در شرایط حاضر خواسته یا ناخواسته خصمانه یا دوستانه طی دهه های گذشته ادبیات و سینما موجب ترویج بحث موعود باوری و منجی گرایی شده است ودر تعریف دیگر این که همین ترویج موعود باوری شاید آنقدرها هم دوستانه نبوده و کسانی تلاش می کردند مهدویت را در فرهنگ غرب طور دیگری نشان دهند که مسلمانان با باور آمدن مهدی می خواهند در برابر جهان غرب بایستند. نکته قابل توجه این است که یکی مسایل مهمی که در جامعه شناسی مطرح می شود این است که اگر بخواهیم ایده ای را ترویج کنیم باید از سطح آگاهی فراتر رفته و آن مسئله را تبدیل به گفتمان کنیم. باز به زعم برخی جامعه شناسان زمانی مسئله ای تبدیل به گفتمان می شود که عناصر پیرامونی خود را درگیر کند. اما سوال اینجاست که حوزه آیا تا به حال مهدویت مخصوصا در دهه های اخیر به ویژه پس از انقلاب چه در ایران و چه درجهان اسلام به گفتمانی غالب تبدیل شده است؟ به طور مثال گفتمان رایج غربی ها سکولاریسم و دنیا گرایی است که حتی از طریق رسانه و هنر هم ترویج می شود. بنابراین نکته مهم واکنش و نحوه استفاده از این مفهوم است. در سینمای هالیوود حتی در سال های اخیر بیشتر احساس می شود که منجی دیگر آن شکل آسمانی و مقدس ندارد بلکه یک انسان کاملا سکولار است و در حال حاضر فیلم هایی در هالیوود ساخته می شود که سخن از بحران جهانی به میان می آورد نه منطقه ای.در این فیلم ها منجی یک سکولار است در لباس پلیس، پزشک، معلم و …که حتی با خدا هم میانه خوبی ندارد.اما در انتهای قصه مثل عیسی مسیح مرگ فدیه وار و آسمانی دارد، یک رفت و برگشتی در این دو مساله دیده می شود که گاهی در ادبیات آخرالزمانی فیلم ها شخصیت های فرامادی ومتافیزیکی حضور دارند که کاملا دنیوی تصویر شده اند، گویی که یک منجی از زمین به آسمان می رود نه این که از آسمان به زمین بیاید و این یکی از تفاوت های عمده ادبیات آخرالزمانی مسیحی و اسلامی است. من قدری به این مساله بدگمانم از این بابت که در حال حاضر تفکری وجود دارد که می گوید توده مردم در دهه های اخیر بازگشت به معنویت داشته اند که تردیدی در آن نیست. اما این معنویت خواهی نباید ما را به این سمت بکشد که هر فیلمی هم که ساخته می شود برای همین اهداف طراحی شده بلکه من احساس می کنم در حوزه روابط بین الملل و سیاست آنهایی که می خواهند اداره سیاسی جهان را به دست بگیرند گاهی براین مفاهیم و مسایل مذهبی موج سواری می کنند تا به مقاصد خود برسند و این مساله بسیار ساده انگارانه است که ما تصور کنیم که سینمای هالیوود سعی در ترویج مسیحیت دارند. این ادبیات آخرالزمانی فرصتی است در برابر تهدیدهای جهان اسلام که پیش روی جهان غرب است. گاهی در فیلم ها می ببنید که پلیس آمریکا، دولت آمریکا و یا حتی ثروت و قدرت برخی حاکمان و کارتل ها به عنوان منجی مطرح می شوند مثل آثار امریک و شما می بینید حداقل در ۱۰۰فیلم اخیر آخرالزمانی غرب، اسلام منشاء شر است. از موسیقی مفاهیم مذهبی و …برای تخریب اسلام بهره می گیرند و به نظر می رسد که تولید این فیلم ها و ادبیات منشاء سیاسی دارد.

* ملیحه پژمان


باشگاه خبرنگاران

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.