وقتی بچه ها سالار خانه می شوند

جام جم آنلاین: در خانواده شما چه خبر است؟ حرف اول و آخر را چه کسی می‌زند؟ پدر؟ مادر؟ یا فرزندان؟ این روزها بیشتر شنیده می‌شود که حرف، حرف بچه‌هاست. اسمش را فرزند سالاری گذاشته‌اند؛ به این معنا که نه‌تنها فرزندان برای خانواده تصمیم می‌گیرند که حتی در بعضی خانواده‌ها والدین در برابر تصمیمات نادرست فرزندان هم تسلیم می‌شوند.به نظر شما داستان فرزندسالاری چطور شروع شد؟ کدام خانواده‌ها در معرض فرزندسالاری قرار دارند؟

 برخی معتقدند فرزندسالاری دقیقا از وقتی شروع شد که برخی پدر و مادرها تصمیم گرفتند جای صمیمت و احترام را در خانواده با بگو و بخند و ارتباط نادرست عوض کنند.

والدینی که در خانواده‌های بسیار سنتی بزرگ شده‌اند، اگر نخواهند به همان سبک و سیاق پدر یا مادرسالاری ادامه بدهند، به شکل افراطی سعی می‌کنند تجربه گذشته خود را در فرزندسالاری جبران کنند.

در اغلب خانواده‌های سنتی معمولا پدر حرف اول را می‌زند و در دوران قدیم که ابهت و قدرت پدرها در سختگیری و کمی خشونت تعریف می‌شد، رابطه‌ها رسمی و کمی غیرصمیمانه بود.

کسی جلوی پدر شوخی و خنده نمی‌کرد، اولین کسی که غذا می‌کشید، پدر بود و خلاصه همه چیز در تصمیمات پدر خانواده خلاصه می‌شد.  در خانواده‌های مادرسالار نیز همین نقش در قالب مادر تعریف می‌شود و فرزندان در خانواده‌های والدین‌سالار به گونه‌ای رشد می‌کنند که باید با سلیقه و نظر آنها تصمیم بگیرند.

فرزندانی که در این خانواده‌ها رشد پیدا کرده بودند، وقتی خودشان در نقش والدین قرار گرفتند ترجیح می‌دادند که روابط از آن حالت خشک و رسمی خارج شود، اما تنها راهی که به ذهنشان می‌رسید، الگوی مقابل همان والدین‌سالاری خشک و رسمی بود. 

نتیجه به اینجا ختم می‌شد که فرزندان جایگاه والدین را با دوست و همکلاسی مدرسه‌شان اشتباه می‌گرفتند و روابط فرزندان و والدین بیشتر به زورگویی و اعتراض فرزندان می‌رسید.

فرزندسالاری در ۷۰ درصد از خانواده‌های ایرانی

براساس تحقیقات صورت گرفته در مرکز پژوهش دانشگاه شهید بهشتی ۷۰ درصد خانواده‌های ایرانی فرزندسالار هستند. خانواده‌ها سعی می‌کنند نیازها و انتظارات فرزندان را مقدم برتمامی سلسله فعالیت‌های خانواده قرار دهند و فرزندان در این‌گونه خانواده‌ها ارجحیت پیدا کرده و برای این‌که اختلالات رفتاری و خلقی در آنان ایجاد نشود، سعی می‌کنند انعطاف بیشتری با فرزندانشان داشته باشند.

در خانواده‌های فرزندسالار پس از گذشت مدتی فرزند، خود را محور و مرکز تمام فعل و انفعالات خانواده می‌داند و براین اساس، خواسته‌های خود را در اولویت خواست خانواده تلقی می‌کند و خانواده با هر مشکلی که دارد، سعی می‌کند آن را برآورده
کند.

غلامرضا علیزاده،​روان‌شناس در این خصوص به خبرگزاری مهر می‌گوید: فرزندسالاری مقوله‌ای است که در خانواده‌های متوسط و بالای شهری ایجاد شده و در حال حاضر افزایش یافته است. اکثر این والدین در کودکی​ در خانواده‌های پدرسالار رشد کرده‌اند، به همین دلیل احساس می‌کنند که آن شیوه رفتاری را نباید در مورد فرزندان خود بازتولید کنند و به نوعی می‌کوشند فضای لازم را برای تحقق خواسته‌های فرزندان فراهم کنند.

چرا فرزندسالاری پسندیده نیست؟

کارشناسان معتقدند فرزندسالاری ظلم بزرگی به فرزندان است، چون باعث می‌شود کودکان به بلوغ اجتماعی دست نیابند و به دلیل این‌که خواسته‌هایشان بسرعت برآورده می‌شود و در عین حال برای این‌که فرزندان رنجش نداشته باشند، خانواده‌ها همه مسئولیت‌ها را به عهده می‌گیرند و در این موارد هیچ عرصه‌ای برای تمرین و تجربه‌اندوزی برای فرزندان به وجود نمی‌آید و کسب مهارت‌های زندگی برای آنها ایجاد نمی‌شود.

علیزاده ادامه می‌دهد: کودکان خانواده‌های فرزندسالار همان انتظاری را که از خانواده خود دارند، از جامعه نیز دارند؛ به همین دلیل پس از ورود به جامعه دچار یاس و ناامیدی و دلمردگی شده و همچنین شکننده و دچار آسیب می‌شوند و این مساله باعث می‌شود ارتباط خود را با جامعه قطع کنند که عوارض و عواقبی را به دنبال دارد.

به اعتقاد او، این درحالی است که در خانواده‌های روستایی فرزندان‌سالاری حاکم نیست و رابطه سنتی وجود دارد. این فرزندان مهارت‌های زندگی را می‌آموزند و احساس مفید بودن می‌کنند و چون با سهولت چیزی را به دست نمی‌آورند، از به دست آوردن آن احساس خوشحالی و شادی می‌کنند، اما فرزندان شهری این‌گونه نیستند. مطالعات نشان می‌دهد روستاییان احساس خوشبختی بیشتری نسبت به شهرنشینان دارند.

چرا والدین به فرزندسالاری رو می‌آورند؟

دلیل والدین برای ابراز بیش از حد محبت به فرزندشان این است که احساس می‌کنند جامعه و محیط‌های مختلفی که وجود دارد، برای فرزندشان خطرناک‌ شده و می‌ترسند مبادا کودکانشان در انجام وظایف خود و حضور در اجتماع شکست بخورند. والدین به اشتباه تصور می‌کنند با محبت زیاد و اولویت‌دهی به نیازهای آنها سبب می‌شوند فرزندشان از مسیر درست منحرف نشود و گرفتار دوستان ناباب و آسیب‌های اجتماعی نشود، این در حالی است که فرزندسالاری حتی می‌تواند به بروز آسیب‌هایی در فرزندان منجر
شود.

دلیل دیگر نیز این است که والدین تصور می‌کنند اگر بچه‌ها مستقل شوند و کارهایشان را خودشان انجام بدهند، از آنها بی‌نیاز شده و تنهایشان می‌گذارند.در گذشته والدین برای بچه‌ها محدویت اعمال می‌کردند. حالا پدر و مادرهای امروز، چون در آن سیستم تربیتی پرورش یافته‌اند، می‌خواهند به گونه دیگری عمل کنند و کودکان خود را کاملا آزاد می‌گذارند.

فرزندسالاری نوین

فرزندسالاری نوین اما در خانواده‌هایی شروع شد که لزوما سنتی نبودند، بلکه بیشتر قصد داشتند مدرن باشند و مفهوم مدرن بودن برایشان در این تعریف می‌شد که فرزندانشان باید در همه امور خانواده یعنی از چه بخوریم و چه بپوشیم تا با چه کسانی رفت و آمد داشته باشیم، نظر بدهند.

در این خانواده‌ها فرزندسالاری از همان دوران کودکی فرزندان شروع می‌شود. روحیه کودکان در به دست آوردن و خواستن همه چیز، والدین را تسلیم می‌کند و همین روش تا بزرگسالی فرزندان ادامه پیدا می‌کند و کار به جایی می‌رسد که والدین اعتماد به نفس اظهار نظری خلاف فرزندانشان را از دست می‌دهند و به اشتباه می‌اندیشند که حتما حق با فرزندشان است.در خانواده‌های تک‌فرزندی نیز این مساله می‌تواند بروز بیشتری داشته باشد.

الگوی درست روابط فرزندان و والدین

آنچه به عنوان الگوی درست روابط فرزندان و والدین عنوان می‌شود، جمله «نه والدین‌سالاری و نه فرزندسالاری» است.

این روزها همه می‌دانیم که خردمندی و هوشمندی لزوما در سن و سال و جنس تعریف نمی‌شود. از طرفی خردمندی نمی‌تواند به همه مسائل و تنها در یک شخص تعریف شود.اگر شما راهنمای خوبی برای خرید خودرو محسوب می‌شوید، لزوما نمی‌توانید در خصوص روان‌شناسی دوست‌یابی هم راهنمای خوبی شوید. اگر شما در کار با رایانه موفق و زبانزد هستید، توقعی وجود ندارد که بتوانید همه خوب و بد‌های زندگی را هم تشخیص دهید.

بر همین اساس، محمد جمال‌نژاد، مشاور خانواده می‌گوید: خانواده خوب، خانواده‌ای معتدل است.

او در تعریف خانواده‌ای که اعتدال را رعایت می‌کند، ادامه می‌دهد: همه اعضای خانواده می‌توانند در امور خانواده مشارکت داشته باشند و هیچ‌وقت نمی‌توان یکی از شیوه‌های فرزندسالاری یا والدین‌سالاری به عنوان شیوه مناسب برای داشتن خانواده‌ای گرم را تعریف کرد.

به گفته این مشاور خانواده، والدین‌سالاری سبب می‌شود فرزندان بدون اعتماد به نفس و نامهربان با جامعه روبه‌رو شوند و می‌تواند اثرات منفی و جبران‌ناپذیری بر آینده فرزندان بگذارد. از طرف دیگر، فرزندسالاری اعتماد به نفسی کاذب را در فرزندان به وجود می‌آورد که نتیجه‌اش عدم موفقیت در زندگی خواهد بود.

به اعتقاد این کارشناس، والدین در جایگاهی هستند که می‌توانند خیر و صلاح خانواده را تعیین کنند، اما در عین حال فرزندان نیز حق اظهارنظر دارند و دست‌کم در مسائل خانواده اجازه حضور دارند، اما این حضور نباید به اندازه‌ای پررنگ باشد که فرزندان صاحب‌نظر اصلی باشند.

جمال‌نژاد درخصوص مضرات فرزندسالاری در خانواده‌ها می‌گوید: فرزندسالاری در هیچ کجای دنیا پسندیده نیست، فرزندان مسلما دارای جایگاه ویژه در هر خانواده هستند، اما این جایگاه نباید همعرض با جایگاه والدین باشد، بلکه جایگاه آنها در طول جایگاه و نظرات والدین است، بها دادن بیش از حد به فرزندان هم در خانواده سبب می‌شود آنها دچار اشتباه شده و همین جایگاه نادرست را در میان جمع دوستان، مدرسه، دانشگاه و محیط‌های مشابه برای خود متصور شوند.

چه باید کرد ؟

مهم‌ترین کاری که والدین باید انجام بدهند، این است که روش‌های تربیتی خود را اصلاح کنند. اگر والدین تربیت فرزند خود را به همین سبک و سیاق، ندانم‌کاری‌ها، افراط در محبت و درک نادرست از تربیت پی بگیرند، جامعه روز به روز بیشتر به سمت انحراف حرکت می‌کند.

روان‌شناسان معتقدند تربیت مانند موم است که هر قدر زمان می‌گذرد، تغییر شکلش دشوار و دشوارتر می‌شود. زمانی که فرصت‌های دوران کودکی را برای تربیت بچه‌ها با ترویج این عقیده که «باید بگذاریم بچه آزاد باشد»، از دست می‌دهیم، دیگر برای اصلاح این رفتارها در زمان نوجوانی دیر می‌شود.

محبت از نوع زیادی

این روزها والدین بیش از حد دلواپس فرزندان خود هستند و بسیاری از آنها برای این‌ که محبت‌های افراطی خود به فرزندشان را توجیه کنند عنوان می‌کنند که زمانه عوض شده و بچه‌ها به مراقبت بیشتری نیاز دارند.

اما روانشناسان معتقدند محبت‌ بیش از حد به کودک اثر منفی و معکوس دارد. در حالی که براساس آمارها و مشاهدات بالینی کودکان امروز در مقایسه با نسل‌های پیشین، زندگی راحت‌تری دارند. امکاناتی که یک کودک از طبقه متوسط امروز دارد در اختیار بچه‌های آن زمان نبود.

روانشناسان معتقدند که حمایت‌های افراطی از فرزندان در قالب فرزندسالاری منجر به سرکشی افراطی در بزرگسالی می‌شود در حالی که پدر و مادر باید بیشتر انرژی خود را ​​روی استقلال و افزایش آستانه تحمل فرزند خود بگذارند.

در واقع ابراز محبت یک مقوله مهم و قابل اعتنا محسوب می‌شود اما ابراز بیش از حد آن می‌تواند مشکلاتی را به همراه داشته باشد. اما محبت‌ها و مراقبت‌های والدین به حدی افزایش یافته است که فرزندان مفهوم ارزش و محبت را فراموش می‌کنند. تصور کنید کودک انواع و اقسام ماشین‌های اسباب‌بازی از نوع عالی را در اختیار دارد. حال اگر یکی از آشنایان یک ماشین اسباب‌بازی به او هدیه بدهد که یک ماشین معمولی هم باشد، آن را به گوشه‌ای پرت می‌کند، زیرا از بازی کردن با این وسیله‌ها دیگر لذت نمی‌برد. این افراد زمانی که بزرگ می‌شوند با مشکلات فراوانی دست به گریبان خواهند بود که از این میان می‌توان به پایین آمدن اعتماد به نفس و توانایی‌ در اداره خود اشاره کرد.

ترس از شکست خوردن و خطا کردن در وجود این کودک نهادینه می‌شود و هیچ گاه نمی‌آموزد چگونه باید برای زندگی کردن بر روی پاهای خودش بایستد. اختلال در رشد شناختی و بلوغ عقلی از جمله جنبه‌های منفی محبت بیش از حد است. این افراد در توانایی‌هایی نظیر گفت‌وگو و بیان نیازهایشان، حل مشکلات و تعامل با افراد دیگر دچار نارسایی می‌شوند.در حالی که پدر و مادر باید انرژی خود را به روی استقلال و افزایش آستانه تحمل فرزند خود بگذارند.

دردسرهای والدین‌سالاری

در خانواده‌های والدین‌سالار نیز چون این کودکان مرتب از سوی​و​الدین خود برای انجام کارها​ نهی می‌شوند، به مرور زمان خسته می‌شوند. در حالی که نوجوانان دوست دارند خودشان تصمیم بگیرند و خطر کنند.

پدر و مادری که از سالن‌های ورزشی تا دبیرستان، دانشگاه، خدمت سربازی و حتی پیدا کردن شغل نیز به دنبال فرزندشان هستند تا او بتواند به مسیرش بر اساس خواسته‌های آنها ادامه بدهد، باعث می‌شوند که فرزند اعتماد به نفس لازم برای زندگی را از دست بدهد.

این کودکان هیچ‌گاه فرصت کافی پیدا نمی‌کنند که با فکر خود کاری را شروع کنند زیرا همیشه روی کارهایشان نظارت می‌شود و زمانی که در بطن مشکلات قرار می‌گیرند به علت ترس از شکست عقب می‌کشند.

نظارت والدین بر اغلب فعالیت‌های بچه‌ها اعم از غذا خوردن و تماشای تلویزیون گرفته تا روابط با دوستان و ثبت‌نام در انواع کلاس‌های ورزشی، موسیقی و تحصیلی کودک را دچار بی‌اعتمادی و ناتوانی در تصمیم‌گیری می‌کند.

والدینی که مدام ارزش‌های خود را با موفقیت‌های فرزندانشان محک می‌زنند، سبب ناراحتی و دلخوری فرزندشان می‌شوند. در مشاهدات بالینی مشخص شده است که این بچه‌ها در بزرگسالی والدین خود را مورد آزار قرار ‌داده و رفتارهای پرخاشگرانه از خود نشان می‌دهند.

فرزندانی​که سالار هستند، مغرور می‌شوند

فرزندانی که در خانواده‌های فرزندسالار رشد می‌کنند بسیار مغرور هستند، در حالی که توانایی و بضاعت کمی دارند، اهمیت زیادی به خواسته‌های خود می‌دهند و بدون توجه به امکانات والدین در به دست آوردن اهداف خود سرسختی می‌کنند و زیاده‌خواه می‌شوند.این بچه‌ها با مظاهر قدرت چون معلم‌ها، مدیران خود، والدین و رئیس خودشان نمی‌توانند سازگار شوند و کنار بیایند. در واقع طغیان و نافرمانی نیز نتیجه دیگر حمایت بیش از حد است.

والدینی که در تربیت فرزندانشان تنها به شیوه فرزندسالاری اهمیت می‌دهند در واقع ناخواسته راه را برای مشکلات آینده فرزندشان باز می‌گذارند. فرزندان آنها از شروع ​ مدرسه دچار تناقض می‌شوند و نمی‌توانند بین شرایط منزل و مدرسه هماهنگی ایجاد کنند. اگر این مشکل حل نشود و اولیای مدرسه نتوانند کودک را نسبت به این‌که همیشه خواسته‌ها و اعمالش نمی‌تواند مورد قبول واقع شود، توجیه کنند ​این مشکلات در بزرگسالی نیز ادامه می‌یابد.

از تک‌فرزندی تا فرزندسالاری

یکی از علل رواج شیوه فرزندسالاری برای تربیت فرزندان، نبود والدین و بخصوص پدر عنوان می‌شود. چندی پیش در همایشی با عنوان بررسی علل افزایش فرزندسالاری در ایران عنوان شده بود که مدت ارتباط پدر با فرزند در ایران فقط ۲۰ دقیقه است.

در این همایش همچنین عنوان شده بود مدت زمانی که مستمر از سوی مادران ایرانی در شبانه روز، صرف بچه‌ها می‌شود به طور متوسط ۴ ساعت است، بنابراین نسبت ناعادلانه ارتباط پدر و مادر با فرزندان، خانواده‌های امروز را با مشکلی روبه‌رو کرده که در آن والدین از روند تربیت فرزند کنار زده می‌شوند.

در واقع اشتغال والدین، اختلاف آنها و وجود مشکلات که کاهش علاقه آنها را به ارتباط بیشتر با فرزندان دامن‌زده است، موجب می‌شود والدین در برابر فرزندان تنها موضع قبول همه درخواست‌ها را بگیرند.

بر اساس بررسی‌های انجام و اعلام شده در این همایش، فرزندسالاری در قشر متوسط کشور بیشتر دیده شده که ناشی از سست‌شدن هنجارها، بالا رفتن سطح تحصیلات والدین، صنعتی‌شدن زندگی و کمرنگ‌شدن نقش پدر در امور خانواده است.کارشناسان با اشاره به تحقیق انجام شده در جامعه ۹۰۰ نفری از خانواده‌ها بیان می‌کنند متأسفانه بسیاری از فرزندان والدین خود را جاهل، بی‌اطلاع و حتی عقب‌مانده تلقی می‌کنند. این نشان می‌دهد بر اثر رواج فرزندسالاری در خانواده آنان بشدت پر توقع، قدرنشناس، غیرمسئول و تنبل بار آمده‌اند که ناشی از نظام تربیتی خانواده‌هاست.

به اعتقاد کارشناسان برخی ​ تک‌فرزندان ممکن است دچارمشکلات رفتاری شوند، چرا که در خانواده‌های تک‌فرزندی روش‌ تربیتی طوری است که آنها را فرزندسالار بار می‌آورد. فرزندانی که با این روش بزرگ می‌شوند، معمولا خودخواه، مغرور و گوشه‌گیر هستند و روابط اجتماعی خوبی از خود نشان نمی‌دهند.

در واقع مهم‌ترین مشکل تک‌فرزندی، فرزندسالاری عنوان می‌شود به‌گونه‌ای که پدر و مادر تمام توجهشان به صورت اغراق‌آمیزی به فرزندشان است و هر خواسته‌ای که داشته باشد، برآورده می‌کنند و معمولا کودکان با این روش لوس خواهند شد و چون خواهر و برادر ندارند، توانایی برقراری ارتباط موثر با دیگران را کمتر یاد می‌گیرند.(جام جم – ضمیمه چاردیواری)

آوید طالبیان


jamejamonline.ir – 22 – RSS Version

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.