پدرکشی با کارد آشپزخانه

به گزارش بی باک به نقل از سرویس اجتماعی افکارنیوز ، شب پانزدهم شهریور ماه امسال از طریق مرکز فوریت‌های پلیسی ۱۱۰ ، وقوع یک فقره مصدومیت منجر به فوت در درمانگاه قیامدشت به کلانتری۱۷۴ قیام دشت اعلام شد.

در بررسی های اولیه توسط مأموران کلانتری مشخص شد که مردی ۵۰ ساله ، بر اثر ضربات چاقو توسط فرزندش به ااسم “بهزاد.الف” ۲۴ساله در محل سکونتش واقع در قیامدشت به دلیل اختلافات خانواگی مصدوم، به درمانگاه منتقل و به علت شدت جراحت ناشی از اصابت ضربه چاقو به قسمت چپ سینه فوت می کند.

مأموران تجسس ویژه کلانتری در ادامه رسیدگی به این موضوع و با اطمینان از وقوع جنایت توسط پسر مقتول، زمان مراجعه به محل درگیری و انجام تحقیقات در این محل اطلاع پیدا کردند که متهم در زمان انتقال مقتول به درمانگاه متواری شده است؛ بلافاصله تحقیقات پلیسی از اعضای خانواده و بستگان مقتول آغاز و تنها پس از چند ساعت از وقوع جنایت ، متهم در اتاقک نگهبانی یکی از کارگاه‌های شهرک صنعتی منطقه قیامدشت شناسایی و دستگیر شد.

با تشکیل پرونده مقدماتی و به دستور آقای رستمی، دادرس دادگاه عمومی بخش خاوران، موضوع برای رسیدگی تخصصی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.

همسر مقتول در تحقیقات مقدماتی، با معرفی پسرش به عنوان قاتل به کارآگاهان گفت: در زمان خوردن شام بود که پسرم به خانه آمد؛ پس از دقایقی شروع به فحاشی به من کرد و به همین علت شوهرم با او درگیر شد؛ پسرم اعتیاد به مصرف موادمخدر دارد و شغل مناسبی نیز ندارد و پیش از این نیز چندین بار دستگیر و روانه زندان شده و به همین علت همیشه میان او و دیگر اعضای خانواده بویژه شوهرم درگیری وجود داشت؛ در حالیکه میان آنها درگیری شدید شده بود، پسرم به داخل آشپزخانه رفت و شوهرم نیز به دنبال او وارد آشپزخانه شد؛ در یک لحظه بهزاد با کارد آشپزخانه، ضربه‌ای به سینه همسرم وارد کرد و او روی زمین افتاد.
متهم نیز در اظهارات خود ضمن اعتراف صریح به قتل پدرش، به کارآگاهان گفت: با چاقویی که روی کابینت آشپزخانه قرار داشت، ضربه‌ای به سمت پدرم پرتاب کردم که به سمت چپ سینه‌اش برخورد کرد؛ زمانیکه پدرم را به درمانگاه انتقال دادند، من نیز از خانه خارج شده و به منزل عمویم مراجعه کردم؛ زمانیکه موضوع را با عمویم در میان گذاشتم، او نیز با من درگیر شد و به همین علت از آنجا خارج شده و به محل کار یکی از دوستان خانوادگی مان در یکی از شهرک‌های صنعتی منطقه رفتم که پس از دقایقی مأموران به آنجا آمده و مرا دستگیر کردند.