کشف شاعری از دوران سلجوقی

بعضی آدم‌ها هستند که در طول چند دهه می‌مانند و ماندگار می‌شوند به دلیل روند آغازشان یا آدم‌هایی که با آن‌ها آغاز کرده‌اند یا کیفیت کارشان یا پیشرفت دهه به دهه‌شان [در زمینهٔ کاریشان] یا همهٔ این عوامل! ایرج ضیایی در حوزه شعر امروز، چنین آدمی‌ست.
 
«این پرنده از دوران سلجوقیان آمده است» تازه‌ترین کتاب ضیایی‌ست؛ البته اول از همه بگویم که با ضیایی رفیقم اما مشخصاً چون با کسی سر حوزه‌های تخصصی شوخی ندارم، قرار نیست به هیچ رفیقی نان قرض بدهم!
 
ایرج ضیایی البته احتیاجی به نان قرض دادن ندارد. از شما می‌پرسم: «کسی که با جُنگ اصفهان شروع کرده در دههٔ ۵۰، همراه با اشارات ابوالحسن نجفی و داد و بیداد‌های هوشنگ گلشیری، نانی برای قرض گرفتن می‌خواهد؟!»

آدم‌های کمی توانستند از دهه ۵۰ به دهه ۶۰ نقل مکان کنند و خودشان را وفق بدهند با تحولات شعری این دوره؛ آدم‌های خیلی کمتری توانستند از دههٔ ۶۰ تا دههٔ ۷۰ جان به سلامت ببرند و ته آن الک معروفی که نیما اشاره کرده بود که دست تاریخ ادبی‌ست، دانه‌درشت بمانند. آدم‌های خیلی خیلی کمتری به دههٔ ۸۰ رسیدند و هم خودشان ماندند و هم پیشنهاد‌دهنده ماندند برای شعر این دهه اما ظاهراً تا همین تاریخ سرراست خرداد ۹۱، ایرج ضیایی تنها شاعری‌ست که هم پیشنهاد‌دهنده مانده و هم خودش مانده و هم کتاب‌اش یک اتفاق مهم در شعر دههٔ ۹۰ است.

استفاده از «شکل روایی»، البته، پدیده تازه‌ای نیست در شعر دو دهه اخیر اما یادمان باشد که اگر ضیایی اولین پیشنهاددهندهٔ این رویکرد به شعر مدرن فارسی نباشد لااقل از‌‌ همان ۶، ۵ نفر اول است که با «حرکت ناگهانی اشیاء» راه را باز کرد برای همه‌گیری چنین شگردی در شعر پارسی.

کتاب تازه ضیایی بیشترین بهره را از قوت «اَبَر شکل روایی سفرنامه» می‌برد و به این هم اکتفا نمی‌کند شاعر و «خرده شکل روایی» هر شعر را متناسب با تاریخ و جغرافیای و جایگاه فرهنگی و زبانی هر شهری که راوی آن است، انتخاب می‌کند؛ پیشنهادی که اگر قدرت روایت هر شعر هم نبود و «چشم‌انداز تازه شگردی» و طوفان رنگ و گرمایی که در گرفته در این بین، به خودی خود یک اتفاق شگفت محسوب می‌شد پس از شعر بی‌پیشنهاد [یا با چشم‌پوشی دههٔ هشتادی، کم‌پیشنهاد] دهه‌ای که همه چیز در غبارِ کسالت و رکود سپری شد.

ایرج ضیایی از‌‌ همان اول و از «جُنگ اصفهان»، متفاوت شروع کرد. فوق‌العاده نبود کارهای‌اش اما به چشم می‌آمد لااقل در این حد که یزدان سلحشورِ تازه‌کارِ سال ۱۳۶۳ که بی‌خبر بود از پیشینهٔ مکتب‌خانه‌ای شاعر و چتر حمایتی محمد حقوقی و ضیاء موحد، اسم‌اش در ذهن‌اش بماند از خوانش آن جُنگ و سه سال بعد که دوباره به بازی برگشت با شعرهای کوتاه‌اش، مشتاق باشد که پی بگیرد آن کار‌ها را که حتی در موجِ شعرک‌های دههٔ ۶۰ هم متفاوت بودند.

آنچه که بعد‌ها موسوم شد به «ذهن و زبان ایرج ضیایی» البته از اواخر دهه ۶۰ شروع شد و ریشه داشت در ایران‌گردی به‌ناچارش از پی معیشت؛ که انجامید به شعرهای آستارا‌ی‌اش [که خوشبختانه به شکلی کاملاً تصادفی، در غروبی بارانی و در منزل پدری دکتر مسعود جوزی، من و او و علی‌رضا پنجه‌ای اولین یا از اولین شنوندگان‌اش بودیم و از آنجا که به تصرف عدوانی به شیوه «کوئنتین تارانتینو» اعتقاد تام و تمام دارم، فوراً به ذهن و زبان خودم ترجمه‌اش کردم!].

ایرج ضیاییِ شاعر اما از هر مشکلی که جهان پیرامونی و معیشت پر فراز و نشیب‌اش برای‌اش رقم زد فرصتی ساخت برای دست‌یابی به جایگاهی برقرار‌تر و مستحکمتر در شعر این مملکت.

ضیایی شاعری‌ست که هیچ نهاد و فرد و جمعیت خاصی بعد‌ها نمی‌تواند خود را حامی و مشوق او بداند.

شاعر، با این کتاب، فرصتی بزرگ را پیش روی شعر دههٔ ۹۰ گذاشته که با بهره‌گیری از پیشنهادات آن، دهه‌ای پررونق باشد و مانا. سؤال این است: آیا به آن اندازه که لازم است، در زمان مناسب خوانده خواهد شد؟

۵۸۵۸

دانلود   دانلود


خبرآنلاین

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.