۲۲ آبان ،
دوشنبه, ۲۲ آبان ساعت ۰۵:۰۱ کافه سینما
کافه سینما-امیر قادری: پس از مدتها تماشای یک فیلم پیشنهاد میشود. زندگی خصوصی آقا و خانم میم، قرار نیست شاهکار باشد. اما بخشی از مسیر تا به حال، رو به جلوی سازندگاناش است. اما فیلم مهمی است و دست روی خوب نکتهای در اجتماع امروز گذاشته: اسطورهی فاوست؛ پیشرفت و کسب قدرت، به بهای فروختن روح به شیطان. هر چند ملو و کم شدت. و بعد این که خوب، ایرانیاش کرده. با همه تناقضهایی که در زندگی امروز با آن دست و پنجه نرم میکنیم. با پا پس میزنیم و با دست پیش میکشیم. روحالله حجازی و همکاراناش، به درستی متوجه شکاف بزرگی در زندگی امروز شهروند ایرانی شدهاند. آدم آویزان بین دو دنیا. آن چه میخواهد و آن چه ازش میترسد. داستان مردی است که برای پیشرفت، باید به سر و وضع زناش برسد؛ و وقتی زن این کار را میکند، ازش میترسد.
نکته اصلی این است که در زندگی خصوصی آقا و خانم میم، این «میم» بودن رعایت شده. یعنی خالقان فیلم، نیامدهاند به سنت آثار این سالها، شخصیتهای فیلمشان را با نشانههایی، به گروههای اجتماعی-سیاسی-اقتصادی آشنای این سالها تقسیم کنند. این داستانی است که میتواند برای آدم ایرانی امروز پیش بیاید. در وقتهای که سرمایه، تاثیرش را در هویت این بشر، از همیشهی تاریخ، بیشتر گذاشته است. آدمهایی که میخواهند برای خودشان کسی باشند و در عین حال، با مظاهر فرهنگ تازه، رو در بایستی دارند. و آن چه میکشدشان؛ آن چیزی که میخواهند یا نمیخواهند نیست، همین دو دلیشان است.
فیلم البته از تولیدش لطمه خورده. حالا که قرار بود در فضای محدودی ساخته شود، باید روی لوکیشن و آکسسوار صحنه بیشتر کار میکرد و بها میگذاشت. نقش ابراهیم حاتمیکیا را باید کسی بازی میکرد که واقعا تکلیفاش با خودش مشخص باشد. (نه با نشان از نسلای که اغلب در حال و هوای محمود بصیرت فیلم شوکران ماندهاند)؛ اما بداعت حضور کارگردان مشهور، تشخصی به نقش میبخشد که این کمبود را تا حدی جبران میکند. و البته با یک مهتاب کرامتی، که بهترین حضور کارنامهی حرفهایاش را دارد.
حالا میتوانم فیلم را در کنار دو محصول دیگر از نسل خودش در جشنوارهی فجر پارسال قرار بدهم: برف روی کاجها، و یک پذیرایی ساده. هر سه در تلاش برای نمایاندن شکافهای دنیای امروز. هر چند دینامیتای که زندگی خصوصی آقا و خانم میم، روی گسلهای اجتماع امروز گذاشته، ویرانکنندهتر و عمیقتر است. مشکل اصلی فیلم، همان چیزی است که آن دو فیلم دیگر هم به آن مبتلا می باشند. یعنی با منطق فیلم کوتاه، ساخته شدهاند. داستانشان برای ایجاد تاثیر یک مسافرت شخصی از طریق یک داستان بزرگ، به مثابه یک فیلم سینمایی، کافی نیست. قصهی این یکی هم برای تاثیر و باورپذیری بیشتر، در بازهی وقتی گستردهتری باید روایت میشد. اما تا همین جا هم دست روی نقطهی ویرانگری گذاشته، و با چنان هوشای روایت شده (به سیر درست دیالوگها در هر صحنه دقت کنید)، که بهتان پیشنهاد میکنم: …تماشایش کنید.
امیر قادری/کافه سینما
صفحهی ویژه عکسها ویدیوها و اطلاعات زندگی خصوصی آقا و خانم میم در کافه سینما
کافه سینما-آخرین خبرها و یادداشت های سینمای ایران و جهان
باز نشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com