گپی خودمانی با مرتضی سلطانی و مروری بر زندگی و نظرات بنیانگذار گروه صنعتی زرماکارون

شخصیت صنعت غذای سال ۹۰ از نزدیک
گپی خودمانی با مرتضی سلطانی و مروری بر زندگی و نظرات بنیانگذار گروه صنعتی زرماکارون

۱۶:۱۹ (شنبه ۳ تیر )
اخبار مرتبط
نسخه چاپی نسخه چاپی

شخصیتی که در کمتر از یک دهه در صنعت غذای ایران تحولی چشمگیر، را ایجاد نمود کسی نبود جز مرتضی سلطانی متولد ۱۳۴۰ از قم.

درباره مرتضی سلطانی، شخصیت صنعت غذای سال ۱۳۹۰

مرتضی سلطانی، متولد ۱۳۴۰ در قلعه ی مبارک آباد قم متولد شد، محل تولد مرتضی قلعه ای بود که اتاق اتاق هایش را توسط شیخ عبدالکریم حائری به خانوار های بی سرپرست و مستحق داده بودند.

ام لیلا، مادر مرتضی از همسر دومش بود ، مادری که رنج زندگی را با ۳ فرزند از همسر اول به همراه داشت ولی مرتضی از مناعت طبع مادر می گوید.

مروری بر خاطرات کودکی

درب قلعه ی مبارک آباد، دربی چوبی بود که بدلیل تراز بسته نشدن آن حتی گاها می شد از بین در عبور نمود، در روزی از روزگاران خدا، صدای در قلعه آمد و من از کنجکاوی دویدم و در مقابل درب قلعه پیر مردی با کلاه سیدی سبز را دیدم که مشتی پول در دستانش بود ، وقتی نگاهمان به نگاه هم گره خورد او سراغی از مادرم گرفت، بی بی را صدا کردم و بی بی آمد آن پیرمرد -که اگر زنده است خدا نگهدارش باشد و اگر رخت سفر بربسته خدا رحمتش کند- دستانش را برای دادن پول به طرف مادرم دراز کرد، مادرم در کلامی گفت فرزندان من غذا دارند، فرزندان من پوشاک دارند و بهتر است این پول را به افرادی در این قلعه دهی که غذا و پوشاک ندارند.

پیر مرد برای دادن پول اصرار می کرد و مادرم برای زودتر رفتن آن مرد و می گفت لطفا سریعتر بروید چون ما آبرو داریم.

پیر مرد به سراغ دیگری رفت و من هم از کنجکاوی آن مرد را تعقیب کردم در قلعه فقط یک خانواده بود که سرپرست داشت او نیز کارگر راه آهن بود – این بدان معنا بود که مستمری ثابت ماهیانه ای را دارند – زن آن خانواده در مقابل آن پیرمرد زبان به نداشتن ها باز کرد و اقرار به بی همسری!!!  آن پیرمرد که تردید را در دوگانگی برخورد مادر و این زن می دید کراهت در دادن پول را در چهره اش نمودار کرده بود، ولی اصرار و ابراز نیاز این زن کارساز شده بود و آن پیرمرد پول را داد و رفت.

بی بی می گفت: پسرم هر کاری می کنی بکن ولی دروغ نگو

مرتضی:  بی بی هر کاری ، حتی گناه کنم ولی دروغ نگم

بی بی ام لیلا : آری دروغ هیچوقت نگو

بعدها فهمیدم کسی که دروغ نگوید هیچ گناهی نمی کند؟! و بعدها درک کردم شاه کلید موفقیت “صداقت ” است و ملتی که خود را از دروغ مبرا کند شاه کلید و رمز موفقیت در دستانش است.

مرتضی باز هم از کودکی می گوید و خاطره هایش خاطره هایی که هر کدام در عین شیطنت ها درس است و مادر ی که مرتضی از او بسیار یاد می کند.

کودکی ها و نداشته ها و بوی غذاها و سرخ کردنی های شاطر حسین هر روز در راه مدرسه هوش را از سرم می برد.

من و بچه های همسایه هر روز با بوی غذای خانه شاطر حسین دلمان ضعف می رفت .

ولی تحملم به سر آمده بود تا روزی که از مدرسه باز می گشتم پرده خانه شاطر حسین را کنار زدم و ماهیتابه ی داغ غذا را از روی اجاق با دستانم بر داشتم و شروع به دویدن کردم

من و بچه های همسایه می دویدیم که ناصر پسر شاطر حسین داد زد:  مامان مرتضی قابلمه غذا را برد.

آنقدر دویدیم تا به بیابان رسیدیم و ظرف غذا را پرت کردم روی زمین ، دستانم را فوت می کردم تا خنک شود و دوستانم هم نامردی نکردند و غذاها را می خوردند، و من هم  داد می زدم بگذارید من هم بخورم.

مادرم ام لیلا ، گوشم را گرفت و مرا به خانه شاطر حسین برد و از خانم شاطر حسین معذرت خواهی کرد.

همسر شاطر حسین هم در جواب گفت: اشکالی ندارد، مرتضی مانند ناصر خودمان هست.

ره توشه ی مادر حتی در نبودن امروزش، عامل و راز موفقیت فرزند

مرتضی از مناعت طبع می گوید و صداقت که توشه ی کودکی اش از مادر بود. که امروز هم کوله اش از این توشه خالی نشده است و این توشه را عامل و راز موفقیتش می داند.

مرتضی به گذشته خود افتخار می کند و خاطره ی قلعه ی مبارک آباد را با سر بلند و صدایی رسا مرور می کند ولی چشمانش بیاد گذشته و ام لیلا مادرش که از آسمانها نظاره گرش هست آماده بارش(خدا رحمتش کند).

ام لیلا امروز نیست مادری که مادری کرد و فرزندی که نام مادرش را با غرور فریاد می زند مرتضی سلطانی، امروز شخصیت صنعت غذای سال ۹۰ شده اما در کلامش مشهود است که دوست دارد برای ام لیلا همان مرتضی باشد که در خاک بازی هایش، تیله بازی می کند و بی بی او را یکبار دیگر مرتضی صدا می کند.

مرتضی امروز بیادش بیمارستانی در زادگاه مادر ، به نام ام لیلا ساخته که نامش را ماندگارتر کند.

مرتضی از کفاشی و سنگ قبر شویی هم خاطراتی داشت که نشانه ی فراز و فرود زندگیش بود، اما زندگی در آنجا برای مردی که به پویایی می اندیشید، متوقف نشد.

مرتضی سلطانی در عرصه صنعت و تولید و نگاه انسان محورانه

مرتضی سلطانی سالها در عرصه ی ریخته گری کار کرد و اولین تولید کننده میل لنگ در ایران نیز بوده است.

بنیانگذار گروه صنعتی زر، شناخت ادبیات تولید و رقابت را در تولید بدون مرز شرط رقابت جهانی می داند و سه عامل، کیفیت خوب، بسته بندی خوب و نگاه مشتری مداری را شرط قرارگرفتن محصولات در کنار تولیدات جهانی بیان می کند.

مرتضی سلطانی الگوی مدیریتی خود را نگاه انسان محورانه می داند و اگر مجموعه ای در دنیا برند شده مطمئن باشید نگاه انسان محورانه داشته است.

او شرکاء عرصه تولید را پرسنل های تولید می داند و آنها را بر شرکاء مالی ارجعیت می دهد، زیرا شرکاء کاری یعنی تفویض وظایفی که بهره وری را بالا می بردکه این مورد در شریک مالی نیست.

او می گوید: بانک ها بدنیا آمده اند که پول بدهند و سود بگیرند. و ادامه می دهد، هر نیرو در خط تولید باید بداند که شریک است و ماحصل کارش نتیجه کار یک مجموعه می باشد.

طرح هدفمندی یارانه و حذف یارانه سومین انقلاب ایران در تاریخ

شخصیت صنعت، مشکل را همراه همیشگی صنعت می داند و می گوید اگر در ایران تحریم مشکل هست مطمئن باشید در کشوری دیگر مشکل چیز دیگری هست که صنعت را همراهی می کند و تازه اینکه تحریم هم اگر امسال کمی بیشتر شده است ولی همیشه این تحریم را داشته ایم. در ادامه مرتضی سلطانی می گوید: مشکل  در صنعت زیباست و دوستن داشتنی.

آری در صحبت با مهندس مرتضی سلطانی در مورد هدفمندی و حذف یارانه ها می شنویم که می گوید حذف و هدفمندی یارانه ها انقلاب سوم ماست که افتخار سرزمین ماست:

انقلاب مشروطه                 انقلاب ۵۷                       و انقلاب اقتصادی

و من این انقلاب را انقلاب بزرگ می دانم که باید از آن دفاع کنیم.

سلطانی ای انقلاب اقتصادی ۲ سال اخیر را،   تحول مثبت و  ماندگار ایران برشمرد و گفت: ۳۰ سال گذشته منابع مالی و سرمایه های ایران از جمله نفت به وفور بوده است که این منابع را به بدنه صنعت تزریق نمودند، ولی در یکسال گذشته این منابع کاذب و آنی دولتی قطع شده است و آنهایی که متکی به آن منابع بوده اند، امروزه به دنبال مشکل از بیرون بدنه ای خود رفته اند و بالطبع از بین رفته و یا با نزول تولید مواجه شده اند ، سلطانی ادامه می دهد طی ۳۰ سال گذشته خشک و تر با هم جلو رفته اند و به محض اینکه شرایط تغییر کرد ، آنهایی به بهره وری فکر کردند و انسان محور بودند، بعد از دو سه ماه از گیجی درآمدند و توانستند محکم روی پای خود بایستند و اگر این اتفاق ۱ سال گذشته را به عنوان مدل،  بررسی کنیم صره از ناصره جدا می شود.

از ویژگیهای مرتضی سلطانی بنیانگذار گروه صنعتی زرماکارون: نگاه فرا مرزی اوست، تا حدی که گرفتن بازارهای جهانی او را راضی نمی کند و نگاه به بازارهای اشباع و فوق اشباع نیز در نگاه و برنامه هایش قرار دارد، او از پاستای باریلا ی ایتالیا یاد می کند که با تولید نزدیک به ۲۰۰۰ تن  در روز اولین تولید کننده پاستای جهان می باشد و زرماکارون با ۱۵۰۰ تن تولید پاستا در  تعقیب اوست و سلطانی می خواهد به بازار اشباع شده ترکیه با توجه به صادرات پاستایش ورود پیدا کند که هم اکنون هم پاستاهای زر به نمایندگی ایران در این کشور در کنار برندهای معتبر جهانی از جمله باریلا در سبد انتخابی مشتریان ترک قرار دارد و در صَدَد موفقیت های بیشترش در این موقعیت می باشد.

 

اندرز پدر ، خطاب به فرزند ۷ ساله اش: گرسنگان جهان و شکر الهی

نمی دانم  او که شخصیت صنعت غذا در سال ۹۰ شده آیا در زندگی شخصی اش نیز شخصیت برتر است؟ و به همین دلیل از زندگی اش می پرسم، که به خاطره ای با فرزند ۷ ساله اش اشاره می کند:

          روز مبعث پیامبر اکرم(ص)،-۲۹خرداد۹۱- با فرزند ۷  ساله ام در حیاط منزل قدم می زدیم رو به فرزندم گفتم آیا می دانی الان که من و تو در کنار هم هستیم ، در جهان و طبق آمارهای رسمی گرسنگانی هستند که غذا برای خوردن ندارند و برهنگانی هستند که پوشاک برای پوشیدن؟! و من تو هم غذا برای خوردن داریم و هم لباس برای پوشیدن  و آیا فکر نمی کنی بهتر است برای این لطف الهی ، خدا را شکر کنیم و بوسه برخاک میهنمان بزنیم؟! و در این حال هر دو نشستیم  زمین و خاک میهمن مان را بوسیدیم. و خدا را شکر کردیم.

تولید کنندگان ثروتمند نیستند!!!

بنیانگذار زرماکارون در تفاوت ثروتمند از نگاه عام و تولید کننده گفت:ثروتمند کسی است که پول دارد و دغدغه ای ندارد و خرج می کند، ولی تولید کننده سرمایه اش را صرف توسعه و تولید می کند که نمی توان به تولید کننده ، ثروتمند در نگاه عام تلقی کرد.

هفته ای ۳ بار کوهنوردی می کنم

بنیانگذار گروه صنعتی زرماکارون از کوهنوردی خود می گوید و سلامتی شخصی مدیران که تاثیر بسزایی در تولید دارد، هفته ای ۳ بار کوهنوردی ای که از بیراهه های توچال می رود و در بیراهه نیز بفکر ساخت و ساز  اتراقگاهی است، که با دستانش سنگ روی سنگ می گذارد و غلبه صعود را با ساخت ایمن گاه بین راهی در بیراهه برای سخت کوشان کوهنورد، کامل می کند، که دستان تاول زده اش ،  افتخار کارگری امروزش را نیز فریاد می زند.

من فقط سرباز صنعت هستم

در پایان مرتضی سلطانی، در جواب به عبارت دوستی که به او شخصیت و پدر  صنعت خطاب نمود، گفت: آیا دیده اید کسی در ۵۱ سالگی سربازی برود! من فقط یک سرباز صنعت هستم.

شبکه خبری صنایع غذایی ایران، فودنا

علی اکبر علیان نژادی


Foodna RSS Feed

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.