یادداشت نویسنده سینمانگار به بهانه‌ی موفقیت فیلم‌های ابرقهرمانانه‌ی اخیر هالیوودی و قهرمان‌های گم‌شده‌ی ما

یادداشت نویسنده سینمانگار به بهانه‌ی موفقیت فیلم‌های ابرقهرمانانه‌ی اخیر هالیوودی و قهرمان‌های گم‌شده‌ی ماکپسول قهرمانی
یادداشت نویسنده سینمانگار به بهانه‌ی موفقیت فیلم‌های ابرقهرمانانه‌ی اخیر هالیوودی و قهرمان‌های گم‌شده‌ی ما
تاریخ درج : ۷ مرداد
سرفصل : نقد و نظر   |   منبع خبر : وب سایت تخصصی سینمایی سینمانگار
خلاصه مطلب : محسن مطلب‌زاده: چرا سنت و یا بهتر بگویم مهارت قهرمان‌سازی در سینمای ایران تا این حد کم‌رنگ است؟ ابرقهرمانان هالیوودی از دل کمیک ‌استریپ‌ها و کتاب‌های مصور و رمان‌ها بیرون آمده‌اند. منبعی سرشار از خلاقیت و آفرینش که سال‌هاست مخاطبان و مشتاقانش را سیراب می‌کند و به جزئی جدایی‌ناپذیر از فرهنگ نمایشی آنان تبدیل شده. اما ما باید به کجا رجوع کنیم؟ به ادبیات غنی کلاسیک‌مان؟ یا دل‌خوش به ذهن خلاق نویسنده باشیم؟

سینمانگار: محسن مطلب‌زاده: تا قبل از این‌که دیوانه‌ای در کلورادو به روی کسانی که در حال تماشای فیلم جدید «بتمن» بودند اسلحه بگشاید و ساعاتی طولانی پلیس را معطل خودش بکند، اوضاع برای بلاک‌باسترهای تابستانی هالیوود خوب پیش می‌رفت. این حادثه شاید تأثیر قابل توجه‌ای بر فروش و اقبال عمومی به فیلم تازه “کریستوفر نولان” نداشته باشد، اما حداقل به عنوان نقطه‌ای سیاه در خاطره‌ی یادآوری از اکران این فیلم باقی خواهد ماند. اما جدا از اشاره به این مسأله، صرف قهرمان‌پردازی‌های هالیوود ولو این‌که بسیار خیالی و دور از دسترس هستند بسیار جذاب و حتی ستودنی‌ست.

هالیوود تابستان را با «انتقام‌جویان» آغاز کرد. “جاس ودون” به عنوان یک کارگردان مستعد تلویزیون و با این‌که پیش از این چند تجربه سینمایی هم داشت، اما با «انتقام‌جویان» که به نوعی یک تیم ملی ابرقهرمانان است، حسابی جا پایش را محکم کرد و با فروش چشم‌گیر و نظر مثبت منتقدین، ساخته‌شدن دنباله‌ای بر آن منطقی‌ترین تصمیم ممکن به نظر می‌رسد. خالقان «مرد عنکبوتی» هم با «مرد عنکبوتی شگفت‌انگیز» فصل تازه‌ و متفاوتی را نسبت به سه‌گانه‌ی پیشین آغاز کردند و با وجود تغییرات اساسی و جایگزینی “اندرو گارفیلد” و “اما استون” به جای “توبی مگ‌وایر” و “کریستین دانست” و نیز انتخاب “مارک وب” به عنوان کارگردان که تنها تجربه‌ کارگردانی او فیلم دل‌پذیر «۵۰۰ روز سامر» است، نتیجه کار برای آن‌ها رضایت بخش بوده. «شوالیه تاریکی برمی‌خیزد» هم از مدت‌ها قبل آن‌قدر ولع و عطش برای تماشایش ایجاد کرده بود که استقبال عالی از فیلم در روزهای اول تعجب کسی را برنینگیخت. اما هزاران کیلومتر دورتر از این قهرمانان خیالی و دور از هیاهوی فراوان آن‌ها ما چه حالی داریم؟ این‌جا ما انتظار نمایش چه قهرمانی را می‌کشیم؟ برای کدام قهرمان سینمایی هورا سر داده‌ایم؟ مطلقاً و منطقاً منظورم این نیست که در سینمای نحیف کنونی خودمان باید فیلم‌های عظیم و ابرقهرمانانه بسازیم و ببینیم، نه. اما دریغ از یک قهرمان واقعی و امروزی. حتی آن‌هایی را که چنین ادعایی دارند به سختی می‌توان باور کرد.
 

آخرین باری که با عاشق فیلم قلب شما هم تپید کی بود؟ کجا وسط خروش قهرمان فیلمی جسارت و جرأتش را تحسین کردید؟ چرا حافظه‌ی ما از دویدن‌ها، جوشش‌ها، گریستن و خندیدن‌ها، تردید‌ها، شکست‌ها و پیروزی‌های قهرمان‌های سینمایی خودمان کم‌بار است و برای به یاد آوردن هریک از این‌ها باید مدتی طولانی به فکر فرو برویم؟‌ چرا سنت و یا بهتر بگویم مهارت قهرمان‌سازی در سینمای ایران تا این حد کم‌رنگ است؟ ابرقهرمانان هالیوودی از دل کمیک ‌استریپ‌ها و کتاب‌های مصور و رمان‌ها بیرون آمده‌اند. منبعی سرشار از خلاقیت و آفرینش که سال‌هاست مخاطبان و مشتاقانش را سیراب می‌کند و به جزئی جدایی‌ناپذیر از فرهنگ نمایشی آنان تبدیل شده. اما ما باید به کجا رجوع کنیم؟ به ادبیات غنی کلاسیک‌مان؟ یا دل‌خوش به ذهن خلاق نویسنده باشیم؟ آن‌هایی که هزاران ناسزا را نثار هالیوود می‌کنند آیا می‌توانند تنها به اندازه‌ی ذره‌ای خالق قهرمانی سینمایی باشند؟ این افسوس بزرگ یک جای خالی اساسی در اندام سینمای ایران است و کنار کاستی‌های دیگری که سراغ‌شان را داریم، برای زنده نگه داشتن و روی پا ایستادن این سینما و در پیوند با صنعت سرگرمی و بازدهی مالی، حیاتی به نظر می‌رسد.
سینما در یکی از لذت‌بخش‌ترین تفسیرهایش محل زندگی و آمیختن با رویا و خیال است. اگر نتوانیم و نخواهیم به این لذت برسیم و با قهرمانان این دنیا ساعتی هم‌نشین نشویم، درد را عمیق‌تر نکرده‌ایم؟

نظرات خوانندگان


سینما نگار

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.