یک روایت شیک از «خون و ماتیک»

۳۰م دیماه ،

«خون و ماتیک» سه روایت به هم پیوسته و به موازات هم از جنگ است که حالا بعد از بیست و سه سال بازنگری شده‌اند. یعنی صحنه بهانه‌ای است تا نگاهی به داستان‌های خشن از برهم ریختن عواطف انسانی را مرور کنیم. سروش طاهری بر آن بوده تا نگاهی شیک و سورئال به این سه وضعیت بیندازد.

او نمی‌خواهد خود را پای بند آنچه کند که مد نظر نویسنده بوده است. چراکه در بستر واقع‌گرایانه بر آن بوده تا یک نظم برهم ریخته را نشان دهد. اما طاهری برایش مهم است که شمایلی از جنگ را پردازش کند تا دغدغه‌اش پرداختن به خود جنگ و آسیب‌هایش باشد. برای همین فضا را به رنگ سفید و گاهی سرخ (کفش‌ها و چمدان‌ها و پارچه‌ها) می‌پوشاند اما دلش نمی‌خواهد جنگ را با صدای انفجار، دود و خون و بدن‌های پاره پاره شده و ناله و جیغ و فریاد و مرده به تماشا بگذارد. این‌‌ همان چیزهایی است که فضا را لوکس و شیک می‌کند. شاید این دلبخواهی شدن گاهی بسیار جواب بدهد و گاهی اصلا جواب ندهد و گاهی هم بینابین باشد. به نظرم باید‌‌ همان حال و هوای جنگ و خشونت ناشی از آن حفظ می‌شد و این گونه می‌توانستیم ابعاد تراژیک را پررنگ‌تر نمایان کنیم. جنگ محل سازش نیست و محل چالش است بنابراین کسی به کسی نان قرض نمی‌دهد و جایی برای بروز عواطف حقیقی هم باقی نمی‌ماند چراکه انسان در سخت‌ترین شرایط است برای نجات جان خود. گاهی هم تن به شکست می‌دهد و دلسپرده شرایط نامطلوب خواهد شد.
 

در «خون و ماتیک» روایت اول عبدو و جلال دو رفیق‌اند و ننه عبدو هنوز این دو را برادر می‌بیند. اما در دل جنگ و در موقعیتی که هر زیر آب پنهان شده‌اند، عبدو تیر خورده و جلال به دستور فرمانده مجبور است که برای شناسایی نشدن موقعیت رفیق و برادر خوانده‌اش را خفه کند. در روایت دوم پسرس از عراق آمده تا لیلا یا مادرش بیابد که در زمان موقع جنگ مجبور شده برای نجات جان خانواده‌اش زن یک نظامی عراقی بشود.

 

این پسر مادرش را می‌جوید و تا حد بسیاری به زبان فارسی مسلط است. نشانه‌های این مادر نزد یک عکاس است. روایت سوم هم رابطه عاشقانه یک خانم پرستار و پاقای پزشک است که هر دو به جای دلداگی در میدان نبرد جنگیده‌اند تا آخرین نفس و شهید شده‌اند. کمی نیاز به جابجایی در پیچ و خم استان است تا نقطه تلاقی و طلایی اوجگاه این نمایش‌ها معلوم شود. اپیزود خفه کردن هم بسیار کلیشه شده و از احمد دهقان تا چندین فیلم و نمایش به آن پرداخته‌اند. اما لحظات عاطفی نمایش درگیرکننده است که سروش طاهری از آن چشم پوشیده و این نمایش را از تلاطمات لازم بازداشته است.

 

حال در این بین بازیگرانی مثل علی زارعی توانسته‌اند با حضور فیزیکال قوی و آوازخوانی و طبل کوبی توانسته پررنگ باشد و این در مسیر درست واقع نمی‌شود. چراکه هدف برهم ریختن عواطف و رابطه هاست. رابطه یک مادر و پسر، یک رابطه دوستانه، یک رابطه زناشویی، و بازهم رابطه‌ای بدون عشق که با تلاطمات روحی مواجه شده‌اند. این نیاز به هول و لای دراماتیک دارد و نه تب و تاب شکیل.

۵۷۵۷

دانلود   دانلود


خبرآنلاین
باز بازنشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.