۸۰ درصد جوانان اشتباهی وارد تئاتر‌ شده‌اند

جام جم آنلاین: هادی مرزبان یکی از پرکارترین کارگردان‌های تئاتر امروز است که بیشتر او را به خاطر اجرای آثار اکبر رادی به یاد می‌آوریم. او متولد ١٣٢٣ در سبزوار است و لیسانس بازیگری و کارگردانی از دانشکده هنرهای دراماتیک و فوق‌لیسانس طراحی صحنه از انگلستان دارد.

مرزبان تاکنون نمایش‌های بسیاری از جمله «پلکان»، «دزداب»، «ملودی شهر بارانی»، «هاملت با سالاد فصل»، «لبخند با شکوه آقای گیل»، «مومیا»، «خاطرات هنرپیشه نقش دوم»، «نوبت دیوانگی»، «باغ شبنمای ما» و… را روی صحنه برده است.

به بهانه اجرای دوباره نمایش «شب ‌روی سنگفرش خیس» که این روزها در سالن شماره یک مجموعه ایرانشهر اجرا می‌شود با این هنرمند به گفت‌وگو نشستیم و با او درباره وضعیت این روزهای تئاتر سخن گفتیم.

شما نمایش شب روی سنگفرش خیس را پیش از این سال ۷۷ یک بار اجرا کرده بودید. ضرورت اجرای دوباره این نمایش را بعد از ۱۳سال در چه می‌بینید؟

اجرای دوباره این متن جواب به خیلی از افرادی است که از روی بی‌خبری می‌گویند کارهای اکبر رادی تاریخ مصرف دارد. این نمایشنامه چه سال ۷۷ و چه امروز حرف خودش را می‌زند. مسأله این است که امروز من دیگر نه جویای نام هستم و نه جویای مال. چون همان‌طور که می‌دانید در تئاتر پولی وجود ندارد که برای به دست آوردن آن بدون دغدغه بخواهیم نمایشی را روی صحنه ببریم. پس یک هنرمند وقتی کاری را با دل و جان انجام می‌دهد صد درصد حرف و دردی دارد. سال ۷۷ حرف من چیز دیگری بود و حالا حرفم متعلق به جامعه امروز است. تفاوتی هم که این روزها این دو اثر با هم دارند به اندازه ۱۴ سال است. هم نمایشنامه و هم من ۱۴ سال پیرتر شده‌ایم. جامعه‌مان هم به اندازه ۱۴ سال فرق کرده است.

دلیل این که به رادی و آثارش تا این اندازه علاقه‌مند هستید چیست؟

علت این که من جذب کارهای رادی شدم دو مسأله خیلی مهم یعنی فقر و بی‌عدالتی است. این موضوعات هم دغدغه کارهای من بوده و هم دغدغه کارهای رادی. مسأله فقر و بی‌عدالتی در همه کارهایم مشهود است. آدمی هم نیستم که به دنبال تئاتر عقیم و مفهوم تئاتر برای تئاتر باشم. پس اگر تئاتر کار می‌کنم حرفی برای گفتن دارم.

بنابراین یکی از مهم‌ترین دلایل اجرای دوباره این متن، فقر بود. من فقر را به صورت خیلی ناراحت‌کننده‌ای حتی در طبقه روشنفکر زیاد دیده‌ام. این قشر با سیلی روی خود را سرخ نگه می‌دارد. دلیل دیگر اجرای این نمایشنامه نیز جوان‌هایی بودند که نمایش قبلی را ندیده بودند و همیشه به من می‌گفتند چرا این اثر را دوباره روی صحنه نمی‌برم. شب روی سنگفرش خیس بدرستی مسائل روز جامعه را مطرح می‌کند.

نکته جالب این نمایشنامه در این است که شخصیت‌های آن از دل جامعه بیرون آمده‌اند و در جامعه امروز هم نمونه‌هایی شبیه به آقای گلشن یا آرمین یا آقای مژده‌ای را می‌بینیم. شاید کمی شکل و شمایلشان تغییر کرده باشد، اما همان آدم‌ها هستند.

درست است. فرق رادی با بقیه آدم‌هایی که فقط قلم به دست می‌گیرند و فکر می‌کنند نمایشنامه‌نویس هستند در همین است. رادی وقتی می‌نویسد نوشته‌هایش ابعاد مختلفی دارد. وقتی آدم‌های این نمایش را تک‌تک بررسی می‌کنی، می‌بینی هیچ کدام جرمی مرتکب نشده‌اند و همه هم به خودشان حق می‌دهند. مثلا گلشن عاشق‌شده و محترمانه آمده خواستگاری. از دید خودش امکانات ازدواج مجدد را دارد. همسر اولش هم راضی است پس هیچ اشتباهی مرتکب نشده است. حالا رخساره اگر نمی‌پذیرد ماجرای دیگری دارد. گلشن پاک و با وضو وارد خانه شده و هیچ قصد توهینی ندارد. شخصیت‌های رادی سیاه و سفید نیستند. بدترین آدم متن‌هایش مثلا شعر هم می‌گوید یا خوب‌ترین آدمش لغزش و اشتباه هم می‌کند.

درباره رابطه‌ای که شما با رادی داشتید و ارادتی که نسبت به او دارید زیاد صحبت شده است. اما از زاویه دیگری می‌خواهم به این قضیه نگاه کنم. نظرتان در مورد برخی افرادی که متن‌های رادی را در دست می‌گیرند، اما متن را کوتاه می‌کنند و به شیوه خودشان روی صحنه می‌برند یا معتقدند که دوره رئالیسم گذشته و این نمایشنامه‌ها باید مدرن اجرا شوند چیست؟ چون حسن کار شما این است که هم متن‌های رادی را خیلی خوب می‌فهمید و هم به تماشاگرتان به عنوان شخصی آگاه احترام می‌گذارید.

خیلی راحت بگویم حسم نسبت به افرادی که کارهای رادی را در دست می‌گیرند و آن را قلع و قمع می‌کنند این است که آنها به این آثار تجاوز می‌کنند. چون ناآگاهانه این کارها را می‌کنند و رادی و فضایش را درک نمی‌کنند. به عنوان نمونه هر اتفاقی که در نمایشنامه‌های رادی روی می‌دهد در صحنه‌های قبلی آن یک پیش‌زمینه و پی‌ریزی برایش وجود دارد. بنابراین براحتی نمی‌شود متن‌های او را کوتاه کرد. متاسفانه این دوستان آتش زیرخاکستر آثار رادی را نمی‌شناسند و ادا و اصول درمی‌آورند. رادی رادی است. اگر می‌خواهیم آثار رادی را کار کنیم باید با شناخت فضای رادی باشد. الان من بعد از حدود ۳۰ سال که با رادی و کارهایش زندگی کردم زبان رادی را می‌شناسم. او مثل مینیاتور کار می‌کند. بنابراین تغیر متن‌های رادی شناخت و آگاهی می‌خواهد.

من همیشه به بازیگران تاکید می‌کنم که نگذارند روح رادی از فضای نمایش خارج شود. چون در عین زمختی، این فضا قشنگ و زیباست.

البته این روزها در میان قشر جوان تئاتری رئالیسم کار کردن به نوعی کسر شأن به حساب می‌آید. چون برخی معتقدند دوره این نوع تئاتر گذشته است.

مرزبان: استادان ما حاضر نیستند از برشت یک قدم پایین‌تر بیایند و درام‌های ایرانی را حتی معرفی کنند. این مساله که تئاتر ما هنری وارداتی است و از غرب آن را وام گرفتیم کاملا درست است، ولی باید ببینیم خودمان چه چیزی برای عرضه داریم

رادی در کتاب مکالماتش به این مساله اشاره می‌کند. این روزها افرادی که کارهای خارجی کار می‌کنند از بالا به ما نگاه می‌کنند. انگار که آنها تخم دوزرده گذاشته‌اند یا ما سطح پایین هستیم که نمایش ایرانی کار می‌کنیم. ایبسن را همه کار می‌کنند.‌ ما باید ایبسن و چخوف ایران خودمان را کار کنیم. برخی معتقدند ما در ایران اصلا درام نداریم. این مشکل و این ویروس از دانشگاه‌ها بیرون می‌آید. چرا ما نباید درام خودمان را بشناسیم. استادان ما حاضر نیستند از برشت یک قدم پایین‌تر بیایند و درام‌های ایرانی را حتی معرفی کنند.

این مساله که تئاتر ما هنری وارداتی است و از غرب آن را وام گرفتیم کاملا درست است، ولی باید ببینیم خودمان چه چیزی برای عرضه داریم. ژاپن تئاتر کابوکی دارد و هر نمایشی هم که از آنها می‌بینیم از فیلتر تئاتر کابوکی عبور کرده است.

کاتاکالی هند فرهنگ هند را در خود دارد، ولی زمانی که نمایش‌های کاتاکالی یا کابوکی را می‌بینیم در واقع نوعی تئاتر با همه جذابیت‌هایش می‌بینیم.

در حال حاضر وضعیت تئاتر ایران را چگونه می‌بینید؟

در حال حاضر محیط تئاتر ما تبدیل به «شتر گاو پلنگ» شده است و هر کس ساز خودش را می‌زند. متاسفانه این اتفاقات ما را به ناکجاآباد می‌برد. این مشکل خود اهالی تئاتر است و ربطی هم به مدیران و سیاستگذاران هنری ندارد. تعدادی جوان در تئاتر کشور داریم که به اعتقاد من ۸۰ درصدشان اشتباهی وارد این رشته شده‌اند. آن ۲۰ درصد فعال نیز همگی به آثار غربی روی آورده‌اند و حتی حاضر نیستند یک قدم از آثار غربی به سمت تئاتر ایرانی حرکت کنند.

برخی هم که تنها به ژست و پزهای تئاتری اکتفا می‌کنند. در تریای تئاتر شهر نشسته‌اند و پشت چشم نازک می‌کنند. وقتی هم که بهشان نگاه می‌کنی به نظر می‌رسد همه مفاهیم تئاتر دارد از ذهنشان بیرون می‌ریزد و تصور می‌کنند خود گرتوفسکی یا پیتر بروک هستند. اما وقتی به آنها نزدیک می‌شوی می‌بینی که هیچ چیز
نمی‌دانند.

اما برخی از جوانان فهمیده هم در تئاتر وجود دارند. مثلا من محمد رحمانیان و محمد چرمشیر را جزو این جوان‌ها می‌دانم که موفق عمل کرده‌اند، اما متاسفانه نسل بعد از این هنرمندان به بیراهه رفته‌اند. من بعد از ۴۰ سال کار تئاتر هیچ تصوری جز عبادت از تئاتر ندارم. این هنر مقدس است.

عده‌ای به عنوان تئاتر آزاد در حال کار هستند که من خیلی هم به آنها احترام می‌گذارم چون تکلیفشان با خود و مخاطبشان روشن است.

تماشاگر من با مخاطب آنها متفاوت است. تماشاگر این نمایش‌ها افرای هستند که پول می‌دهند تا بروند بخندند و شاد شوند. از سالن هم که بیرون می‌آیند خیلی راضی هستند. اما متاسفانه در محیط تئاتری برخی نمایش‌ها اجرا می‌شود که سفارشی هستند.

تئاتری که به زور بلیت مجانی و ساندویج تماشاگر را به سالن می‌کشاند دیگر تئاتر نیست. چرا تئاتر ما باید این‌گونه باشد و هزینه‌های کلانی صرف این نمایش‌ها شود. در این میان به افرادی مثل ما فشار وارد می‌شود و نمی‌توانیم به معنای واقعی تئاتر کار کنیم. امیدوارم در تئاتر ما این یک بام و هشت هوایی(!) از بین برود و همه را به یک چشم نگاه کنند. خیلی‌ها هنوز ما را باور ندارند.

ما برای نظام جمهوری اسلامی کار می‌کنیم و خط قرمزها را هم بخوبی می‌شناسیم، پس چرا بودجه‌های هنگفت به افراد دیگری تعلق می‌گیرد؟

نظرتان درباره نمایش‌هایی که این روزها به نام تئاتر محیطی در فضای تئاتر شهر اجرا می‌شود چیست؟ به نظر شما با اجرای این آثار جوان‌ها فرصت عرض اندام پیدا می‌کنند یا این‌که این نوع کارها شأن تئاتر شهر را پایین می‌آورد و جایگاه تئاتر تجربی جای دیگری است؟

خود من از عاشقان تئاتر تجربی هستم. معتقدم که تئاتر تجربی تئاتر پیشرو است و اگر تئاتر تجربی نباشد تئاتر یک مملکت می‌گندد و پیشرفت نمی‌کند.

باید تئاتر را تجربه کرد، اما کار من تئاتر تجربی کار کردن نیست. البته متاسفانه این روزها عده‌ای تئاتر تجربی را با تئاتر آماتور اشتباه گرفته‌اند. تئاتر تجربی به نظر من پیشروترین تئاتر است. من مخلص دوستانی که این روزها به صورت آگاهانه و با شناخت تئاتر تجربی کار می‌کنند، هستم و از آنها خیلی چیزها هم یاد می‌گیرم. ربطی هم به سن و سال ندارد. ممکن است من از یک جوان تازه از راه رسیده چیزهای زیادی یاد بگیرم ولی آنهایی که ادا و اصول درمی‌آورند را اصلا نمی‌فهمم. ‌در همین تماشاخانه ایرانشهر چند ماه قبل نمایشی را دیدم.

وقتی از سالن خارج شدم خبرنگار جوانی نظرم را پرسید و من جواب دادم که شعورم به درک این نمایش نمی‌رسد و آن را نمی‌فهمم. می‌خواهم بگویم ما نباید ذهنیت تماشاگرانمان را نسبت به تئاتر خراب کنیم. چون ما تماشاگران بشدت آگاه و فهمیده‌ای داریم. بنابریان نباید آنها را از تئاتر دور کنیم.‌ چون تکلیف تماشاگران ما با نمایش‌هایی که برای دیدن انتخاب می‌کند معلوم نیست و به صورت شیر یا خط باید نمایشی را ببیند.

تاکنون استقبال از نمایش خودتان چگونه بوده است؟

از استقبالی که تاکنون شده است بسیار راضی‌ام. روز اول سالن تا نصفه پر شد، اما از روز بعد دیگر برای نشستن جا نداشتیم. با وجود این‌که ماه رمضان است و نمایش هم مدت زمان طولانی دارد، اما سالن هر شب پر می‌شود.

آروین موذن‌زاده – جام‌جم


jamejamonline.ir – 22 – RSS Version

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.