بهار عربی و اسلامگرایان تازه به قدرت رسیده

چگونه می توان وعده های اخوان المسلمین را باور کرد در شرایطی که در راس تشکیلات امنیتی مصر یکی از همکاران و دوستان سابق عمر سلیمان(رئیس تشکیلات امنیتی مصر در دوران مبارک) با نام “مراد محمد موافی” قرار دارد؟ آیا اصلا مرسی قادر است یک دستور ساده به این شخص دهد؟!

توجه مهم: این مطلب ، دو گروه مخاطب دارد: اول ، عموم مردم که حق دارند واقعیت های جهان را فارغ از شعار زدگی و آن گونه که هست ، دریافت کنند.
دوم ، مسوولان و سیاستگذاران کشور ، تا به دور از ذوق زدگی های مرسوم(!) بدانند که در عرصه بین الملل با چه کسانی و چه فضایی مواجهند و تصمیمات درست تری برای کشور بگیرند.آنها باید بدانند که بین آرزوها و واقعیت ها ، الزاماً تطابق وجود ندارد.

***


عصرایران ؛ علی قادری –
همانگونه که برای ما ایرانی ها – صرفنظر از وابستگی های قومیتی مان – عنوان “خلیج فارس” یک “مساله ملی” به شمار می آید برای افکار عمومی عربی نیز، صرفنظر از ملیت و گرایشات فکری شان، عنوان “فلسطین” یک “مساله قومیتی” محسوب می شود ؛ به ویژه برای جریان اسلامگرا ، تا پیش از آغاز موج بهار عربی، قضیه فلسطین به عنوان یکی از دغدغه های اساسی عربی و اسلامی مطرح می شد و این جریان همواره نظام های سکولار عرب حاکم را به بی تفاوتی به حقوق فلسطینیان و مماشات با رژیم صهیونیستی متهم می کرد.

بدیهی است منظور ما از جریان اسلامگرا شامل گروه های سلفی نمی شود چه اینکه این گروه ها تا کنون حتی یک شعار علیه اسراییل نیز نداده اند و قبل از آنکه نگران قضیه فلسطین باشند در حال کندن شکاف شیعه و سنی هستند.
 مخاطب این مقاله اسلامگرایانی هستند که پس از آغاز تحولات اخیر در کشورهای عربی ستاره بخت شان اوج گرفته و توانسته اند مناصب مهم حکومتی را در اختیار بگیرند و یا به عنوان اپوزیسیون محوری علیه نظام حاکم ایفای مورد توجه و حمایت قرار گیرند.

به عنوان مثال محمد مرسی نامزد وابسته به اخوان المسلمین مصر که در انتخابات اخیر ریاست جمهوری این کشور به پیروزی رسید در سخنرانی خود در دانشگاه قاهره اعلام کرد با وجود اینکه وی به توافقات بین المللی گذشته – که اشاره او به معاهده کمپ دیوید بود – پایبند خواهد بود اما حکومت وی از حقوق مشروع فلسطینیان با قاطعیت دفاع خواهد کرد.

حتی اخوان المسلمین در سوریه – که مسلحین وابسته به این گروه ستون اصلی ارتش آزاد سوریه را تشکیل می دهند – بشار اسد و پدرش را متهم می کنند که نه تنها هیچ تحرک جدی برای آزادی ارتفاعات جولان از خود نشان نداده اند بلکه نظام وابسته به آنها حافظ امنیت مرزهای شمالی رژیم صهیونیستی بوده است.

صرف نظر از صحت یا سقم این اتهامات ، این فرضیه مورد انتظار است که با روی کار آمدن گروه های اسلامگرا در نظام های پسا انقلاب، قضیه فلسطین به عنوان محوری ترین مطالبه در سیاست خارجی رژیم های وابسته به آنها پیگیری خواهد شد. اما آیا این فرضیه واقعا صحت دارد؟

بدیهی است مردم مصر و تونس برای مبارزه با اسراییل به خیابانها نیامدند و مطالبات انقلاب شان مانند همه انقلاب های جهان در درجه اول داخلی بود، اما به فرض روی کار آمدن رژیم های مبتنی بر اراده مردم در این کشورها ، سیاست های خارجی آنها اساساً باید بازتابی از هویت سیاست های درونی نظام باشد.

البته باز کسی از اسلامگرایانی که در مصر و تونس ظاهرا قدرت را در اختیار گرفته اند انتظار ندارد که برای اثبات ادعاهای خود به اسراییل اعلان جنگ کنند چه اینکه با توجه به شرایط اقتصادی بسیار سخت آنها ، چنین انتظاری کاملا غیر منطقی است و باید بدون تعصب گفت که اکثریت مردم در این کشورها نیز از چنین گزینه ای استقبال نمی کنند.

حداقل انتظاری که از این اسلامگرایان می رود این است که حتی در صورتی که حمایت از گروه های مقاومت برای آنها هزینه بر است حداقل همکاری های امنیتی سابق با رژیم صهیونیستی را متوقف کنند و یا واردات کالاهای اسراییلی را که بطور گسترده در بازارهای داخلی شان توزیع می شود را کاهش دهند.
تردیدی نیست که افکار عمومی در مصر یا تونس از اتخاذ چنین رویکرد نرمی حمایت خواهد کرد. اما آیا واقعا این انتظارات حداقلی قابل تحقق است؟
به نظر می رسد پاسخ به این پرسش منفی است. حتی اگر از کنار چراغ سبز برخی رهبران حرکت النهضه تونس و از جمله راشد الغنوشی به اسراییل در حاشیه نشست اقتصادی دافوس عبور کنیم ، به ارتش و دستگاه امنیتی می رسیم که به عنوان ضامن حفظ تعهدات بین المللی نظام های سابق هستند.

چگونه می توان خطابه های آتشین مرسی را باور کرد در حالیکه کنترل نظام امنیتی و دفاعی مصر خارج از دستان او قرار دارد؟ آیا شورای نظامی اجازه خواهد داد که مصر مرسی در کنار فلسطینیان بایستد؟ سران اخوان المسلمین در مصر بهتر از هرکس دیگر می دانند بدون دادن تعهدات لازم در قبال امنیت اسراییل به وزارت امورخارجه امریکا و ژنرال های شورای نظامی پای آنها هیچگاه به کاخ ریاست جمهوری باز نمی شد.

چگونه می توان وعده های اخوان المسلمین را باور کرد در شرایطی که در راس تشکیلات امنیتی مصر یکی از همکاران و دوستان سابق عمر سلیمان(رئیس تشکیلات امنیتی مصر در دوران مبارک) با نام “مراد محمد موافی” قرار دارد؟ آیا اصلا مرسی قادر است یک دستور ساده به این شخص دهد؟!

اساساً چگونه می توان وعده های کسی را باور کرد که هزینه های انتخاباتی اش از قطر تامین شده است؟ شیخ نشینی که امیرش از سرمایه گذاران پروژه های شهرک سازی در بیت المقدس شرقی و کرانه غربی به شمار می آید.

فلسطینی ها به ویژه آنهایی که در نوار غزه زندگی می کنند بیشترین استقبال را از پیروزی اخوان المسلمین کردند چه اینکه ریشه حرکت حماس که کنترل این نوار را بر عهده دارد، یک ریشه اخوانی است. به عبارت ساده ، حماس فرزند فلسطینی اخوان المسلمین مصر است؛ فرزندی که اگر حمایت های ایران و حزب الله در روزهای سخت نبود تا به حال طعمه گرگ شده بود. 

کمترین انتظار مردمی که در غزه زندگی می کنند این است که به محاصره این نوار که اتفاقا مصر یک طرف آن است پایان داده شود. آیا اخوان المسلمین که اکنون وارد کاخ ریاست جمهوری در قاهره شده است خواهد توانست دروازه رفح را نه برای ورود سلاح که برای ورود دارو و مواد غذایی به روی فرزندانش در غزه بگشاید؟ من شک دارم اما امیدوارم پیش بینی من نادرست باشد!


عصر ایران

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.