داستانک/ خواب امام حسین (ع) درباره گودال قتلگاه

۲۹ آبان ،

شب که می‌شود حوصله‌ها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران

هنوز چند روزی به دهم محرم مانده بود وکاروان نینوا در مسیر عشق ، حسین(ع) اصحاب خود را گفت: «من خود را کشته بینم» گفتند: «چگونه یا اباعبدا…؟» گفت: «خوابی دیدم، دیدم سگانی مرا می دریدند و در آن میانه سگی بود دو رنگ…»غروب غمبار عاشورا فرا رسید پیکرش بی یار و یاور برزمین افتاده بود، جمع بسیاری بر گرد او بودند و هر یک زخمی بر آن پیکرمطهر وارد می ساخت، اما بین آن مردمان با آن قساوت قلب، هیچ یک را یارای پایان ماجرا نبود… خولی به شتاب از اسب فرود آمد تا خورشید سر او را برباید… او نیز نتوانست و شمر آمد به گودی قتلگاه حق… آن گاه که عشق تنها بود ؛آه! وسعتی به پهنه تاریخ یافت. در فکر آن گودالم که خون تو را مکیده است… هیچ گودالی چنین رفیع ندیده بودم… در حضیض هم می توان عزیز بود… از گودال بپرس… ابدیت آینه ای است، پیش روی قامت رسای تو در عزم… شیرین ترین لبخند بر لبان اراده توست…

برای ملاحظه مجله شبانه اینجا کلیک کنید


باشگاه خبرنگاران
باز نشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.