داستانک/ دنیا را گذاشتم برای دنیادارها!

۱۱خردادماه،

یک بار که ابراهیم آمده بود «شهرضا» گفتم:« بیا این جا یک خانه برایت بخریم و همین جا زندگی ات را سر و سامان بده!»
گفت: «حرف این چیزها را نزن مادر، دنیا هیچ ارزشی ندارد!»
گفت: «آخر این کار درستی است که دائم زن و بچه ات را از این طرف به آن طرف می کشی؟»
گفتم: «مادرجان! شما غصه مرا نخور. خانه من عقب ماشینم است.»
پرسیدم: «یعنی چه خانه ات عقب ماشینت است؟»
گفت: «جدی می گویم؛ اگر باور نمی کنی بیا ببین!»
همراهش رفتم. در عقب ماشین را باز کرد. وسایل مختصری را توی صندوق عقب ماشین چیده بود: ۳ تا کاسه، ۳ تا بشقاب، ۳ تا قاشق، یک سفره پلاستیکی کوچک، ۲ قوطی شیر خشک برای بچه و یک سری خرده ریز دیگر. گفت: «این هم خانه. می بینی که خیلی هم راحت است.»
گفتم: «آخه این طوری که نمی شود»
گفت: «دنیا را گذاشتم برای دنیادارها، خانه هم باشد برای خانه دارها!»
خاطره ای از شهید محمد ابراهیم همت- به نقل از مادر شهید

برای ملاحظه مجله شبانه اینجا کلیک کنید


باشگاه خبرنگاران
باز نشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.