رئیس‌جمهور شدن سعدی در فرانسه و خواب عمیق ایرانیان!

اینکه زمانی سعدی در فرانسه رئیس‌جمهور شده، به ما چه ربطی دارد و بسیاری دیگر از پرسش‌های بی پاسخ دیگر. کوروش بزرگ، سعدی بزرگ، خواجه نصیر بزرگ، خوارزمی بزرگ، اما مگر زندگی در اینجا مرده است؟

یکی از رؤسای جمهور فرانسه به دلیل شیفتگی پدربزرگش «لازار کارنو» به سعدی، نام خود را به سعدی کارنو تغییر می‌دهد و البته فرزندش را هم سعدی نام‌گذاری می‌کند.
به گزارش «تابناک»، این جمله، بخشی از ادعاهای پر ابهام یکی از مقامات فرهنگی کشور درباره افتخارات تاریخی ایرانیان است.
 
بنا بر این گزارش، در قرن نوزدهم میلادی، یک سیاستمدار فرانسوی به دلیل علاقه به سعدی شیرین سخن، نام سعدی را به نام خود می‌‌افزاید. نوه این فرد هم که با توجه به نام پدربزرگش، کلمه سعدی در نام وی هست، در اواخر قرن نوزدهم و هنگامی که ریاست‌جمهوری فرانسه، یک پست تشریفاتی بوده، به ریاست جمهوری رسیده است.
 
خلاصه این که همه داستان رئیس‌جمهور شدن سعدی همین است که با آب و تاب و در نسخه‌های متعدد برای تخدیر ما ایرانیان به کار برده می‌شود.
 
اما هدف این نوشتار، یادآوری برخی از همین مخدرهای تاریخی است که به آسانی ما را در انواع و اقسام توهمات فرو برده است، برای نمونه به فرضیه هوش فراوان ایرانی توجه کنید.
 
بسیاری از ما با نگاهی توهم‌آلود به اوضاع جهانی که گاهی به عقاید و رفتارهای نژادپرستانه هم می‌کشد، مدعی هستیم که مغز ایرانی، چیزی دیگر است و انگار همه بار علم و فن‌آوری جهان را عده‌ای نخبه ایرانی که از کشور هم مهاجرت کرده‌اند، بر دوش می‌کشند.
 
هدف این نیست که ارزش کارهای علمی افرادی چون علی جوان، فیروز نادری، پروفسور سمیعی و دیگران زیر سؤال برده شود؛ اما حقیقت این است که این بزرگان ما، درختانی معدود در جنگل انبوه علم و دانش هستند.
 
اگر ما با دانشمندانی که حداکثر می‌توانیم نام ده تن از آنها را به یاد بیاوریم، بتوانیم ادعای باهوشی کنیم، آن‌ گاه غرب با این همه پیشرفت علمی که کرده، باید چه ادعاهایی بکند؟!
 
به عنوان یک مثال جالب توجه کنید؛ یهودیان که اکنون تقریبا ۲ دهم درصد جمعیت جهان را تشکیل می‌دهند، در نیمه نخست قرن بیستم، ۱۴ درصد، در نیمه دوم قرن بیستم ۲۹ درصد و از آغاز قرن جاری تاکنون، بیش از ۳۰ درصد جوایز نوبل را از آن خود کرده‌اند؛ به عبارت دیگر، قوم یهود ۱۵۰ برابر نسبت جمعیتش جایزه نوبل می‌گیرد. همین اقلیت کوچک، نیمی از قهرمانان شطرنج جهان را نیز از آن خود کرده است.  
 
هدف این نیست که اثبات شود، یک قوم بر اقوام و ملل دیگر برتری دارد، زیرا شواهدی ناقض این ادعا هم وجود دارد؛ برای نمونه ایرانی‌ها، آفریقایی‌ها و یا اهالی خاورمیانه و یا آمریکای جنوبی و یا چینی‌ها در دوره‌هایی از تاریخ شکوهمند‌ترین دستاوردهای تمدن بشری را رقم زده‌اند؛ اما اکنون همین ملت‌ها و کشور‌ها، در برخی موارد، قرن‌ها و گاه دهه‌ها از قافله علم عقب افتاده‌اند و البته باید گفت، کسانی به این عقب ماندگی دامن می‌زنند که همین گذشته‌های تاریخی را چون جنازه‌ای سر دست گرفته‌اند و نمی‌توانند نه آینده که حتی جلوی پای خود را ببینند و همیشه در چاله و چاه اشتباه می‌افتند.
 
کورش بزرگ، سعدی بزرگ، خواجه نصیر بزرگ، خوارزمی بزرگ؛ اما مگر زندگی در اینجا مرده است که دیگران ایران را از دور مانند یک موزه ببینند؟
 
تلخ آنجایی است که حتی سعدی هم به ما ربطی نداشته باشد! مگر ما به عدل، احسان، عشق، تواضع، رضا، ذکر، تربیت، شکر، توبه یا مناجات سعدی در بوستان ارتباط چندانی داریم که از رئیس‌جمهور شدن سعدی نامی در فرانسه، آن هم در ۱۲۰ سال پیش به خود ببالیم؟ بیایید خودمان را گول نزنیم.


عصر ایران

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.