اکنون که اختلافات در میان اعضای مجمع روحانیون مانند موسوی خوئینی ها و خاتمی برای تندروی یا کندروی در عرصه سیای و بازگشت به قدرت بالا گرفته و کارنامه کسانی مانند عبدالله نوری نیز مشخص است و از سویی احزابی مانند کارگزاران و اعتماد ملی هم، چهرههای شاخص و مقتدری برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ ندارند، باید منتظر بمانیم تا ببینیم اصلاحطلبان با وجود رویکرد عدم اقبال عمومی به دلیل عملکرد آنها در فتنه ۸۸ با تابلو چه فردی در فضای سیاسی کشور عرضاندام کنند.

با وجود سردرگمی و تزلزل فاحشی که میان گروههای اصلاحطلب دیده میشود، برخی از چهرههای اصلاحطلب مدعی لزوم صفبندی با طیف رادیکال این جریان و جدا کردن مسیر خود از جریانات و گروههای برانداز هستند و این در حالی است که با وجود عدم اقبال مردم به این جریان به ویژه پس از نقشی که در فتنه ۸۸ بازی کردند، توهم ریاست جمهوری از سران فتنه تا پادوهای کوچک این جریان را در برگرفته است. باشگاه خبرنگاران در این گزارش سعی دارد روند فعالیتهای پیدا و پنهان اصلاطلبان برای ورود به عرصه سیاسی را بررسی کند.
** کالبد شکافی یک جریان
اصلاحات، واژهای است که تقریبا در سالهای ۷۶-۱۳۷۵ وارد ادبیات سیاسی ایران شد و بعدها به دو گونه شناخته شد گونه اول، اصلاحاتی بود که براساس مبانی اسلام و انقلاب اسلامی، در چارچوب قانون اساسی و اصل مترقی ولایت فقیه، خواستار اصلاح برخی روش ها در اداره کشور بود و گونه دوم، اصلاحات آمریکایی که خواستار عبور از مبانی اسلامی و قانون اساسی و حرکت در جهت براندازی نرم نظام جمهوری اسلامی به منظور ایجاد یک جمهوری سکولار و لائیک(غیر دینی و ضد دینی) از طریق نفوذ در نهادهای نظام و رفتارهای رادیکال، افراطی و بنیادگرایانه بود، اما با هوشیاری رهبر معظم انقلاب اسلامی، این اصلاحات آمریکایی، افشا و رسوا شد.
سردمداران اصلاحات آمریکایی، همان کسانی بودند که رئیسجمهور سابق محمد خاتمی را تشویق به عبور از چارچوبهای نظام و انقلاب کردند و آرمانهای امام خمینی (ره) را متعلق به گذشته دانستند اگرچه که خود را نماینده انحصاری خط امام می خواندند!
** اصلاحات آمریکایی و کودتای نرم
پس از انتخاب خاتمی به عنوان رئیس جمهور درسال ۷۶ به مدت هشت سال، عوامل اصلاحات آمریکایی در مراکز سیاسی، فرهنگی، اقتصادی کشور نفوذ کردند و پروژه کودتای نرم علیه نظام را به راه انداختند.
سیاست های اقتصادی دولت خاتمی و نارضایتی گسترده مردم بخصوص اقشار کم درآمد جامعه از این سیاست ها در کنار فضای سیاست زده و شعار زدگی مفرط سیاسیون اصلاحاتی، منجر شد تا در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۴، مردم ایران رأی خود را از خاتمی پس بگیرند و علیرغم حمایت جدی وی از هاشمی رفسنجانی در آن انتخابات، مردم به محمود احمدی نژاد به عنوان چهره جدید و سختکوش در سیاست ایران رأی دادند.
** اولین جرقه های فتنه
بدین ترتیب عوامل اصلاحات آمریکایی به فکر یک کودتا و فتنه بزرگ در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ افتادند و با مطرح کردن میرحسین موسوی، به دنبال آمال و آرزوهای قبلی خود که در به دست آوردن آن ناکام مانده بودند، پروژه براندازی نرم را پیگیری کردند.
اما در همان انتخابات نیز اصلاح طلبان نتوانستند به تعیین یک کاندیدای واحد برسند و خاتمی، موسوی و کروبی همگی خواستار رسیدن به ریاست جمهوری بودند.
آش آنقدر شور شده بود که خاتمی از کاندیداتوری اعلام انصراف کرد تا شائبه جنگ قدرت میان اصلاح طلبان به وجود نیاید!
مردم ایران که رأی دادن به سران فتنه را نوعی بازگشت به گذشته می دانستند در انتخابات ۸۸ بازهم کاندیدای مورد حمایت طبقات پایین جامعه را انتخاب کردند و پدرسالاران اصلاحات آمریکایی باز هم از بازگشت به عرصه قدرت، ناامید شده و به فکر برپایی اغتشاشات و فتنه بزرگ افتادند.
** حماسه ۹دی بن بست اصلاح طلبان
پس از اینکه ملت انقلابی و مسلمان ایران در حماسه ۹ دی ۱۳۸۸پرشکوه تر از همیشه در حمایت از انقلاب، نظام و رهبر خود به میدان آمدند، سران فتنه و پدرسالاران اصلاحات، متوجه شدند از طریق آشوب و براندازی نرم، نیز نمی توانند ملت ایران را از راه انقلابی خود بازگردانند، زیرا این ملت عهدی مستحکم با ولایت فقیه دارد و لایت سران فتنه را نمی پذیرد.
** تلاش اصلاح طلبان معلوم الحال برای بازگشت به قدرت
اکنون پس از سه سال که از فتنه بزرگ و اغتشاشات پس از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ می گذرد، اصلاح طلبانی مانند موسوی خوئینی ها، خاتمی و نوری تحرکاتی برای زمینهسازی حضور اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ آغاز کردهاند، غافل از آنکه هنوز خاطره رفتارهای معارضانه آنها در فتنه ۸۸ و پیشتر از آن مانند غائله ۱۸ تیر ۷۸ در ذهن ملت ایران باقی مانده است و فراموش شدنی نیست.
جالب اینکه محمد خاتمی مجددا به عنوان کاندیدای اصلاح طلبان برای انتخابات ۹۲ مطرح می شود در حالی که وی یکی از سران فتنه ۸۸ بود و ملت ایران نیز رأی دادن به او را بازگشت به دوران گذشته و نفوذ دوباره اصلاح طلبان آمریکایی از طریق سادهاندیشی وی میدانند.
درکنار وی از عبدالله نوری به عنوان کاندیدای دیگر اصلاح طلبان نام برده می شود کسی که مقلد آیتالله منتظری بوده و در دوران تصدی وزارت کشور، موجب نفوذ بسیاری از عوامل اصلاحات آمریکایی و براندازی نرم در حاکمیت شد و حتی در روزنامه خود(خرداد) اعلام کرد که ادامه حمایت از ملت فلسطین ضرورتی ندارد و باید اسرائیل را به رسمیت شناخت!
چنین فردی خواستار کسب ریاست جمهوری اسلامی ایران است در حالیکه تفکرات او در دوران اصلاحات نشان می دهد وی خواستار سکولاریزه کردن نظام و محدود کردن اختیارات ولایت فقیه بوده و کارنامه اینگونه اشخاص در دوران اصلاحات، کاملا این ادعاها را به اثبات می رساند.
اصلاح طلبان که از میزان عدم اقبال مردم به خاتمی و نوری آگاه هستند و در کنار این افراد، از چهرههای سفیدتری برای انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ نام بردهاند که محمدرضا عارف و کمال خرازی از جمله آنها هستند.
اگرچه محمدرضا عارف از حمایت همه اصلاحطلبان برخوردار نیست و هر از چند گاهی توسط برخی اصلاحطلبان مطرح می شود تا موجب تعدیل فضای سیاسی باشد و البته هیچ وقت جدی گرفته نشده است.
کمال خرازی نیز که هیچ گاه مواضعی در حمایت از اصلاحطلبان و یا صحبتی درباره کاندیدا شدن در ریاست جمهوری ۹۲ نداشته است بنابراین تنها افرادی مانند کمالی (از خانه کارگر)، کواکبیان(از حزب مردم سالاری)، اسحاق جهانگیری (مورد حمایت حزب کارگزاران) و برخی از افراد گمنامتر برای اصلاحطلبان باقی میمانند که به نظر میرسد توانایی رقابت با سایر رقبا و کسب حداقل آرای مردم را نخواهند داشت.
گذشته از همه این مسائل، گروه ها و تشکلهای اصلاح طلب همچنان در باره فتنه ۸۸ و جریانات انتخابات ریاست جمهوری گذشته، مواضع درست و روشنی نداشته و تاکنون به دلیل عملکرد فتنهگرانه خود در همراهی کامل با جریانات برانداز و دشمان نشاندار نظام و مردم، از ملت ایران هیچ عذرخواهی نکردهاند.
پس از انحلال سازمان مجاهدین انقلاب و حزب مشارکت به عنوان تشکلهای اصلی فتنهگر در فتنه ۸۸ انتظار میرفت که در فعالیت حزب کارگزاران، مجمع روحانیون و حزب اعتماد ملی نیز تجدیدنظرهایی انجام شود اما آنها هنوز با سعه صدر نظام به فعالیت خود ادامه میدهند تا بلکه رویههای قبلی خود را اصلاح کنند و به چارچوب قانون اساسی و نظام بازگردند.
اکنون که اختلافات در میان اعضای مجمع روحانیون مانند موسوی خوئینی ها و خاتمی برای تندروی و یا کندروی در عرصه سیای و بازگشت به قدرت بالا گرفته و کارنامه کسانی مانند عبدالله نوری نیز مشخص است و احزابی مانند کارگزاران و اعتماد ملی هم، چهرههای شاخص و مقتدری برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ ندارند، باید منتظر بمانیم تا ببینیم اصلاح طلبان با وجود رویکرد عدم اقبال عمومی می خواهند با تابلو چه فردی در فضای سیاسی کشور عرضاندام کنند!؟/پ۳
باشگاه خبرنگاران
عجب !!!! چقد شما بلدین!!!