جام جم آنلاین: شهرت نویسندگان همیشه از طریق آثار و هنر آنها حاصل نمیشود. بسیاری از عوامل و شرایط هست که ربط چندانی به موضوع هنر و آثار نویسنده ندارد، اما میتواند دستکم برای مدتی او را به شهرت برساند یا حتی میتواند گاهی او را در فراموشی و انزوا نگه دارد.
در واقع همین مسأله است که همیشه پدیدههایی به نام حاشیهها را برای ادبیات به وجود میآورد و باعث رواج آنها میشود.
گاهی حتی این حاشیهها خیلی راحتتر و سریعتر از خود هنر و ادبیات، اشخاص را به شهرت میرساند. الان هم کم نیستند کسانی که واقعا هیچ اثر مهمی ننوشتهاند، اما از برکت همین مسائل حتی از چهرههای این عرصه محسوب میشوند. تأثیر این طور مسائل در شهرت نویسنده تقریبا بدیهی است.
در هر حال، یکی از عواملی که از همان شروع داستاننویسی مدرن ایران خودش را به نویسنده و کار او تحمیل کرد مسأله سیاست و روشنفکری بود. این مسأله حتی در دورههایی آنچنان اهمیت پیدا کرد که اصل قضیه را به حاشیه راند و خودش در متن قرار گرفت.
در مورد جلال آلاحمد هم بیشتر همین مسأله است که او را به شهرت رساند و هنوز هم او را در شهرت نگه داشته است.
برای این که هنوز هم این مسأله دست از سر ادبیات و نویسنده برنداشته است. هنوز هم نویسندگان ایران صفبندیهای کاملا مشخص بین خودشان دارند.
آلاحمد نویسندهای بود که قسمت عمده وقت و انرژی خود را صرف مبارزه و فعالیت سیاسی و فعالیت روشنفکری یا ضدروشنفکری کرد. اتفاقا بیشتر هم همان جلال روشنفکر یا ضدروشنفکر است که موضوع بحث واقع میشود، مخالفانش به او حمله میکنند و طرفدارانش تقدیر میکنند وگرنه آلاحمد نویسنده و مترجم، آنقدرها موضوع بحث نیست.
شاید فعالیتهای سیاسی و روشنفکری یا ضدروشنفکری آلاحمد نگذاشت او تمام وقتش را صرف نویسندگی کند. شاید هم ظرفیت خلاقیتش فقط در حد همان آثاری بود که نوشت و بیشتر از آنها نتوانست بنویسد. در هر حال تعداد داستانهای خوبی که دارد، چندان زیاد نیست. هیچ کدام آنها هم شاهکار به حساب نمیآید.
با این حساب طبیعی است که نمیتوان او را داستاننویس بزرگی به حساب آورد. هرچند که شهرتش باعث شده، آثارش همچنان خواننده داشته باشد.
اما آلاحمد در قسمت ترجمههایش آثار خوبی را در آن دوران به فارسی ترجمه کرد. در دورانی که کتابها معمولا براساس یک نوع تفکر سیاسی و حتی رئالیستی ـ سوسیالیستی، برای ترجمه انتخاب میشد، او چنین آثاری را برای ترجمه انتخاب کرده است: قمارباز داستایفسکی، بیگانه و سوءتفاهم آلبر کامو، تشنگی و گشنگی اوژن یونسکو، کرگدن اوژن یونسکو، دستهای آلوده ژان پل سارتر، عبور از خط ارنست یونگر و بازگشت از شوروی آندره ژید. ظاهرا به لوئی فردینان سلین هم خیلی علاقه داشته و آثارش را میخوانده است.
کیفیت ترجمههایش هم حقیقتا بد نیست. ترجمههای او هم مثل بیشتر ترجمههایی است که مترجمان ایرانی انجام دادهاند، چه در دوران او و چه بعد از آن.
ضعفها و اشتباهاتی در ترجمههایش هست؛ اما هر چه هست فارسی زیبایی دارد و برای همین است که هنوز هم خواندنی است. اکثر ترجمههایی هم که در ایران به ترجمههای خوب شهرت دارد کم و بیش همین طور است، بیشترشان فقط متنهای فارسی خوبی دارد، منتها خیلیها خیال میکنند ترجمههای خوبی دارد.
آلاحمد در واقع با نثرش بود که خدمت اصلی را به زبان فارسی و مخصوصا ادبیات داستانی کرد. این ظاهرا نتیجه همان علاقهای بود که به لوئی فردینان سلین و آثار او داشت. واقعا شکی نمیتوان کرد که نثر آلاحمد از شاخصترین و تأثیرگذارترین نثرهایی است که در دوران معاصر در زبان فارسی خلق شده است. گذشته از این، ضعفها و خامیهای نثرش هم خیلی کم است.
عبور او از نثر کلاسیک و دستور سنتی زبان فارسی واقعا عبور موفقی از کار درآمده است. او مثل خیلیهای دیگر نیست که در نهایت فقط یک نثر دو رگه ایجاد کرده باشد؛ نثری که هر جا کم آورد سریع به همان چیزی رجعت میکند و کارش را راه میاندازد که در اصل میخواهد آن را نفی کند.
البته بعضیها سعی کردهاند این را حسن قلمداد کنند؛ این که نثر را به صورت مخلوطی از سبک آثار کلاسیک و نثر آوانگارد خودشان درآورند، اما حقیقتا این را باید ضعف به حساب آورد نه حسن، بخصوص که حالت افراط هم پیدا کند. البته در آثار او هم گاهی از این رجعتها دیده میشود، اما اولا خیلی تکرار نمیشود، ثانیا خیلی کم اتفاق میافتد که توی چشم و مخصوصا توی ذوق بزند.
عباس پژمان – مترجم و نویسنده
jamejamonline.ir – 22 – RSS Version