چهارشنبه ۲۱ تیر – ۰۵:۴۸:۴۶ ب.ظ
خاطرات حسن روحانی؛
خبرگزاری آریا-حسن روحانی در کتاب امنیت ملی و دیپلماسی هسته ای می نویسد:روپاییها یکی، دوبار به کارشناسان ما گفته بودند که کشورهای منطقه فشار زیادی بر ما وارد میآورند، و مرتب به آمریکاییها نیز پیام میدادند که برنامه هستهای ایران ما خطرناک است؛ بنابراین لازم است شما به نحوی آنها را ساکت یا قانع کنید.
به گزارش سرویس سیاسی خبرگزاری آریا، رییس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام در دولت های آیت الله هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی جمعا به مدت ۱۶ سال دبیر شورای عالی امنیت ملی بوده است. دکتر حسن روحانی در اواسط سال ۱۳۸۲ و با بالا گرفتن فشارهای جهانی به برنامه هسته ای ایران، مسئول مذاکره بر سر این پرونده شد و نزدیک به دو سال با کشورهای اروپایی و آژانس بین المللی انرژی برای آرام کردن فضای به وجود آمده تلاش کرد. او در اواخر دوره دبیری اش سفری به پنج کشور همسایه و همجوار ایران داشته و جزئیاتی از گفت و گوهای انجام شده در ملاقات هایش را در کتاب امنیت ملی و دیپلماسی هسته ای آورده که نشان میدهد گروهی از همسایگان ایران چه دیدی نسبت به کشورمان دارند. نوشته زیر از کتاب حسن روحانی نقل شده است:
برای افزایش تحرک در حوزه منطقهای [در پرونده اتمی] از تاریخ پانزدهم تا بیست و سوم خرداد ۱۳۸۴ سفری به کویت، امارات، یمن، عربستان و عمان داشتم. این سفر منطقهای پس از آن بود که اروپاییها یکی، دوبار به کارشناسان ما گفته بودند که کشورهای منطقه فشار زیادی بر ما وارد میآورند، و مرتب به آمریکاییها نیز پیام میدادند که برنامه هستهای ایران ما خطرناک است؛ بنابراین لازم است شما به نحوی آنها را ساکت یا قانع کنید. این سفر بر این مبنا طراحی شد. سفر را از کویت آغاز کردم، زیرا اروپاییها به ما گفته بودند، کویت هم در زمینه غنیسازی و هم درمورد نیروگاه بوشهر نگرانی دارد. در کویت دو، سه موضوع مورد بحث قرار گرفت. یکی از بحث مسئله غنیسازی ما در وسط ایران است، اگر به فرض مشکلی پیش آید، مرکز کشور با آن مواجه میشود، نه خلیجفارس. مسلما ما برای جان مردم خود بیشتر ارزش قائلیم! رئیس مجلس کویت گفت غنیسازی را کنار بگذارید، چون آنها ممکن است به شما حمله نظامی کنند و منطقه آلوده شود. برای او توضیح دادم که آنها جرئت حمله به ایران را ندارند. فعلا در همین عراق و افغانستان در ماندهاند. در ضمن، مواد هستهای ما زیر کوه است و حمله نظامی به آنها صدمهای نمیزند. موضوع بعدی، بحث نیروگاه بوشهر و این بود که آنها به تکنولوژی روسیه اعتماد نداشتند. گفتم بوشهر زیر نظر آژانس است و سیستمهای حفاظتی آن غربی است. علاوه بر روسیه، از اروپا هم میتوانیم سیستمهای حفاظتی را تهیه کنیم. این نیروگاه کنار شهر بوشهر قرار دارد. جهت باد هم به آن سمت نیست. به شیخ صباح، نخستوزیر، هم گفتم چرا غربیها را تحریک میکنید؟ قسم خورد که ما کاری نکردیم. گفتم شما چه همسایهای هستید؟ شما یادتان رفته است که در جنگ عراق علیه کویت، چقدر ما به شما کمک کردیم؟ ما در زمان حمله صدام، پناهندگان شما را پذیرفتیم. ما بودیم که قبل از کشورهای شواری همکاری، عراق را برای این حمله محکوم کردیم. بحث بعدی هم بر سر تقسیم فلات قاره بین دو کشور بود که به طرح مورد نظر ایران رضایت دهند. نخستوزیر گفت باید با وزرا در این زمینه مشورت کند. هنگام ناهار در خانه شیخ صباح، تمامی وزرای کابینه نیز حضور داشتند. سر میز ناهار هم همچنان بحث کردیم، ولی او در نهایت قولی نداد. (البته بحث فلات قاره سابقهای ۴۰ ساله دارد و روشن است که با یک یا چند جلسه مذاکره، به حل و فصل نهایی نخواهد رسید.) البته نگرانی آنها از پیشرفت هستهای ایران محیط زیستی نبود، بلکه سیاسی بود. کشورهای عرب منطقه، از بر هم خوردن توازن منطقهای بسیار نگران بودند. آنها گمان داشتند اگر غنیسازی آغاز شود و در آینده ۳۰ تُن اورانیوم با غنای سه و نیم درصد انبار کرده باشیم و p2 [سانترفیوژهای نسل جدید] هم فعال شود، در آنصورت برای آنان ایجاد نگرانی خواهد کرد و توازن قوای منطقهای به لحاظ قدرت بازدارندگی، بهم میخورد. آنها از این مسئله نگران بودند و این نگرانی را در قالب مباحث زیستمحیطی مطرح میکردند. در سفر به امارات متحده عربی، توضیحات لازم در مورد فعالیتهای هستهای ایران و صلحآمیز بودن آن را به شیخ خلیفه [امیر امارات متحده عربی] ارائه کردم. او گفت ما به هیچ کشور غربی علیه شما چیزی نگفتهایم. ممکن است یکی از همسایههای ما حرفی زده باشد (اشاره به کویت داشت)، اما ما با شما مشکلی نداریم. بهتر است مسئله خود را با دنیا حل و فصل کنید تا باعث جنگ دیگری در منطقه نشود، زیرا در صورت بروز جنگ، کشورهای منطقه دچار خطر و معضل بزرگی خواهند شد. جنگ عراق با شما مشکلات فراوانی را برای منطقه ایجاد کرد، امیدواریم شاهد جنگ دیگری نباشیم. گفتم در دو جنگ منطقه که توسط متحد شما صدام به راه افتاد، ما قربانی و مظلوم آن بودیم. با وزیر امور خارجه امارات، بیشتر بر سر جزایر بحث کردیم. گفتم جزایر تنب بزرگ و کوچک که اساسا مورد بحث نیست، در مورد ابوموسی هم طبق تفاهمنامه ۱۹۷۱ عمل میکنیم. بهتر است بر همین اساس مسئله را حل و فصل کنیم. مسئله دیگری که در کویت و امارات دنبال کردم، این بود که دستیابی به توافقی امنیتی بین کل کشورهای منطقه و ایران، بر مبنای بند هشت قطعنامه ۵۹۸ شواری امنیت صورت گیرد. بند هشتم قطعنامه این است که بین ایران و عراق و کشورهای منطقه، در مورد امنیت منطقه ترتیبات تفاهم و همکاری امنیتی شکل گیرد. بر این مبنا گفتم ما با هر کشوری ابتدا دوجانبه کار کنیم، وقتی دوجانبه به تفاهم رسیدیم، بعد بهصورت جمعی اقدام کنیم، یمن هم میتواند داخل این جمع قرار گیرد. در کویت، شیخ صباح پذیرفت و گفت در کلیت، مشکلی نداریم. من خصوصی به او گفتم اگر از ایران نگرانی دارید، راهش این است که کل منطقه با هم به ائتلاف برسند، آنوقت توان صلحآمیز هستهای ما نیز به نفع پیشرفت و توسعه شما خواهد بود. در امارات هم با شیخ خلیفه صحبت کردم. گفت من حرفی ندارم و میتوانیم در این زمینه مذاکره کنیم. در یمن هم در ملاقات با [علی عبدالله صالح] رئیسجمهور، بیشتر بحث به موضوع حوثیها و روابط دوجانبه گذشت. او گفت در مورد هستهای ما با شما مشکلی نداریم. فقط چرا به حوثیها کمک میکنید و اسلحه و امکانات به آنها میدهید؟ گفتم این اخبار بیاساس است، ولی ما حاضریم در حل و فصل این قضیه به شما کمک کنیم. پس از مدتی بحث و استدلال گفت، اگر آماده کمک هستید، استقبال میکنیم. در مورد داستان تفاهم امنیتی منطقه نیز به گرمی استقبال کرد. با وزیر خارجه یمن که فرد پخته و مودبی بود، مذاکرات مفصل و مفیدی داشتم. در عربستان نیز با نایف، [وزیر کشور وقت عربستان که سال گذشته خورشیدی ولیعهد شد اما به فاصله کمتر از یک سال بعد از آن در گذشت] مذاکرات خوبی داشتم. بر سر تشکل چهار کمیته توافق کردیم که سالانه یکبار جلسهای بین ما تشکیل شود و چهار کمیته هم هر شش ماه یکبار جلسه داشته باشند. یک کمیته به مبارزه با تروریسم در منطقه و یک کمیته هم به همکاریهای منطقهای اختصاص یافت. در مجموع، جلسه خوبی با او داشتیم. در مذاکرات با ملک عبدلله، او گفت تمامی تفاهمات شما با نایف را قبول دارم و حتما توافق را دنبال کنید. با ملک عبدلله بر سر مسائل هستهای بحث کردیم که تفاهمی داشته باشیم. گفتم همه ما به نیروگاه اتمی نیاز داریم، منابع نفت روزی تمام میشود، بیایید با هم بهصورت مشترک غنیسازی کنیم و بانکی برای سوخت منطقه ایجاد نماییم. گفت ما اصلا در زمینه هستهای چیزی نمیدانیم و توان مشارکت با شما را نداریم. به هر صورتی مسئله را مطرح کردم، زیر بار نرفت؛ از ادامه بحث فرار میکرد. در نهایت هم گفت ما برای این کار آمادگی نداریم. در ملاقات با سعودالفیصل، وزیر امور خارجه، وقتی به بحث توافق امنیتی دستهجمعی در منطقه رسیدیم، بهسختی مقاومت کرد.گفتم با شما میخواهیم دوجانبه و سپس بهصورت جمعی اقدام کنیم. او گفت من با این طرح موافق نیستم، این مسئله از ابتدا باید بهصورت جمعی آغاز شود و افزود شما باید از ابتدا با شش کشور طرف شوید و بحث کنید. آخر هم گفت این موضوع جمعی است. ما باید اول در شورا بحث کنیم و در صورت تصویب، این کار شروع شود. بعد هم بحث را منحرف کرد و گفت ما میخواهیم سمیناری برگزار کنیم و از نخبگان جهان اسلام دعوت به عمل آوریم و مسائل دنیای اسلام را مطرح کنیم، شما هم خوب است در این زمینه مشارکت فعال داشته باشید. گفتم اگر در سمینار بهعنوان اولین قدم باشد و در کنار آن اراده سیاسی برای مشارکت و تلاش در حل و فصل مشکلات جهان اسلام وجود داشته باشد، میتواند مفید واقع شود. در سفر به عمان، با یوسفبنعلوی، وزیر امور خارجه، مذاکرات مفصلی داشتیم. او گفت اروپاییها راست میگویند و کشورهای منطقه همه در مورد موضوع هستهای شما به اروپاییها و آمریکاییها فشار میآوردند. درمسیر راه، در اتومبیل به من گفت این کشورها علیه شما فعال هستند. گفتم راه حل چیست؟ گفت داستان به این سادگی حل نمیشود، سفر شما سفر خوبی است، اما چرا دیر آمدید؟ این مسئله بهتدریج و گامبهگام قابل حل است، باید این روند را ادامه دهید. در ملاقات با سلطان قابوس، او را فردی پخته و مودب دیدم. هر مطلبی که مطرح میکرد، با ادب و اطلاعات خوب وارد بحث میشد. در مجموع او را فردی مطلع وصاحبنظر یافتم. در پایان سفر به این نظر رسیدم که بهتر بود زودتر در این زمینه اقدام میکردیم. باید از اوایل سال ۱۳۸۳ با منطقه ارتباط برقرار کنیم؛ البته فکر نمیکردیم اینها پشت پرده تا این حد فعال باشند و نقش تخریبی ایفاء کنند.
خبرگزاری آریا