آیا واقعا انگلیس‌ها پشت سر دراویش هستند؟

 گروه فرهنگ و ادب: مهدی قزلی که پیش از این قلم خود را بارها در سفرنامه‌نویسی آزموده و کتاب‌هایی از او در قالب داستان در دسترس علاقه‌مندان است، در سفر به شهرهایی چون یزد، کرمان، اسالم، جزیره خارک و زادگاه جلال ـ اورازان ـ با الهام از سبک سفرنامه‌نویسی این نویسنده نامدار دست به تک‌نگاری‌های کوتاه و خواندنی زده که بخش دوم این سفرها از سه‌شنبه هفته گذشته به صورت متوالی در خبرگزاری مهر منتشر می‌شود.

او در دومین سفر خود به شهر کرمان، سعی کرده همزمانی و همزبانی سفر و قلم جلال پس از ۵۴ سال را یک بار دیگر تجربه کند که از میانه‌های هفته پیش در ۱۱ قسمت با درج عکس‌های نویسنده در پی هم منتشر می‌شود. اینک بخش هفتم این سفرنامه:

و بالاخره ماهان که کرایه ۴ تومانی‌اش در سال ۳۷ حالا شده ۱۵۰۰ تومان و چیزی است به اندازه تهران تا دماوند با همان تغییرات آب و هوایی. ماهان بهشتی در دل کویر است با درخت‌های بلند و سبز محل و محل‌های که هنوز خلوت است. در کرمان از هرکس بپرسی کجا بروم برای دیدن و گشتن، اول می‌پرسند ماهان رفته‌ای یا نه. همه کرمان یک احساس غرور خاص نسبت به داشتن ماهان دارند. انگار که حاصل تلاش خودشان باشد. حتی وقتی چند آدم بانفوذ سیاسی و نظامی و اقتصادی کرمانی و رفسنجانی یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های هواپیمایی خصوصی کشور را تأسیس می‌کنند، اسم این منطقه خوش آب و هوا را رویش می‌گذارند و باز خدا را شکر که مثل کرمان و بم و رفسنجان (که همه نزدیک هم هستند) باند و فرودگاه برایش نساخته‌اند.

در کرمان پر است از تابلوهایی که در خیابان‌ها سمت و سوی رفتن به ماهان و بم را مشخص می‌کند. انگار همه دنبال گریز از کرمان هستند به سمت ماهان و البته بم و شاید در گذشته به شرق‌تر؛ به زاهدان و بل آن سوتر هند و هند کجا بود؟ جای پای انگلستان در آسیا. جلال هم از کرمان به پای گریز رفته ماهان و اعتراف خودش که «… عید است و تعطیل و قالیبافی‌ها توی خانه‌ها و مردم از یزدی‌ها دیرجوش‌تر و شهر بدجوری پر از باد و خاک و خل. باید زودتر زد به چاک..»

البته جلال برای رفتن به ماهان از قبل برنامه منسجم داشته و قبل از اینکه از تهران راه بیفتد از پرویز ناتل‌ خانلری که وزیر فرهنگ بوده آن زمان و شوهر دختر عموی سیمین دانشور، نامه‌ای گرفته بود برای متولی بقعه شاه نعمت الله ولی که در حجره‌ای همان جا ساکن بشود که شده.

معلوم است که جلال از اول می‌دانسته می‌خواهد برود ماهان و مهم‌ترین خانقاه و مرکز فرقه دراویش نعمت‌اللهی را ببیند که به اعتقادش با وجود رئیس شرکت نفت (که او هم از همین صوفی‌ها بود) بر سر سفره نفت نشسته‌اند و جلال هم که چپی و…

راننده‌ای که از کرمان می‌آوردمان ماهان، می‌گفت جاهای دیگر گردش اطراف کرمان را خود کرمانی‌ها می‌روند ولی ماهان از همه جا مسافر دارد؛ مشهد، تهران، تبریز و… و سادگی است اگر فکر کنیم مشهدی‌ها و تهرانی‌ها و تبریزی‌ها اطراف شهرشان ییلاق و جای خوش آب و هوا ندارند و فقط می‌آیند کنار آب قنات‌های هنوز جاری از دامنه جوپار بنشینند و صدای گنجشک‌های ماهانی را روی چنارهای بلند کوچه باغ‌ها بشنوند.

تمثال شاه نعمت‌الله ولی در مقبره‌اش

وسایلم را در تنها مهمانسرای ماهان انداختم و پیاده گز کردم تا بقعه شاه نعمت‌الله که اطرافش حسابی سبز و خرم بود. گنبد در سال ۸۴۰ ساخته شده ولی توسعه ساختمان‌های اطرافش تا زمان حاضر ادامه داشته و این صاحب فرقه (نعمت‌الله) در صف حاکمان، شاهان و صاحب‌منصبان طرفدار داشته و البته عجیب هم نیست. وقتی بخواهی شریعت را (که گاهی عمل کردن به آن سخت است) دور بزنی و البته هنوز شیعه‌باشی و مذهبی تا اداره امور کشور شیعی که اطرافش را نه آن چنان دوستان غیرشیعی گرفته‌اند در دستت باشد، بهتر است قیافه طی طریق به خودت بگیری و بگویی شریعت دست و پای آدم را می‌گیرد و برای گنده گنده بندگی کردن باید طریقت در پیش گرفت و بعد هم مثال بیاوری از ماجرای خضر و موسی که آن یکی اهل طریقت بود و این یکی اهل شریعت و اهل شریعت کی می‌تواند همپای اهل طریقت باشد و …

حقیقت این است که من خودم هنوز در شریعت و طریقت به چهار دست و پا رفتن هم نیفتاده‌ام، ولی اگر قرار بود طی طریق سیری غیر از شریعت الهی داشته باشد، پیامبر و امامان ما سزاوارتر بودند به این سرعت.

از نفوذ درویش بازی در صنف حکام می‌گفتم؛ محمدشاه قاجار را سفیر انگلیس و روسیه به تنهایی نمی‌توانستند بیاورند تهران که مستعلی شاه و رحمت علیشاهی با میرزای آغاسی صوفی هم همراهشان شدند؟ معلوم است که هم نان دراویش داخل روغن می‌شد، هم انگلیس و روسیه از گسترش تصوف حالی می‌بردند که اصولاً قرار بوده بریده از دنیا باشند و کاری به کار امور نداشته باشند و ذکری بگیرند و هو بکشند و آنها هم همه چیز را به جیب بزنند و بروند.

مزار شاه نعمت‌الله ولی

خوب است یادمان باشد مرکزیت فرقه نعمت‌اللهی مدتی را هم در هند گذراند که لازم نیست تاکید کنم هند کجاست و رفقای جزیره‌نشین همه آن چیزهایی که در فرهنگ تصوف و آیین‌های سنتی هندی منجر به بی‌خیال شدن آدم‌ها و خانقاه‌نشین بودن و… بود را تقویت کردند و بعد از مدتی دوباره چند نفر را فرستادند تا در ایران باز هم کار تشکیلاتی صوفی‌پروری کنند که نمونه‌اش همان مشتاق‌علی شاه است.

فکرش را بکنید انگلیسی‌هایی که آب از لای انگشتان دستشان نمی‌چکد، سال‌های فراوان از کمپانی هند شرقی مال و اموال وقف توسعه تصوف کرده باشند! اگر ساده باشیم انگار که گربه موش بگیرد برای رضای خدا. رابطه بین حاکمین با صوفیه و دراویش در عهد صفوی و قاجاریه و البته پهلوی هم انکارناپذیر است و قدرتمند بودن جامعه درویشی که گاهی امر را به‌شان مشتبه می‌کرد و کار را به حمله نظامی هم می‌کشاند. مثل آن بوق‌علی شاهی که از مرز افغانستان با سپاهی درویش آمد و فتحعلی‌شاه قاجار به تذکر جدی روحانیون آنها را قلع و قمع کرد.

عاقل اگر باشیم باید توجه کنیم به اینکه از سال ۱۲۰۰ تا ۱۳۳۰ ـ یعنی دورانی که انگلیس همین بیخ گوش‌مان کمپانی هند شرقی را می‌چرخاند ـ فرقه‌سازی‌ها یا احیای فرقه‌های گذشته دراویش انجام شد و جالب اینکه همین‌ها هم در دسته‌های متعدد تا روزی خود دراویش هم برای انگلیس شاخ نشوند!

حتی استفان شوارتز هم تاکید می‌کند که یکی از طرح‌های خوب برای موفقیت در دنیای اسلام جاده‌سازی برای برگشت تصوف است و عوض شدن آن با اسلامی که مخالف ظلم و استبداد است و دنبال حق و عدالت آن هم با اجرای قوانین اسلامی که لابد حکومت اسلامی لازمه آن است.

ادامه دارد ….


MehrNews Rss Feed

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.