اجرای تراژدی ˝ژولیس سزار˝ در زندان زنان

۲۴ام بهمن ،

فیلیدا لوید، کارگردان شناخته شده و با سابقه تئاتر و سینمای بریتانیا تراژدی ˝ژولیس سزار˝ اثر جاودان ویلیام شکسپیر را با گروهی که همه عوامل از بازیگر گرفته تا طراحان و دیگر دست‌اندرکاران آن زن می باشند، در دونمار ورهاوس در منطقه وست اند لندن روی صحنه برده است.

به گزارش هنرآنلاین، فیلیدا لوید علاوه بر کارگردانی تئاتر، چند فیلم سینمایی هم ساخته که “بانوی آهنین” و “مامامیا” با نقش‌آفرینی مریل استریپ، بازیگر برجسته آمریکایی، از مطرح‌ترین آنها می باشند.

بنابر این گزارش، لوکیشن اصلی این نمایش برخلاف معمول حیاط هواخوری یک زندان زنان در زمان معاصر است.

از لحظه‌ای که بیننده به عنوان تماشاچی وارد سالن نمایش می‌شود حس می‌کند که برای ملاقات یک عده زندانی به زندان شهر آمده و در حالی‌که دور تا دورش را تلویزیون‌های مداربسته، نرده‌های آهنی و فضای سرد سربی فراگرفته، باید روی صندلی‌های پلاستیکی بنشیند.

نمایش با ورود زندانی‌ها به حیاط هواخوری آغاز می‌شود. ماموران زندان، زنانی با هیکل‌های درشت و حالتی ترسناک در اطراف دیده می‌شوند. ورود زندانی‌ها به حیاط شلوغ و پُر سر و صداست. رفتار و فریادهایی که از زندانی‌ها به وقت هواخوری می‌توان انتظار داشت. زنان که از سلول‌های متفاوت آمده‌اند از دیدار هم خوشحال می باشند و به شادی فریاد و جیغ می‌کشند. موسیقی تند و پرهیاهو فریاد شادی این خلافکاران را بیشتر می‌کند.

در این زندان بخصوص، زنان زندانی به وقت هواخوری در حالی‌که یونیفرم مخصوص زندان به تن دارند، نمایشنامه تراژدی “ژولیس سزار” را برای ملاقات‌کنندگان که همان تماشاچیان می باشند، اجرا می‌کنند.

از سزار تا شکسپیر

“ژولیس سزار” که در زبان فارسی به قیصر ترجمه شده، نام فرمانده و رهبر معروف در دوران روم باستان است. او صد سال پیش از میلاد به دنیا آمد. هنگام تولدش جراحان ناچار شدند که شکم مادرش را پاره کنند و نوزاد را به شیوه‌ای که در آن زمان هنوز معمول نبود خارج بکشند؛ امروزه این شیوه زایش را سزارین می‌گویند که گرفته از نام او است.

به نوشته بی.بی.سی، قیصر که پسر با هوشی بود اول به نویسندگی پرداخت اما بعد دستیار یک فرمانده نظامی شد و از آن پس پله‌های ترقی در ارتش را به سرعت پیمود و فاتحانه نام خود را به عنوان یک فرمانده هوشمند و شجاع بین رومیان جا انداخت. پیروزی در چند جنگ و تصرف سرزمین‌های دیگر اعتماد مردم روم را به او بیشتر کرد تا آنجا که خود را یگانه قدرت روم دید و انگیزه پادشاهی و رسیدن به تاج و تخت را در ذهن خود پروراند.

اما همرزمان او در مجلس و نزدیکترین دوستانش این انگیزه را خطر شومی برای موقعیت روم ارزیابی کردند چون نمی‌خواستند نظام کشور از جمهوری به پادشاهی تبدیل شود. بنابراین آرزوی قیصر که رسیدن به تخت پادشاهی بود توسط نزدیکترین مردان او در نطفه خفه شد. او زیر ضربه‌های پی در پی خنجر دوستانش در مجلس سنای روم کشته شد و نظام روم جمهوری ماند.

بیش از شانزده قرن بعد از وقوع آن اتفاق، ویلیام شکسپیر انگیزه و چگونگی آن مرگ را تبدیل به یک نمایشنامه جذاب و ماندگار می‌کند. در این نمایشنامه محور اصلی در جایی است که نه خود قیصر بلکه قاتلان او در آنجا می باشند و حضور شخصیت او بر صحنه فقط در صحنه‌های اولیه است.

در آغاز شخصیت او به عنوان یک فرمانده پیروز و در اوج محبوبیت، به تماشاچی معرفی می‌شود، فرمانده‌ای باهوش و شجاع و رفیق باز که مطمئن است کارت برنده را دست دارد و برای باقی عمر بر خیال راحت تکیه داده است. او باهوش هست اما نه آنقدر که بتواند زنگ توطئه‌ای را که در اطراف او نواخته می‌شود بشنود، حتی وقت رفتن به مجلس که قرار است محل قتلگاه او باشد حرف مرد پیر فالگیر را نشنیده می‌گیرد که به او می‌گوید؛ “مراقب قرص ماه مارس باش!” این عبارت به عنوان یک اعلام خطر در فرهنگ رومیان ثبت شده و معنی آن این است که یک فاجعه شوم در انتظار است، پس پرهیز کن از آنچه که قرار است در آن شب انجام بدهی، اما قیصر به این اعلام خطر هم می‌خندد و ندانسته به جانب قتلگاه می‌رود.

طرح توطئه توسط یکی از یاران او به نام کاسیوس پی ریزی شده و او با تلاش بسیار مردان دیگر را به پیوستن به آن طرح تشویق می‌کند و آنان را از خطر قیصر می‌ترساند و با ارسال نامه و پیام‌های کاذب به فرمانده‌های دیگر نقشه را با هوشمندی دنبال می‌کند. کاسیوس بیش از هر کس به همکاری بروتوس که نزدیکترین مرد به قیصر است نیاز دارد و بالاخره هم موفق می‌شود و تراژدی قیصر با ضربه‌های خنجری که از دوستان خود در سالن مجلس سنا دریافت می‌کند به پایان می‌رسد. خنجری که آخرین تیغه را به قلب قیصر فرو می‌برد در دست بروتوس است، مردی که قیصر او را به عنوان پسرخوانده در کنار خود داشته و عاشقانه دوستش می‌دارد.

شکسپیر در این نمایشنامه عبارتی می‌نویسد که بعدها وارد فرهنگ جهانی شده و اکنون حتی در مکالمات روزمره نیز به کار می‌رود: “بروتوس! تو هم؟” و اشاره به وقتی است که نزدیک‌ترین رفیق هم به آدم نارو می‌زند.

صحنه حضور روح در چنین موقعیتی در بیشتر نمایشنامه‌های شکسپیر وجود دارد. روح آن شخصیتی که خونش ناحق ریخته شده در برابر قاتل ظاهر می‌شود و خبر شوم مرگ قاتل را به او اعلام می‌کند و سرانجام بروتوس هم خودکشی می‌کند.

اما صحنه‌های شلوغ جنگ همراه با موسیقی تند الکترونیکی با بازی زنان زندانی در هواخوری هنوز ادامه دارد. اسلحه‌های جورواجور با رنگ‌های متفاوت که اسباب بازی می باشند و به جای گلوله نور سرخ به هدف شلیک می‌کنند.

پرده پایانی

بالاخره قاتلان قیصر کشته می‌شوند و نمایش با حضور موفق مارک آنتونی و یارانش بر صحنه تمام می‌شود. اما اجرای نمایش فیلیدا لوید هنوز به آخر نرسیده، اگرچه وقت هواخوری زندانی‌ها هم تمام شده و ماموران درها را باز کرده و به زندانی‌ها فرمان می‌دهند که به سلول‌های خود برگردند، ولی اجرای نمایش خود زنان زندانی را هم که در آن نقش داشتند تحت تاثیر قرار داده و در سکوت کامل فرو می‌برد.

ماموران زندان بار دیگر پایان وقت هواخوری را اعلام می‌کنند و آخرین فرمان خود برای بازگشت زنان به سلول‌های خود اعلام می‌کنند و پس از آن درهای آهنی زندان با سروصدا بسته می‌شوند.

انتهای پیام/


آخرین خبرها
منبع:هنرآنلاین
باز بازنشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.