از هرهر و کرکر تا فس‌فس‌ نامه و طعنه زیرکانه ایرج افشار به یک محقق

به گزارش خبرآنلاین، «اکبر ایرانی» مدیر مرکز پژوهشی میراث مکتوب در یادداشتی ضمن بزرگداشت مقام علمی و عملی زنده یاد ایرج افشار و ذکر خاطراتی از او، اهل پژوهش و تألیف و تصحیح را دو دسته دانسته و نوشته است: «گروهی تابع مکتب وسواس و دقتند؛ و جمعی، طرفدار مکتب کثرت و سرعت؛ و برخی هم اهل سرعتند و مدعی دقت. گویا اصل عدم قطعیت هایزنبرگ در فیزیک هم که طبق آن سرعت و دقت در کمیت خواص با هم جمع نمی شوند، ناظر به این مسأله است. یعنی امکان ندارد کسی کتابی را با سرعت، تألیف یا متنی را تصحیح یا ترجمه کند، ولی حاصل کارش کم غلط و بی نقص باشد. معروف است که استادان بنامی چون: علامه قزوینی، مجتبی مینوی و حسین یزدگردی (مصحح نفثه المصدور) سرآمدان مکتب دقت بودند و در مقابل استادان پرکار: ایرج افشار، سعید نفیسی و دانش پژوه از جمله پیروان مکتب سرعت. تاریخ و اهل فن، داور کار و روش و آثار قلمی این بزرگان خواهد بود. آنچه مسلم است اعتدال در همۀ امور است که بزرگان ما فرموده اند: «خیر الامور اوسطها».
 

در بخشی از این یادداشت که در سایت میراث مکتوب منتشر شده می خوانیم: «سه شنبه ها را برای مطالعه و تحقیق در دایرهالمعارف بزرگ برگزیده بودم. وقتی کتابخانه استاد افشار به رسم امانت به دایره المعارف سپرده شد، رفته رفته این مصرع را زمزمه می کردم که: « شوق دیدار تو دارد جان بر لب آمده». در بدو ورود از مرحوم قیدی سراغ می گرفتم که آیا استاد افشار تشریف آورده اند؟ یکسر به کتابخانه اختصاصی ایشان می رفتم. بنده نوازیها و نواختهای ایشان هرگز فراموشم نمی شود. خاطرات خوبی از آن ایام با ایشان دارم. در این روز دوستان و محبان استاد گرد ایشان جمع می شدند و کسب فیض می کردند.

گاه سخن بر سر دقتهای بزرگان می رفت. ایشان یاد می کردند از علامه قزوینی که حتی اگر بسم الله الرحمن الرحیم را در نسخه ای ضبط می کرد، از روی قرآن نگاه می کرد. دقت و تتبع و ژرف نگری او در منابع به قدری بود که موجب حیرت اقرانش می شد. نقل است روزی براون به قزوینی گفت: قرار نیست همه کارها را من و تو بکنیم، باید به دیگران هم مجال تحقیق و بررسی داد. منظور براون این بود که دقت و تتبع بیش از حد، آدم را از کارهای دیگر وا می دارد. چه بخشی از انجام کارها بر عهدۀ دیگر پژوهشگران است. لذا خود استاد افشار بر همین عقیده، برنامه های علمیش را مدیریت می کرد. آن قدر کار و برنامه و طرح و غیره در دستور کار داشت که انجام عمدۀ آنها را وظیفۀ خود می دانست.
*
چاپ عکسی( نسخه برگردان) چند اثر از جمله الابنیه و علی نامه و شرح تعرف و تاریخ هرات و…. و نوشتن مقدمه نسخه شناسی را به ایشان پیشنهاد کردم. الابنیه و تاریخ هرات را پذیرفت. قرار شد کارهای جنبی هم برای شناخت این آثار انجام دهیم. از جمله مقالاتی که تاکنون دربارۀ الابنیه نوشته شده را هم جمع، ترجمه و همزمان با چاپ عکسی، منتشر کنیم. الابنیه چاپ شد، رونمایی شد و چند سالی هم از آن گذشت ولی مقالات مربوط به آن را طرف قرارداد به رغم قولهای مکرر نرساند. روزی با استاد افشار سخن بر سر این گروه افراد و این دست امور رفت، طبعاً بالمناسبه ذکر خیر کسانی شد که نه اهل مکتب دقتند و نه مذهب سرعت. بلکه بر مشرب تسویف گام می نهند و به اصطلاح کار را مدام امروز و فردا می کنند که طبعاً این یا از سر وسواس است یا بر ره فسفاس. به قول جامی:
خار در دیدۀ فرصت مشکن کار امروز به فردا مفکن
سخن که بدین جا رسید، استاد افشار یادی از دوست دیرین خود مصطفی مقربی کرد که دوسه دهه روی موضوعی کار می کرد که زمانی قرار بود به عنوان پایان نامه دکتری از آن دفاع کند که آخر هم نکرد. موضوع کار او اصوات مرکب و دوآوایی بود، مثل هرهر، کرکر، نق نق، تق تق … ، استاد افشار گفت زنده یاد مقربی خیلی وسواس به خرج می داد و می خواست کاری کامل و شامل انجام دهد و روزی به طنز به او گفتم: آقای مقربی! بالاخره این فس فس نامه را کی تمام می کنی؟! اول مرحوم مقربی از این حرف استاد ناراحت می شوند ولی استاد بازیرکی می گویند منظورم این است که فس فس هم یکی از همان اصوات است!»

۶۰۶۰

دانلود   دانلود


خبرآنلاین

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.