در ادبیات سیاسی همیشه ائتلاف به معنی اتخاذ مواضع مشترک میان دو یا چند گروه و یا شخصیت سیاسی و حول محور اهدافی مشترک است. با این تعریف نه ائتلاف کاندیداهای اصولگرا در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ را میتوان ائتلاف نامید و نه حتی نشست همگرایی اصولگرایان در روز پنجشنبه ۱۸ دی ماه را میتوان در قالب این تعریف گنجاند.
اما برخی اصولگرایان از عدم تمایل خود به ائتلاف با اصلاحطلبان میگویند و چیزی که هرگز بدان اشاره ندارند این است: آنان که خود مانع ایجاد همگرایی در جبهه اصولگرایی شدهاند چگونه میتوانند در خصوص این ائتلاف فراجناحی نظر دهند.
درباره این موضوع با عبدالله ناصری فعال سیاسی اصلاحطلب به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید.
ائتلاف اصولگرایان معتدل با اصلاح طلبان بحثی است که این روزها دائم در حال تایید و تکذیب است. روز گذشته هم آقای باهنر در جلسه شورای مرکزی جامعه اسلامی مهندسین آن را به طور کلی رد کرد، نظر شما در این باره چیست؟
جریان اصولگرا الان دچار نوعی به هم ریختگی است. میبینید که معتدلین آنها به دنبال اتخاذ راهکارهایی برای رهایی از دست جریانهای تندرو مثل جبهه پایداری هستند و واقعیت هم این است که در کلیت دچار یک عدم انسجام هستند و به شدت دنبال یک رهبری واحد میگردند که بتوانند حول محور آن مسائل خود را رتق و فتق کنند. مخصوصا در جریان جبهه پایداری که بالاخره نمادهایش از یک طرف آقای مصباح است و از طرفی دیگر نیروهای طرفدار آقای احمدینژاد. فرض کنید اتفاقاتی مانند محکومیت معاون اول آقای احمدینژاد یعنی آقای محمدرضا رحیمی هم روی دهد که لااقل مخاطبین این جریان و یا بخشی از طرفداران این جریان را دچار مسئله میکند که این اتفاقات به هم ریختگی در جبهه اصولگرایی را تشدید میکنند. اما واقعیت این است که جریان معتدل اصولگرایی به دنبال اتخاذ یک راهکار برای فرار از دست جریان تندرو است و اگر اینچنین نبود آقای لاریجانی در مجلس عبارت استبداد اقلیت را مطرح نمیکرد، که مشخصا منظورش همان جریان تندرویی است که نمیخواهد جامعه به آرامش و تعادل برسد. بنابراین تلاش میکنند بحث انسجام یا همکاری احتمالی آینده بین جریان اصولگرایی معتدل با اصلاح طلبان را منتفی کنند.
قبلا هم چنین ائتلافاتی میان اصولگرایان و اصلاح طلبان شکل گرفته است؟
در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ دیدیم که آقای ناطق نوری به عنوان یک چهره اصولگرای شاخص منطقا به جریان ائتلاف پیوست و در جریان انتخابات و بعد از آن اساسا به حمایت از آقای روحانی پرداخت. پس این را به عنوان یک اصل در نظر بگیرید که جریان معتدل اصولگرایی به دنبال آرامش و تعادل و اتخاذ یک راهکار برای فرار از جریان تندرو است و من این احتمال را میدهم که در آیندهای نه چندان دور در درون جبهه پایداری هم شکافهایی شکل بگیرد.
یعنی فکر میکنید در جبهه اصولگرایان جریاناتی وجود دارند که ضمن اختلاف با جریانات تندرو تمایل دارند با اصلاح طلبان یا اعتدالیون ائتلاف کنند؟
بله حتما اینجور است. این واقعیات را باید پذیرفت، جریان سیاسی کشور به دو بخش یا دو جریان اصلاحطلبی و اصولگرایی تقسیم و تفکیک میشود. هر عنوان یا جریان دیگری نیز ذیل عنوان این دو عنوان کلی قرار میگیرد و تعریف میشود. همانطور که ما آقای احمدینژاد و جبهه پایداری را به اصولگرایان منتسب میدانیم به همان صورت آقای روحانی را هم در واقع به نمایندگی از بخشی از گفتمان اصلاحات و جریانات اصلاحطلبی میشناسیم که با روش و راهکار اعتدال دولت را در دست گرفته است. این یک واقعیت است که بین اصولگرایان بخش قابل توجهی از آنها هستند که مایل نیستند به هیچ وجه جریان هشت سال گذشته که به صورتی محدود در مجلس حضور دارند و البته بسیار نیز اثرگذار هستند، در حوزه اجرایی و قوه مجریه نقش پررنگی بازی کنند و سرنوشت مردم را به دست گیرند.
از میان اصولگرایانی که اشاره نمودید به مصداق بارزی میتوانید اشاره نمایید؟
بارزترین چهرهای را که در این حوزه داریم و این روزها مرتب از او یاد میشود آقای مطهری است. امروز آقای مطهری عمدهترین مطالبات اصلاحطلبان را در چند حوزه به خوبی بیان میکند. خب حتما این جریان جریان معتدل است که خودش هم اعلام میکند من اصلاحطلب نیستم و اساسا اصولگرا هستم. اما کشور را به گونهای میخواهد در عرصههای ملی و بینالمللی ببیند که اصلاح طلبان یا جریان منتسب به دولت نیز همانگونه میخواهند.
آقای باهنر روز گذشته ضمن توضیحاتی در خصوص وحدت اصولگرایان گفت وحدت اصولگرایان در برابر رقیب جدی خود یعنی اصلاحطلبان ضروری است. با توجه به اختلافاتی که اشاره کردید فکر میکنید منظور وی از اصولگرایان چه جریاناتی است؟
آقای باهنر به نظر من کلی حرف زده است. به عنوان یک آدم سیاسی که تشکیلاتی و وابسته به جریان اصولگرایی هم هست حرف کلی خودش را زده است. طبیعتا یک کنشگر سیاسی در جبهه اصولگرایی امروز نمی آید در این شرایط آشکار بحث ائتلاف یا همراهی با اصلاحطلبان و جریان دولت را در انتخابات مجلس آینده مطرح کند. در این شرایط هر اصولگرایی اگر بخواهد به روشنی و شفاف چنین بحثی را مطرح کند طبیعتا خودش را در حوزه اصولگرایی دچار مسئله میکند و مواضع بسیار تندی نیز در برابر او گرفته خواهد شد. در مورد آقای باهنر معتقدم مشخصا حزب سیاسی یا تشکل سیاسی منتسب به ایشان مثل جامعه اسلامی مهندسین طیفی بسیار متنوع و در واقع رنگارنگ است که ماهیتش بازتاب کوچکی از جبهه اصولگرایان است. یعنی در جامعه اسلامی مهندسین شما آدمهایی را دارید که متفاوت با همدیگر فکر میکنند و بخشی از آنها حتما به جریان عقلگرایی و تدبیر در حل مسائل کشور و آینده سیاسی آن معتقدند و بخشی هم احیانا هستند که موضع نسبتا تند و تیزی همسو با جریان پایداری و یا بخشی از جریانات تندروی اصولگرایان دارند. طبیعتا آن بخش از اظهارات آقای باهنر هم طبیعی است و به نظر من خیلی نباید نسبت به آن عکسالعمل نشان داد.
اگر روزی ائتلافی صورت پذیرد این ائتلاف حول چه اهداف مشترکی خواهد بود؟
مهمترین هدفی که میتواند این ائتلاف نانوشته را شکل دهد اولویت و ارجحیت منافع ملی است. ما امروز مشکلات و معضلات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، داخلی و مسائل بینالمللی بسیار مهمی داریم و معتقدم علاوه بر اصلاح طلبان بخش قابل توجهی از اصولگرایان هم معتقد به حل و فصل اینها هستند. امروز کشوری که متکی به اقتصاد نفتی است و وضعیت تولید و فروش نفت آن به بدترین شرایط چنددهه اخیر رسیده است طبیعتا نمیخواهد این روند ادامه پیدا کند. اما جریان تندرو از آن جهت که در انتخابات ریاست جمهوری غافلگیر شدند و مایلند دوباره به عرصه اجرایی برگردند و همینطور مجلس را نیز از دست ندهند طبیعتا ائتلافها را برنمیتابند. از طرفی اصولگرایان اصیل نمیخواهند تخلفات و ناکارآمدیهای هشتسال گذشته به پای این جریان نوشته شود لذا تلاش میکنند نتایج سیاستهای نادرست گذشته را اصلاح کنند و من شخصا معتقدم که منافع ملی بهرغم تمام اختلاف نظراتی که وجود دارد مهمترین حوزهای است که جریان اصلاحطلب و اصولگرای معتدل را میتواند حول خود جمع کند.