شوک: این جنایت فامیلی ۲۶ شهریور ماه رخ داد و همه تصور کردند دخترک گمشده است. جسد دختر کوچولویی که در روز ۲۶ شهریورماه به صورت مرموزانهای ناپدید شده بود از عمق چاه بیرون کشیده شد و زندایی بیرحم در اظهاراتی هولناک به قتل وی اعتراف کرد.
زینب کوچولو از محل کار مادرش که در حمام عمومی روستای عباسآباد شهر جوین استان خراسان رضوی قرار دارد بیرون آمد تا برای بازی با پسرداییاش به خانه آنها برود.
دخترک با خوشحالی به خانه داییاش رفت اما دیگر هیچ خبری از وی نشد و مادر این کودک که زهرا نام دارد با چشمانی گریان و اضطراب و ناراحتی بسیار زیاد گمشدن زینب کوچولو را به پلیس اطلاع داد. در این رابطه پروندهای تشکیل و تحقیقات پلیس آغاز شد، اما پس از گذشت حدود یک هفته از این ماجرا راز جنایتی هولناک فاش و جسد زینب کوچولو کشف شد.
رئیس پلیس جوین به شوک گفت: مأموران کلانتری ۱۱ جوین با دریافت گزارش گمشدن دخترک تحقیقات خود را در اینباره آغاز کردند.
سرهنگ علیاکبر معلمی افزود: تحقیقات اولیه پلیس حاکی از آن بود که زندایی زینب و پسر کوچکش پس از گمشدن دختر ۶ ساله از خانه خود متواری شدهاند. بدینترتیب با انجام ردزنیهای پلیس این زن جوان و بچهاش که داخل خانه مادرش مخفی شده بود دستگیر شدند.
وی افزود: زن جوان که اعظم نام دارد در بازجوییهای پلیس با تناقضگویی قصد داشت کارآگاهان را از مسیر اصلی تحقیقات پرونده منحرف کند اما وقتی در برابر شواهد قرار گرفت، راهی جز بیان حقیقت در پیشرو ندید و به قتل کودک و انتقال جسد وی به بیابانهای اطراف روستا اعتراف کرد و گفت: با همدستی مردی معروف به جومونگ و زن صیغهایاش جسد زینب کوچولو را داخل چاه انداختیم. سرهنگ علیاکبر معلمی گفت: در پی این اعترافات دو جنایتکار دیگر نیز دستگیر و با حضور نیروهای امدادی آتشنشانان، جسد دخترک از عمق چاه ۳۰ متری خارج شد. تحقیقات درباره این جنایت هولناک که بنابر اعترافات اعظم به خاطر انتقامگیری وی از خواهرشوهرش بوده ادامه دارد.
نمیخواستم او را بکشم
اعظم در مصاحبه اختصاصی با خبرنگار شوک گفت: شوهرم در زندان بود و خواهرشوهرم سند گذاشت و وی را از زندان آزاد کرد. من و خانواده همسرم به خاطر این موضوع اختلافاتی پیدا کردیم و همسرم بعد از آزادی مدام به من گیر میداد و خستهام کرده بود.
از چندی پیش تصمیم گرفتم از خواهرشوهرم انتقام بگیرم و چون میدانستم وی دخترش را خیلی دوست دارد زینب را به خانه یکی از آشنایان که جومونگ نام دارد بردم.
زن جوان افزود: زینب در خانه جومونگ خیلی بهانهگیری میکرد و من برای این که آرام بگیرد یک قرص در آب حل کردم و به وی خوراندم، اما زینب کوچولو بیهوش شد و از دهانش کف بیرون آمد.
هر کاری که کردیم وی به هوش نیامد و چون حدس میزدم مرده باشد با کمک جومونگ و همسر صیغهایاش جسد بچه را به بیابانهای اطراف روستا بردیم و داخل چاه انداختیم.
نمیخواستم او را بکشم و اصلاً فکر نمیکردم کار به اینجا کشیده شود.
پایان مطلب/
شبکه ایران