افسانه نمایش در ایران با مرگ سیاوش شروع شد +عکس

 در کتاب‌های تاریخی آمده است که پس از مرگ سیاوش،‌ مطربان و قوالان هر سال در شهر بخارا مراسم عزاداری برای سیاوش برگزار می‌کنند و قدمت آن به بیش از ۲۵۰۰ سال می‌رسد.
 کتاب سرگذشت نمایش در ایران که اخیرا به قلم گیرا و روان رضا آشفته توسط انتشارات افق  منتشر شده است، به بیان نکاتی خواندنی از سرگذشت هنر نمایش در ایران و فراز و فرودهای آن می‌پردازد که خواندن این نکات و ناشنیده‌ها خالی از لطف نیست:

*سوگواری برای سیاوش اولین نمایش ایرانیان

در ایران باستان نیز نشانه‌هایی از وجود هنر نمایش دیده می‌شود یکی از این نشانه‌ها مراسم سوگواری برای سیاوش است. سیاوش فرزند یکی از پادشاهان ایرانی است که به دلیل اختلاف با پدرش به سرزمین دشمن پناهنده می‌شود. دشمن ابتدا او را می‌پذیرد و سیاوش داماد خانواده تورانیان می‌شود ولی بعدها به خاطر حسادت و کینه دشمنان سرش را می‌برند. پس چون خون او بر زمین می‌ریزد، گیاه سبزی از آن می‌روید.
در کتاب‌های تاریخی آمده است که پس از این واقعه تلخ مردم،‌ مطربان و قوالان هر سال در شهر بخارا مراسم عزاداری برای سیاوش برگزار می‌کنند و قدمت آن به بیش از ۲۵۰۰ سال می‌رسد.

دومین نشانی از این مراسم یک نقاشی دیواری است که در نزدیکی شهر سمرقند یافت شده و متعلق به سه قرن پیش از میلاد مسیح است. این نقاشی در کتابی به نام باستان شناسی در اتحاد جماهیر شوروی به چاپ رسیده است.

نقاشی دیواری زاری بر مرگ سیاوش    

در این تصویر می‌بینیم که مردان و زنان پیراهن دریده‌اند و به سر و سینه خود می‌زنند. یک عماری بر دوش چند نفر است. اطراف عماری باز است و سیاوش یا شبیه او در آن خوابیده است. گمان می‌رود که قوالان داستان تاثیربرانگیز زندگی و مرگ سیاوش را حکایت می‌کنند. و مردم را به گریه کردن وامی‌دارند. در این بین زندگی سیاوش را نیز شبیه‌سازی می‌کنند.

*نمایش برای انتقام جویی از شاهان باستان

معمولا در روز پانزدهم دی ماه پیکره‌ای می‌ساختند و آن را چون سلطانی گرامی می‌داشتند و بعد قربانی می‌کردند. این نوع بازی انتقام جویی از شاهان است. و بعدها در زمان ابوریحان او خبر می‌دهد که این بازی متوقف شده است. اما واقعیت این است که این بازی با تغییر شکل دادن تا امروز هم انجام می‌شده است.

روز دهم آبان نیز بازی سوزاندن جانوران و شادی در اطراف حلقه‌های آتش را انجام می‌دادند. اما پس از اسلام این رسم ترک شد و آنچه از آن باقی مانده، آتش زدن بوته‌ها و بازی شب چهارشنبه آخر سال است.

*نمایش همراه با شعرخوانی

یکی دیگر از نشانه‌های وجود هنر نمایش در ایران مربوط به حماسه غم‌انگیزی است که از دوره ساسانیان باقی مانده و داستان آ‌ن مربوط به عهد پارتیان می‌شود. این حماسه چند سده توسط خوانندگان (گوسان‌ها) در دربار پارت‌ به آواز و با همراهی موسیقی خوانده می‌شد در این واقعه زریر نوجوانی است که جان خود را به حمایت از پادشاه زمان خود فدا می‌کند چون او به آئین زرتشتی گرویده و دشمنان به این خاطر پادشاه را آزار می‌دهند و تهدید می‌کنند. زریر با شدمنان پادشاه ایران می‌جنگد و در این راه کشته می‌شود. این حماسه خوانی که اجرای گونه دیگری از هنر نمایش را در ایران قدیم نشان می‌دهد نشانه حضور هنر نمایش در این سرزمین باستانی است.

دو فرض درباره اجرای یادگار زریران در ایران باستان وجود دارد. فرض اول اینکه بازیگران نقش‌های مثبت و منفی هر دو گروه شعر می‌خواندند. نیکان با آواز ودشمنان‌شان بدون آواز. فرض دوم این که نوعی بازی بدون کلام یا پانتومیم را برای اجرای آن انجام می‌دادند. در این فرض گروه خنیاگران با ساز و آواز منظومه را می‌خواندند و بازیگران باحالت‌ها و حرکت‌هایی مانند پانتومیم هندی بازی می‌کردند. از طرفی برخی پژوهشگران امروز آن را با تعزیه مقایسه می‌کنند چون درست مانند واقعه کربلا زریر و دیگران از پیش می‌دانند که بر آنها چه  خواهد رفت و چگونه پهلوان به دست دشمنان دین شهید خواهد شد همچنین فضای آن مانند تعزیه غمگینانه است و در هر دو مسئله‌ اصلی دفاع از این دین است. نکته دیگر که یادگار زریران را به تعزیه پیوند می‌زند شب ماقبل ماجراست که سرنوشت آنها آشکارا بیان می‌شود. یعنی نیکان می‌دانند که پا به میدان شهادت می‌گذارند.

*مردم و بداهه گویی

در ایران پایه نمایش مردم بوده‌اند. نمایشگرانی عامی که خواندن و نوشتن نمی‌دانستند ونمایش‌های شان همراه با بداهه گویی و آفرینش حضوری بود. از آنجا که نمایش هنری نقاد است و تاریخ ما تاریخ سلطه خودکامه پادشاهان روحیه انتقاد کننده نمایش برای خودکامگان تحمل پذیر نبود و آنها تنها خواهان جنبه‌های مسخرگی و دلقکی آن بودند. عوام گرایی و بداهه گویی دو رکن اساسی نمایش‌های ابتدایی ایرانیان است. به همین دلیل متن مکتوبی از آنها باقی نمانده است.

*درخت آسوریک

در سرزمین سورستان (یکی از استان‌های ایران بود که اکنون عراق مرکزی را تشکیل می‌دهد) درخت بلندی وجود داشت که تنه‌اش خشک شده بود این درخت برگ‌های سبز داشت و میوه‌های شیرین می‌آورد. روزی درخت بلند با بز نبرد کرد که «من برای داشته‌های بسیارم از تو برترم. وقتی میوه نو می‌دهم شاه از میوه‌های من می‌خورد. مردم از چون من کشتی، ازبرگ‌هایم جارو از پوستم طناب می‌سازند تا تو را ببندند. سایه‌ام در تابستان سایبان شهر باران است و شاخه‌هایم آشیان پرندگان اگر مردم مرا نیازارند تا روز رستاخیز جاوید و سبز هستم. بز در پاسخ به او گفت: برای من مایه ننگ است که به سخنان بیهوده‌ات پاسخ دهم اما به ناچار پاسخت را می‌دهم. برگ‌های تو به درازی موهای دیوان پلیدی است که در آغاز دوران جمشید، بنده مردمان بودند. من آنم که بهتر از هر کسی می‌توانم دین یگانه پرستی (مزداپرستان) را بستایم زیرا در پرستش خدایان از شیر من بهره می‌گیرند. کمربندی را که مروارید در آن می‌نشاند از من میسازند و سفره‌های سور را با گوشت من می‌آرایند  از پوستم مشک و پیش بند شهریاران را میسازند. پیمان نامه ها را بر پوست من می‌نویسند زه کمان را از من میسازند. برک (گونه‌ای پارچه پشمین) و دوال را از من می‌سازند من می‌ـوانم کوه به کوه در کشورهای بزرگ سفر کنیم و مردمانی از نژادهای دیگر را ببینم. از شیر من پنیر و افروشه (حلوا) و ماست می‌گیرند و دوغم را کشک می‌کنند. حتی بهای من در بازار بیش از بهای خرمای توست هر چند که سخنانم در نزد تو مانند مرواریدی است که در پیش خوک و گراز انداخته باشند اما بدان که من در کوهستان خوشبو چرا می‌کنم و از گیاهان تازه می‌خورم و از چشمه‌های پاک می‌نوشم درحالی که تو هم چون میخی بر زمین کوبیده شده‌ای و توان رفتن نداری.»

به این ترتیب بز پیروز و سربلند از آنجا رفت و درخت خرما سرافکنده بر جای ماند. در بالا شما شاهد چکیده‌ای از گفت‌وگوی یک بز با درخت خرما در منظومه درخت آسوریک هستید. این متن ریشه پارتی دارد و در دوران اشکانیان سروده شده است. آنها از بازماندگان اسکندر مقدونی در ایران بودند و با خود فرهنگ یونانی از جمله هنر نمایش را به ایران آوردند.

درخت آسوریک یا آسوری از قدیمی‌ترین متن‌های منظوم پارسی میانه است که در آن درخت آسوری با بزی به مناظره می‌پردازد. و در این مناظره بز است که بر او پیروز می‌شود. این شاید کهن‌ترین نمونه نوشته شده داستان کودکان در ایران باشد. در آئین آسوری درختی خشک را به زر می‌آراستند  وآن را مقدس می‌شمردند. به روایتی آسورهمان آشور در میان دورود است که دولتی بهره‌بردار بر آن فرماند می‌راند. در این منظومه ایستایی و بی‌حرکتی درخت خشک نمادی از آئین کهن و تحرک بز نماد دین بهی و مزداپرستی است.

در درخت آسوریک ما به گفت‌وگو به مفهوم نمایشی آن روبرو می‌شویم. چون بز و درخت خرما برای آن ثابت می‌کنند که از دیگری برتری دارند وارد یک واقعیت چالشمند می‌شوند و یکی اباید دیگری را با قدرت و بیان بهتر از صحنه بیرون کند. در این داستان که حالت نمایش گونه‌ای دارد. با این که چالش هر دوی آنها اندیشمندانه است اما بز پیروز میدان است. شاید بتوان تاثیر مستقیم یونانیان را بر این متن مشاهده کرد چون در آن زمان احتمال ورود متن‌های نمایشی یونان باستان به ایران و ترجمه و اجرایی آن ها بسیار بود.

*بازیگران هندی

در زمان بهرام گور ساسانی، تعدادی مطرب کولی از هندوستان به ایران آمدند. این بازیگران که می‌گویند بین ۵ تا ۱۲ هزار نفر بودند در تمام ایران پراکنده شدند.پیشه آنها در زمینه بازیگری، خوانندگی،‌نوازندگی و اجرای نمایش‌های عروسکی بود و به احتمال قوی ریشه‌های هنرهای نمایشی را برای دوره‌ها پس از این پایه‌گذاری کرده‌اند.

 


*نقالی در ایران پیش از اسلام


در ایران پیش از اسلام نقالی وجود داشته است. نقالی هنر داستان‌گویی نمایش یا نقل یک قصه و واقعه است که به صورت شعر و یا نثر، با حرکات و حالات و بیان مناسب در برابر جمع اجرا می‌شود و از نگاه پژوهشگران یکی از سه عامل پیدایش هنر تئاتر است. دو عامل دیگر پیدایش تئاتر عبارتند از آئین‌ها و مناسک مذهبی و زندگی اجتماعی و نقش آفرینی انسان در زندگی روزانه که همانندی بسیاری با هنر نمایش دارد.

هدف از نقالی، سرگرمی و آموزش مسائل اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است. ادر گذشته به نقالی واقعه خوانی، گوسانی یا قوالی نیز می‌گفتند. در آن زمان با نواختن چنگ قصه‌ای را برای مردم تعریف می‌کردند. و نقال به چند هنر خوانندگی، نوازندگی،‌قصه گویی و بازیگری تسلط داشت. بعد از این دوران نوبت به اجرای نقالی توسط گوسان‌ها می‌رسد. نقالی پیش از اسلام شامل قصه سرایی موزون- تلفیقی از گفتار و آواز است که همیشه با سازی مثل چنگ همراه بوده است. نقالی به همت یک تن واقعه خوان گوسان قوال اجرا می شده که نقش هنری چندگانه داشته و بر خوانندگی، نوازندگی، قصه گویی و بازیگری مسلط بوده است.

*نقاب در نمایش‌های ایرانی

پژوهشگران همچنین پیشینه تئاتر ایران را به آئین و مناسک مهر پرستی نسبت می‌دهند. در میان مهر پرستان رسم بر این بوده است که برای اجرای مناسک مذهبی سکویی ویژه برپا می‌کردند و نقش آفرینان مصائب میترا صورتک‌هایی بر چهره می‌زدند و بر همان سکو،‌آئین و مراسم پرستش را به جا می‌آوردند. مراسم تشرف دارای هفت مقام یا مرحله بود. شرکت کنندگان لباس‌های مبدل به تن می‌کردند. کلاغ‌ها (مرحله اول) و شیرها (مرحله چهارم) نقاب می‌زدند و به مناسبت نقش خود قارقار می‌کردند یا می‌غریدند.

نقاب یا صورتک بیش از پیش بودن نشانه نمایشی است که پیش‌بینی می‌شود استفاده از آن به پیش از این زمان هم برگردد. برخی از صاحب نظران پیدایش نقاب یا صورتک را سرآغاز نمایش می‌دانند. چون به گونه‌ای بین هر فرد و نقشی که با زدن نقاب پیدا می‌کنند فاصله‌ای ایجاد می‌شود.
بر روی سفال‌های دوران باستان تصویر رقص گروهی گرد آتش دیده می‌شود که صورتک بز به صورت زده‌اند. این مجالس گاه شکل نمایشی از جنگ و شکار به خود می‌گرفتند رقص‌های ستایش نیز با پوشش و چهره آرایی عجیب وغریب اجرا می‌شدند.

*تماشاخانه‌های ایران در دوران اسکندر

در بعضی شهرها مانند کرمان و همدان طبق برخی از شواهد احتمال دارد که تماشاخانه‌هایی وجود داشته باشد اما معلوم نیست که تاریخ آن مربوط به دوران اسکندر است یا پیش از او که بعد از مبادلات فرهنگی یونان وایران تاثیراتی را بر جای گذاشته است.

*مغ کشی

یکی دیگر از مراسم قدیمی مغ کشی نام دارد که به یاد یکی از رهبران مذهبی برگزار می‌شده است. گویا در دوره داریوش اول پادشاه هخامنشی یکی از روحانیان را می‌کشد چرا که آن روحانی قصد داشته به طرفداری از مردم راه‌های برای نجات آنها بیابد.

* کوسه بر نشستن

کوسه بر نشستن هم به پیش از اسلام برمی‌گردد. که پس از اسلام به نام میرنوروزی تا روزگار ما ادامه داشته است. در این مراسم یکی از اهالی در ایام نوروز در لباس حاکم و پادشاه به دادخواهی از مردم می‌پردازند.


سیمرغ | تازه های فرهنگ و هنر

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.