بارسلونا نماد اسقلال طلبی کاتالان‌ها

جام جم آنلاین: امروزه با دیدن ال‌کلاسیکو این سوال در ذهن هواداران فوتبال متبادر می‌شود که چرا کاتالان‌ها این‌گونه دچار تنفر از‌ مادریدیسم‌ هستند؟ شاید بررسی کامل این پدیده نیاز به تدوین کتابی قطور داشته باشد ولی در این مقال تنها به مروری بر این‌تنفر‌ و‌ چرایی‌ آن می‌پردازیم.

فاشیسم وارد می شود

واژه‌ای که با آمدن موسولینی در ایتالیا بر سر کار، وارد ادبیات سیاسی اروپا شد، عملا برای سایر قدرت‌طلبان اروپایی نیز بدل به یک الگو گشت.

از سوی دیگر، شعارهای عوام‌فریبانه انقلابیون شوروی سابق که می‌خواستند با اتحاد جهانی کارگران بر‌ امپریالیسم‌ پیروز شوند، قشر محروم را تحت تاثیر قرار داده و نوعی جنگ سرد در تمامی قاره سبز بین ثروت‌اندوزان قدرتمند و محرومان ‌ دامن زد و هرکدام در این مسیر حامیان خویش را داشتند.

از ابتدای دهه ۲۰ قرن بیستم، آشوب‌ها و اعتراضاتی در سراسر اسپانیا از جانب مردم و بخصوص قشر محروم علیه نظام پادشاهی انجام می‌شد.

هدف، رساندن ثروت ملی از دست عده‌ای خاص به دست تمامی جامعه بود و چنین مسیری سرانجام در سال ۱۹۳۱ به تشکیل حکومت جمهوری و فرار آلفونس سیزدهم، پادشاه اسپانیا از کشور منتهی گشت.

دو سال طول کشید تا آرام‌آرام دست کسانی که سالیان طولانی قدرت را ابزار رسیدن به ثروت کرده بودند از جامعه کوتاه شود.

نفوذ عناصر چپ سبب شد تا از قدرت کلیسا هرچه بیشتر کاسته شده و در کنار آن، سوءاستفاده‌کنندگان از آزادی‌های ایجاد‌شده در پی استقلال استان‌های مختلف اسپانیا نظیر کاتالونیا برآیند.

با برگزاری انتخابات سال ۱۹۳۶ و روی کار آمدن ائتلافی از گروه‌های چپ (نظیر آنارشیست‌ها، کمونیست‌ها و سوسیالیست‌ها) فضا بیش از پیش برای کسانی که قدرت سابق را از دست داده بودند، تنگ شد و جامعه در التهابی شدید به سر می‌برد.

اما در جولای ۱۹۳۶ یکی از ژنرال‌های ارتش با کمک گرفتن از ثروتمندان قدیمی و عوامل برکنار شده از قدرت، دست به کودتا زده و علیه دولت قانونی قیام کرد؛ حرکتی که حاصلش ۳۶ سال اختناق در سراسر اسپانیا بود.

عوام‌گرایی فرانکو

فرانسیسکو فرانکو، فرزند افسر سابق نیروی دریایی اسپانیا در سال ۱۸۹۲ در یک پایگاه دریایی واقع در شمال اسپانیا به دنیا آمد.

زندگی در فضای نظامی سبب شد تا وی خیلی زود مدارج ترقی را در این رشته پیموده و در ۳۳سالگی، لقب جوان‌ترین ژنرال اروپا را از آن خویش کند.

وی در جریان آشوب‌ها، قدرت گرفتن جمهوریخواهان و سایر مسائل پیش‌آمده در نیمه اول دهه ۳۰، کمترین دخالت را داشت و به همین سبب، محبوبیتی مناسب بین طرفین درگیری پیدا کرد.

سرانجام براساس تحریک قدرتمندان سابق و به‌خصوص عوامل کلیسا که قدرت بی‌چون و چرای خویش را از دست رفته می‌دیدند، او که یک کاتولیک دوآتشه بود دست به شورش زد و در سال ۱۹۳۶ بندر بارسلون در شمال‌شرق اسپانیا را فتح کرد.

او سپس با آرامش دست به جمع‌آوری نیرو زده و به سمت مادرید و به قصد سرنگونی دولت حرکت نمود. از سوی دیگر، چپ‌ها که به شدت از جانب شوروی حمایت می‌شدند، آماده مبارزه و مقابله شده و تمام مملکت وارد جنگی داخلی و خانمان‌برانداز شد.

دو دولت فاشیستی ایتالیا به رهبری موسولینی و آلمان به رهبری هیتلر با تمام قوا از به قدرت رسیدن ضلع سوم فاشیستی حمایت و از هرگونه کمک مالی و نظامی به کودتاچیان ارتش دریغ نکردند.

در کنار آن، تبلیغات عالم‌گیر کمونیست‌ها هم باعث شده بود عده زیادی از نخبگان تحت تاثیر شعارهای آنها جلای وطن کرده و بدون‌هیچ چشمداشتی به جنگ با یاران فرانکو بپردازند.

حاصل سه سال درگیری، قریب به یک‌میلیون کشته و روی کار آمدن دیکتاتوری بود که بدل به یک ضرب‌المثل برای تمامی تاریخ شد. اختناق ایجاد شده در پی این امر آنقدر سنگین بود که اختناق پایتخت در برابر آن آزادی مطلق می‌نمود.

فرانکو سر مردم مادرید را با عوام‌گرایی گرم می‌کرد. تئاترها و فیلم‌های سطحی و البته در چارچوب قواعد مورد پسند دیکتاتور فضا را به سمت نوعی بیهوده‌گرایی سوق می‌داد تا در لوای آن فقر و گرسنگی و گسترش بی‌سوادی به فراموشی سپرده شده و حماقت، سبب‌ساز ادامه قدرت فرانکو باشد.

در مناطق استقلال‌طلب البته شرایط به گونه دیگری بود و «چماق زور» تنها وسیله ادامه حیات دیکتاتوری محسوب می‌شد. در کاتالونیا که زبانی غیراسپانیایی داشتند، هر نوع فعالیت فرهنگی با زبان بومی قدغن و زیر پا گذارندگان آن محکوم به مجازات‌های سنگین بودند.

شکنجه و اعدام در این مناطق امری بشدت عادی بود و براساس مدارک موجود، در تنها پنج سال (۴۴- ۱۹۳۹) نزدیک به ۲۰۰هزار نفر اعدام رسمی شدند. این باعث سرخوردگی و خشم فروخورده این نواحی می‌شد.

در باسک، استقلال‌طلبان در پی خشونت رفته‌ و آرام‌آرام هسته‌های مقاومت مسلحانه تشکیل و جوانان باسکی با سلاح جواب چماق عوامل فرانکو را می‌دادند ولی در کاتالونیا شرایط تا حدی متفاوت بود.

مادریدی کردن اسپانیا

منطقه کاستیل (Castilla) ناحیه‌ای است که شامل یک‌چهارم مرکز تا شمال اسپانیا شده و به نوعی مرکزیت فرهنگی شبه‌جزیره ایبری محسوب می‌شود.

این ناحیه مرکز اصلی تمدنی است که ما امروز از این کشور می‌شناسیم و آداب و رسوم و حتی زبان گویش رسمی اسپانیای امروز کاستیلی است.

جالب این‌که مردم آمریکای‌جنوبی پس از استقلال از اسپانیا، تنها برای این‌که دیگر نام زبان خویش را نیز از این کشور جدا کنند به جای واژه زبان اسپانیایی از کلمه زبان کاستیلی(Castillano) استفاده می‌کردند.

فرانکو با چنین پس‌زمینه‌ای، کل اسپانیا را‌ وادار‌ به تبعیت از فرهنگ کاستیلی کرده و مادریدی‌کردن تمام اسپانیا در مرکز توجه وی بود. این به معنای ممنوعیت مطلق هر نوع فعالیت بومی در هر نقطه اسپانیا بود.

فضایی برای اعتراض

بندر بارسلونا واقع در شمال‌شرق اسپانیا از قدیمی‌ترین بنادر اروپا محسوب شده و مرکز ایالت کاتالونیا در آنجا قرار داشت.

به علت نزدیکی این منطقه به فرانسه و این‌که مردم این کشور سالیان متمادی عادت به دریافت تمدن‌های جدید از شمال کرده‌اند، پدیده‌های نو غالبا از این ناحیه وارد کشور ماتادورها شده و فوتبال نیز یکی از این پدیده‌ها بود.

تشکیل باشگاه فوتبال بارسلونا در سال ۱۸۹۹ برای کاتالان‌ها چیزی در حد سرگرمی و نمادی برای ابراز قدرت در برابر تمام اسپانیا محسوب می‌گشت.

محبوبیت آبی‌اناری‌ها در ابتدای تشکیل صرفا ورزشی بود ولی آرام‌آرام و با قدرت گرفتن آن،‌ بارسا‌ بدل به نماد کاتالانیسم در سراسر اسپانیا گشت.

باشگاه بازیکن غیربومی نمی‌گرفت و بازیکنان در زمین تنها به کاتالی صحبت می‌کردند و آن را نماد تمدن خود برابر کاستیلی‌ها می‌دانستند.

نخستین مانیفست‌ سیاسی هواداران این باشگاه در ۱۴ژوئن ۱۹۲۵ تهیه شد و در آن هواداران با هو‌ کردن سرود ملی اسپانیا، تنفر خویش را از حکومت پادشاهی مرکزی اعلام کردند.

با روی کار آمدن فرانکو و اختناق یادشده در کاتالونیا، مردم دیگر فضایی برای اعتراض به جز حضور در استادیوم نیافته و بارسا برای آنها بدل به نماد قدرت‌نمایی برابر دیکتاتور بود ولی فرانکو نیز برابر آنان بیکار ننشسته و چماقی دیگر بر سر راه آنان علم نمود.

باشگاه رئال‌مادرید که در سال ۱۹۰۲ و زیر نظر دربار اسپانیا تشکیل شده بود،‌ با روی کار آمدن فرانکو بدل به ابزاری برای سرکوبی غیرملموس کاتالان‌ها شده و با حمایت‌ها و دست و دلبازی‌های بی‌حد دیکتاتور، به قدرتی در اسپانیا و بعدها اروپا بدل‌گشت.

کاتالان‌ها که سر به کار خویش داشتند حال با دشمنی جدید روبه‌رو می‌شدند و در این بین، مظلوم واقعی هواداران رئال‌ بودند که از همه‌جا بی‌خبر ابزار دست دیکتاتور قرار می‌گرفتند.

شاید بتوان شروع جنگ رسمی دو تیم در دوران اختناق را سال ۱۹۴۳ دانست. فرانکو که با روی کار آمدن خود تمام مظاهر فرهنگی اسپانیا را‌ ژنرالیزه‌ می‌کرد حتی به جام‌حذفی این کشور نیز رحم نکرد و نام آن را به جام ژنرال تغییر داده و هرگز دلش نمی‌خواست این جام بر دستان کاتالان‌ها باشد.

فینال آن سال بین رئال‌مادرید و بارسا بود و دیدار رفت در بارسلونا با نتیجه سه بر صفر به نفع میزبان به پایان رسید ولی در دیدار برگشت و یک روز قبل از بازی در مادرید، بازیکنان بارسا به حضور ژنرال‌ شرفیاب‌ شده و حاصل سخنرانی وی پشت درهای بسته در یک ساعت، شکست ۱۱ بر یک آبی‌اناری‌ها در روز بعد و فتح جام توسط تیم ژنرال بود.

در سالیان بعد، ژنرال تا توانست نسبت به عقب نگهداشتن این تیم تلاش کرد و مردم کاتالونیا نیز از هیچ کمکی برای باشگاه خود دریغ نداشتند، تنها چیزی که در این بین می‌ماند، تنفر روزافزون کاتالان‌ها از ژنرال، پایتخت و البته تیم اول آن بود.

عصر جدید فرا رسید

با مرگ فرانکو در سال ۱۹۷۵، هرچند فضا بشدت منعطف شده و آزادی رسما به اسپانیا بازگشت ولی چه می‌شد کرد که حاصل ۳۶سال تحقیر تنها تنفری بود که از پدر به پسر ارث رسید و در عمل مردمی متنفر از مرکزیت را بار آورده بود.

بحث استقلا‌ل‌طلبی کاتالونیا هرچه بیشتر قوت گرفت و کوچک‌ترین اعتراضی به آن، تابویی بود که یادآور اختناق می‌نمود.

حالا دیگر نوبت کاتالان‌ها بود که با سوءاستفاده از آزادی‌، بدل به دیکتاتورهایی کوچک شوند و با شعار ‌mes que un clup‌ (فراتر از یک باشگاه) تیم خود را ابزاری برای رسیدن به اهداف خویش قرار دهند که این‌بار تنفر مادریدی‌ها از آنها حاصل جدید‌ نئوفاشیسم‌ می‌شد.

هدفی که گویا چیزی تا تحقق آن نمانده و تشکیل تیم ملی کاتالونیا‌ گویی ابزاری جدید است تا بخشی از پیکره اسپانیا را جدا کرده و استقلالش را اعلام کنند.

علی پازکیان -‌ جام‌جم


jamejamonline.ir – 22 – RSS Version

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.