تغییر اکثریت نمایندگان مجلس نهم نسبت به مجالس قبلی قابل تأمل و تمایز است. البته این تغییر در هنگام تغییر جناحی مجلس مشهودتر است، اما آن را امری طبیعی میدانند. مجلس سوم، چهارم، ششم و هفتم از جمله تغییرات ماهوی در نمایندگان مجلس است، اما تفاوت مجلس هشتم و نهم با تغییرات قبلی این است که تغییر جدی در درون جناح اتفاق افتاده است. به تعبیر دیگر، مردم ضمن به رسمیت شناختن محفظه گفتمانی اصولگرایان، مهرههای درونی آن را تغییر دادهاند. این تغییر به صورت طبیعی دستاوردی برای جریان اصلاحات ندارد، اما در درون اصولگرایان، برخی از خردهگفتمانها تلاش کردند تفسیری از آن ارائه دهند که ماحصل آن دوختن کلاهی برای سرخودشان باشد. دکتر لنکرانی این تعبیر را به مدیریت مجلس ارجاع میدهد. دولتیها و روزنامه ایران که از رد صلاحیت کاندیداهای موسوم به جریان انحرافی عصبانی هستند تلاش نمودند که مسئله را به اختلافات دولت و مجلس ارجاع دهند و علت آن را مخالفت رأینیاوردگان با دولت بدانند. بعد از برگزاری مرحله دوم انتخابات، روزنامه ایران که چیزی از مجلس در سبد همفکرانش قرار نگرفته است، مجلس را در تیتر یک خود مجلس «مستقلها» معرفی میکند تا به نوعی سرخوردگی مردم از اصولگرایان را القاء کند. برای فهم بهتر علل تغییر دو سوم نمایندگان مجلس نهم تأمل در مطالب ذیل میتواند کمککننده باشد.
۱- در کشور ما از منظر سیاسی چیزی به نام مستقلها نداریم. شاید برخی از کاندیداها در لیست جناح و جبههها قرار نگرفتهاند که علت آن در برخی از جاها به جبههها و جناحها برمیگردد. بدین معنی که بین کاندیداهای موجود فرقی نمیدیدند و به احترام آنان، تابلوی جریان خود را بالای سر یک طرف نصب نکردند و برخی از کاندیداها نیز ضمن برخورداری از جوهره اصولگرایی، تمایل به لیستها نداشتند. به استان چهارمحال و بختیاری نگاه کنید، هیچ یک از چهار کاندیدای این استان که رأی آوردهاند در لیستها نبودند، آیا میتوانیم آنان را اصولگرا ندانیم؟ از منظر فکری در ایران فرد مستقل سیاسی نداریم و در کلان تفکر، دو نگاه گریز از مرکز (اصلاحطلبی) و جانب مرکز (اصولگرایی) بر همه حاکم است که فقط سطح نمرات آن متفاوت است.
۲- مردم تفکر حاکم بر مجلس را تغییر ندادهاند، بلکه نیروهای آن را عوض نمودهاند. این مسئله نشانگر اعتبار تابلوی اصولگرایی در کشور است. اما درون همین گفتمان کارآمدترها انتخاب شدهاند و اتفاق نظر کلی اکنون این است که تفاوت مجلس هشتم و نهم در کارآمدی مجلس نهم است.
۳- تغییر دو سوم نمایندگان برگ برندهای در پرونده کلیت نظام جمهوری اسلامی است، چراکه اگر تنوع کاندیداها و سلایق در حوزه انتخاب شوندگان نبود، قدرت مانور مردم برای انتخاب در حد فعلی نبود، لذا تغییر عمده مجلس نهم را میتوان به قدرت انتخاب مردم و ظرفیتهای متنوع در میدان رقابت ارجاع داد و در این باره از شورای نگهبان تشکر کرد.
۴- قضاوت یک سویه و یکپارچه نسبت به ریزشها نه از سوی اصلاحطلبان مقدور و منطقی است و نه از سوی دولتیان، چرا که اصلاحطلبان نیز برخی مهرههای برجسته خود را با دست مردم در حاشیه دیدند و بسیاری از نمایندگانی که با دفاع یکپارچه از دولت به وکیلالدوله معروف شدهاند، نیز در شعاع انتخاب مردم قرار نگرفتند. حال آنکه منتقدان اصلی دولت در تهران همگی به مجلس نهم راه یافتند.
۵- جریان انحرافی و رسانههای آن از پذیرش جهتگیری مردم به سمت انتخاب اصولگرایان طفره میروند و تلاش دارند القا کنند که مخالفان دولت توسط مردم حذف شدند، حال آنکه اکثر نیروهای سیاسی جامعه و تفکرات مختلف، خصوصاً در عرصه دانشگاه، علت رویگردانی مردم از اکثریت مجلس هشتم را ضعف آنان در نظارت جدی مجلس بر دولت میدانند. لذا از دیدگاه مردم، دو سوم نمایندگان مجلس به دلیل عدم نظارت بر دولت و کوتاه آمدن در مقابل لجبازیهای رئیسجمهور تنبیه شدهاند، بنابراین ارجاع آن به نقطه مقابل (مخالفت آنان با دولت) امری پارادوکسیکال و غیرمنطقی است.
۶- از آنجا که جریان سیاسی حاکم در دولت با صراحت خود را اصولگرا نمیدانند قطعاً از مجلس نهم نیز راضی نخواهند بود. باید منتظر بود که عملکرد این مجلس در یک سال و اندی باقی مانده از دولت فعلی چگونه خواهد بود. اگر در مقابل اقدامات سؤالبرانگیز دولت، کوتاه آمدند یا آن را تأیید کردند حق با روزنامه ایران، آقای جوانفکر و جریان موسوم به انحرافی است. جریان سیاسی دولت باید بپذیرد که اگر جبهه پایداری هم از جریان انحرافی ابراز برایت نمیکرد، اقبال مردمی نداشت. فهم این واقعیت میتواند به جایگاه واقعی آنان و تنظیم نسبت خود با مجلس جدید کمک کند.
۱- در کشور ما از منظر سیاسی چیزی به نام مستقلها نداریم. شاید برخی از کاندیداها در لیست جناح و جبههها قرار نگرفتهاند که علت آن در برخی از جاها به جبههها و جناحها برمیگردد. بدین معنی که بین کاندیداهای موجود فرقی نمیدیدند و به احترام آنان، تابلوی جریان خود را بالای سر یک طرف نصب نکردند و برخی از کاندیداها نیز ضمن برخورداری از جوهره اصولگرایی، تمایل به لیستها نداشتند. به استان چهارمحال و بختیاری نگاه کنید، هیچ یک از چهار کاندیدای این استان که رأی آوردهاند در لیستها نبودند، آیا میتوانیم آنان را اصولگرا ندانیم؟ از منظر فکری در ایران فرد مستقل سیاسی نداریم و در کلان تفکر، دو نگاه گریز از مرکز (اصلاحطلبی) و جانب مرکز (اصولگرایی) بر همه حاکم است که فقط سطح نمرات آن متفاوت است.
۲- مردم تفکر حاکم بر مجلس را تغییر ندادهاند، بلکه نیروهای آن را عوض نمودهاند. این مسئله نشانگر اعتبار تابلوی اصولگرایی در کشور است. اما درون همین گفتمان کارآمدترها انتخاب شدهاند و اتفاق نظر کلی اکنون این است که تفاوت مجلس هشتم و نهم در کارآمدی مجلس نهم است.
۳- تغییر دو سوم نمایندگان برگ برندهای در پرونده کلیت نظام جمهوری اسلامی است، چراکه اگر تنوع کاندیداها و سلایق در حوزه انتخاب شوندگان نبود، قدرت مانور مردم برای انتخاب در حد فعلی نبود، لذا تغییر عمده مجلس نهم را میتوان به قدرت انتخاب مردم و ظرفیتهای متنوع در میدان رقابت ارجاع داد و در این باره از شورای نگهبان تشکر کرد.
۴- قضاوت یک سویه و یکپارچه نسبت به ریزشها نه از سوی اصلاحطلبان مقدور و منطقی است و نه از سوی دولتیان، چرا که اصلاحطلبان نیز برخی مهرههای برجسته خود را با دست مردم در حاشیه دیدند و بسیاری از نمایندگانی که با دفاع یکپارچه از دولت به وکیلالدوله معروف شدهاند، نیز در شعاع انتخاب مردم قرار نگرفتند. حال آنکه منتقدان اصلی دولت در تهران همگی به مجلس نهم راه یافتند.
۵- جریان انحرافی و رسانههای آن از پذیرش جهتگیری مردم به سمت انتخاب اصولگرایان طفره میروند و تلاش دارند القا کنند که مخالفان دولت توسط مردم حذف شدند، حال آنکه اکثر نیروهای سیاسی جامعه و تفکرات مختلف، خصوصاً در عرصه دانشگاه، علت رویگردانی مردم از اکثریت مجلس هشتم را ضعف آنان در نظارت جدی مجلس بر دولت میدانند. لذا از دیدگاه مردم، دو سوم نمایندگان مجلس به دلیل عدم نظارت بر دولت و کوتاه آمدن در مقابل لجبازیهای رئیسجمهور تنبیه شدهاند، بنابراین ارجاع آن به نقطه مقابل (مخالفت آنان با دولت) امری پارادوکسیکال و غیرمنطقی است.
۶- از آنجا که جریان سیاسی حاکم در دولت با صراحت خود را اصولگرا نمیدانند قطعاً از مجلس نهم نیز راضی نخواهند بود. باید منتظر بود که عملکرد این مجلس در یک سال و اندی باقی مانده از دولت فعلی چگونه خواهد بود. اگر در مقابل اقدامات سؤالبرانگیز دولت، کوتاه آمدند یا آن را تأیید کردند حق با روزنامه ایران، آقای جوانفکر و جریان موسوم به انحرافی است. جریان سیاسی دولت باید بپذیرد که اگر جبهه پایداری هم از جریان انحرافی ابراز برایت نمیکرد، اقبال مردمی نداشت. فهم این واقعیت میتواند به جایگاه واقعی آنان و تنظیم نسبت خود با مجلس جدید کمک کند.
جوان آنلاین – آخرین عناوین سیاسی