تلویزیون‌ رسانه‌ای برای آموزش فرهنگ

جام جم آنلاین: ایران کشوری است با قدمتی مثال‌زدنی. این جمله و گفته‌هایی نظیر آن را بارها شنیده و خوانده‌ایم، اما هریک از ما ایرانیان چه نسبتی با این تاریخ دیرین داریم؟‌

چگونه تجربه‌ قرن‌های زندگی جمعی در فلات ایران از پدران و اجدادمان به ما منتقل می‌شود؟

چه چیز ما را به تاریخ دیرینه‌مان پیوند می‌دهد؟ آن همه تجربه و دانش و مهارت کجا اندوخته شده است و هر ایرانی چگونه می‌تواند از این گنجینه برخوردار شود و به قدر همت و توانش از آن بهره ببرد؟

جامعه‌شناسان معتقدند این گنجینه غنی، چیزی بجز فرهنگ هر جامعه نیست. فرهنگ هر جامعه، دستاورد تاریخ زندگی جمعی افراد یک جامعه است.

این گنجینه شامل همه آیین‌ها، باورها، مناسک، ارزش‌ها و حکمت‌هایی است که مردمان یک جامعه در طول تاریخشان به دست آورده‌اند.

بخش مهمی از اندوخته‌های فرهنگ ایرانی ـ اسلامی در ادبیات کهن فارسی به شیوه‌ای هنرمندانه و ماندگار ثبت شده است. در گنجینه فرهنگ ایرانیان، ادبیات گوهری است تابناک و بی‌بدیل.

تجربه اندیشیدن مردم این سرزمین در گذشته‌های دور به خود، خدا، جامعه، حیات، مرگ و پدیده‌های متنوع دیگر در مجموعه آثار ادبی کهن ما گرد آمده است.

ادبیات کلاسیک فارسی و نیز آثار ادبی سایر اقوام ایرانی، همچون حاصل دسترنج زندگی نسل‌های دور در اختیار ماست، اما این‌که هریک از ما ایرانیان چقدر از این اندوخته فرهنگی بهره‌مند شویم و از آن بیاموزیم به عوامل دیگری بستگی دارد.

در روزگاران گذشته که سواد خواندن و نوشتن امری عمومی و فراگیر نبود، مردم راه‌هایی برای آشنایی همگانی با متون ادبی یافته بودند.

مثلا نقالان در قهوه‌خانه‌ها با شور و هیجان داستان‌های شاهنامه را به یاری پرده جادویی نقالی ذکر می‌کردند و حاضران می‌شنیدند یا در شب‌های بلند پاییز و زمستان، در جمع‌های گسترده خانوادگی، بزرگ‌ترها قصه‌هایی را که می‌دانستند، می‌گفتند و دیگران می‌شنیدند. اینها راه‌هایی بود برای این‌که اندوخته‌های ارزشمند فرهنگ ایرانی نسل به نسل منتقل شود و زنده و پایدار بماند.

در زمانه ما مهارت خواندن و نوشتن همگانی شده است، کتاب‌های ادبی به صورت فراگیر به چاپ می‌رسد و کتابخانه‌ها به دوردست‌ترین نقاط راه یافته است و در همه آنها می‌توان متون ادب فارسی را یافت.

اما با این همه به نظر می‌رسد نسل‌های کنونی آنچنان که باید از این گنجینه برخوردار نشده‌اند، به قدر کافی آن را نشناخته‌ و از آن نیاموخته‌اند.

حالا در زمانه ما قهوه‌خانه‌ها دیگر به سبک و سیاق گذشته وجود ندارد، نقالان به تاریخ پیوسته‌اند و پهلوانان شاهنامه و قصه‌هایشان لای ورق‌های کتاب‌ جا مانده‌اند.

دیگر انگار کسی نیست آنها را از میان حروف‌ کتاب‌ها بیرون بیاورد و به آنها جان بدهد و در حافظه‌ جمعی آدم‌ها ثبتشان کند.

شیوه‌های قدیمی و شفاهی نشر و انتقال این آثار به دست فراموشی سپرده شده و شیوه‌های تازه چندان کارآمدی جای آنها را نگرفته است.

شاید امروز این تلویزیون باشد که باید نقش مرد نقال را بازی کند و نگذارد جای خالی او به چشم بیاید. امروز تلویزیون با قدرت فراگیری و توان نوین فناورانه‌اش می‌تواند جای همه نقالان اعصار گذشته را پر کند.

همت تلویزیون ایران برای به تصویر کشیدن ادب کهن فارسی ضرورت دارد.

ایرانیان به عنوان عضوی از جامعه ایران، نیازمندند از فرهنگ ایرانی بهره‌مند شوند و در شرایطی که اوضاع کتابخوانی در کشور چندان تعریفی ندارد و تقریبا تنها راه برخورداری از آموزه‌های این ادبیات، مطالعه آنهاست، تلویزیون می‌‌تواند زمینه آشنا کردن ایرانیان را با این متون فراهم آورد.

بقا و ادامه یک فرهنگ در طول قرن‌ها، مستلزم انتقال آن به نسل‌هایی است که از پی هم می‌آیند.

تنها وقتی می‌توانیم از زنده بودن و باروری یک فرهنگ سخن بگوییم که در نهاد و خرد انسان‌ها جای گرفته باشد، وگرنه باقی ماندن متون فرهنگی در کتاب‌هایی که کمتر کسی آنها را مطالعه می‌کند از زندگی و باروری عناصر فرهنگی نشان ندارد.

جامعه آن هنگام به پیوستگی تاریخی می‌رسد که ارتباط فرهنگی نسل‌ها با هم قطع نشود، هر نسل بتواند از تجربیات نسل‌های پیش از خود بهره گیرد و زندگی نسل‌های آینده ادامه زندگی جمعی نسل‌های پیشین باشد. این همه جز با انتقال فرهنگ میسر نیست؛ فرهنگی که بخش‌های ارزشمندی از آن در متون ادبی جای گرفته‌ است.

تلویزیون در این خصوص باید فعالانه ایفای نقش کند و در آگاه‌سازی همه ایرانیان از ذخایر فرهنگی خویش سهیم باشد.

تحقق این امر نقش مهمی در به بار نشستن عدالت فرهنگی خواهد داشت. تلویزیون رسانه‌ای است همگانی که اقشار مختلف به آن دسترسی آزاد دارند.

امکان آموختن و آشنا شدن با فرهنگ کهن ایران برای همه از طریق کلاس‌های دانشگاهی و دوره‌های آموزشی میسر نیست، اما به تصویر کشیدن این دستاوردهای فرهنگی در قالب‌های جذاب تلویزیونی می‌تواند این فرصت را برای همه اقشار فراهم کند که از فرهنگ و تاریخ خود بیشتر بدانند و بیاموزند.

راه آینده از گذشته می‌گذرد و برای رسیدن به آینده روشن باید گذشته را آموخت و شناخت. (جام جم – ضمیمه قاب کوچک)

سالار کاشانی


jamejamonline.ir – 22 – RSS Version

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.