حکایتی خواندنی در مورد«چو فردا شود فکر فردا کنیم»

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛

برچنین فردی اگر خرده بگیرند و او را به مآل اندیشی و تامین سعادت آینده اش موعظه کنند شانه را بالا انداخته با خونسردی و بی اعتنایی پاسخ می دهد :” دم غنیمت است ، چو فردا شود فکر فردا کنیم .” پیداست که مصراع بالا از داستان نامدار ایران حکیم نظامی گنجوی است ولی چون واقعه تاریخی جالب و آموزنده ای آن را به صورت ضرب المثل درآورده است لذا آن واقعه شرح داده می گردد .

جمال الدین ابواسحاق اینجو از امیرزادگان دولت چنگیزی بود که به سبب ضعف دولت مغول و امرای چوپانی بر قسمت جنوبی ایران دست یافت و در شهر شیراز به نام شاه ابواسحاق به سلطنت نشست . ابواسحاق پادشاهی خوش خلق و پاکیزه سیرت بوده اما همواره به عیش و عشرت اشتغال داشته معظمات امور پادشاهی را وقعی نمی نهاده است .

حکایت کنند در سال ۷۵۴ هجری محمد مظفر از یزد لشکر کشید و به قصد ابواسحاق به شیراز آمد . شاه ابواسحاق به عیش و عشرت مشغول بود و هر چه امرا و بزرگان گفتند که :” اینک خصم رسید ” تغافل می کرد تا حدی که گفت :” هرکس از این نوع سخن در مجلس من بگوید اورا سیاست کنم ” به همین جهت هیچ کس جرئت نمی کرد خبر دشمن به او دهد تا اینکه مظفر امیرمبارزالدین و سپاهیانش به دروازه شیراز رسیدند .

موقع باریک و حساس بود ناگزیر به شیخ امین الدوله جهرمی ندیم و مقرب شاه ابواسحاق متوسل شدند و او چون خطر را از نزدیک دید از شاه خواست که بر بام قصر رویم زیرا تماشای بهار و تفرج ازهار در جای بلند و مرتفع بیشتر نشاط انگیزد و انبساط آورد ! خلاصه با این تدبیر شاه را بر بام کوشک برد . شاه ابواسحاق دید که دریای لشکر در خارج شهر موج می زند . پرسید که :” این چه آشوب است ؟”

گفتند :” صدای کوس محمد مظفر است ” فرمود که :” این مردک گرانجان ستیزه روی هنوز اینجاست ؟” و یا به روایت دیگر تبسمی کرد و گفت :” عجب ابله مردکی است محمد مظفر ، که در چنین نوبهاری خود را و ما را از عیش دور می گرداند !” این بیت از اسکندرنامه بر خواند و از بام فرود آمد : همان به که امشب تماشا کنیم

چو فردا شود فکر فردا کنیم

حاصل کلام آنکه محمد مظفر شهر شیراز را بدون زحمت و درگیری فتح کرد و شاه ابواسحاق متواری گردید و سرانجام پس از سه سال در به دری و سرگردانی به سال ۷۵۷ هجری در اصفهان دستگیر شد . او را به شیراز بردند و به دستورامیرمحمدمظفر یعنی همان ابله مردک به کسان و بستگاه امیرحاج ضراب که از سادات و اسخیای شیراز بود و بدون سبب و سبب به فرمان شاه ابواسحاق کشته شده بود سپردند که به انتقام خون پدر او را بکشند.


باشگاه خبرنگاران
باز نشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.