خاطرات شیرین عمو اصغر حاجیلو از یک عمر فوتبال/نوری خدایاری می گفت ولک کجا میای توپ؟ اون وره!

ورزش > فوتبال ملی – اصغر حاجیلو مهمان برنامه روزی روزگاری شبکه ورزش بود. برنامه ای که با اجرای منصور ضابطیان روی آنتن می رود.

به گزارش ممتاز ؛ اصغر حاجیلو شماره ۳ دوست داشتنی سال های دهه ۵۰ و ۶۰ استقلال  و تیم ملی ایران ، به برنامه روزی روزگاری شبکه ورزش رفته بود تا از خاطراتش بگوید. او از روزهایی گفت که کارش بازی خشن و مصدوم کردن مهاجمان حریف بوده است. از روزی که با تکل خشن خود فرشاد پیوس را فرستاده بود خانه گفت و از اینکه از پدر فرشاد خجالت می کشیده است:« فرشاد تازه چند وقتی می شد که از شاهین آمده بود پرسپولیس که با تکل من مینیسک پاره کرد و رفت خانه. بعد تکلم از او و پدر بزرگوارش عذر خواستم اما فوتبال بود دیگر ما فقط بازیکن را با توپش می زدیم. هیچ وقت هم بعد از زدن کسی با او درگیر نشدم و بی احترامی نکردم یا لفظ بدی استفاده نکردم. فوتبال بود دیگر!» او سپس خاطره ای قدیمی تر گفت از نوری خدایاری مهاجم استثنایی خوزستانی که به رحمت خدا رفته است:« خدایاری بی نظیر بود. تکنیکش مانند نداشت با پرتغال ۵۰۰ تا روپایی می زد.وقتی می دوید و با توپ ور می رفت نمی فهمیدی توپ کجاست. یکبار با آقا رضا وطن خواه کاری کرده بود که داستان شده بود. او توپ را جا گذاشته بود و با پاهایش طوری رفتار می کرد که آقا رضا دنبالش می آمد بعد از ۱۰ متر گفته بود ولک کی رو گرفتی من که توپ ندارم!» البته عمو اصغر که آرامش و متانتش برای همه دوستداران دهه های بعد از ۶۰ فوتبال ایران یک فرض است داشت از خشونتی می گفت که باورش سخت بود:« قبل از بازی با پرسپولیس ، فکر کنم سال ۵۴ یا ۵۵ بود که شب قبلش خانه حسن روشن بودیم. نوری خدایاری هم آمده بود خانه آنها. این اولین دربی من می شد و تازه جای خدا بیامرز جانملکی را در سمت چپ به من داده بودند. گرفتن نوری خدایاری هم می افتاد به من. او با همان لهجه شیرینش داشت می گفت به عزت بگو فردا برایش دارم. حسن با خنده گفت عزت تو زمین نیست یک بچه تازه آوردیم که بسیار هم عقلش سر جایش نیست. او که مرا نمی شناخت با خنده گفت پس من فردا سر عقل می آورمش. گرفتن خدابیامرز امکان پذیر نبود ولی همان اوایل بازی پایم رفت بالا و هم کتف نوری شکست هم یکی از دنده هایش و رفت خانه. خدابیامرز مادر حسن روشن همیشه می گفت اصغر بسیار کار بدی کردی. نوری هم تازه وقتیاز درد به خودش می پیچید یادش آمد شام قبل از بازی را با من خورده است.» حاجیلو در بخش های دیگری از خاطراتش از استوک های قرضی حمید درخشان گفت و تاکید کرد حمید این قدر خسیس شده که برایش استوک نمی خورد و او هم قول داده تا حمید درخشان برایش کفش نخریده این خاطره را همه جا بگوید!

او همچنین از خاطرات شیرینش با ناصر حجازی و حسن روشن و درخشان حرف های بسیاری داشت.

۴۱۴۱