داستانک/دوچرخه قاچاق می کردم!

۰۲م اسفند ،

مردی با دوچرخه همراه با دو کیسه بزرگ به خط مرزی بلژیک می رسد. مامور مرزی می پرسد: توی کیسه ها چه داری؟ مرد می گوید: شن! مامور او را از دوچرخه پیاده می کند و چون به او مشکوک بود، یک شبانه روز او را بازداشت می کند، ولی پس از بازرسی فراوان، واقعا جز شن چیز دیگری نمی یابد. بنابراین به او اجازه عبور می دهد.
هفته بعد دوباره سر و کله همان شخص پیدا می شود و مشکوک بودن و بقیه ماجرا… این موضوع به مدت سه سال هر هفته یک بار تکرار می شود و پس از آن مرد دیگر در مرز دیده نمی شود. یک روز مامور، آن مرد را در شهر می بیند و می گوید: من هنوز هم به تو مشکوکم و می دانم که در کار قاچاق بودی، راستش را بگو چه چیزی را از مرز رد می کردی؟ قاچاقچی
می گوید: دوچرخه

برای ملاحظه مجله شبانه اینجا کلیک کنید


باشگاه خبرنگاران
باز بازنشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.