تاریخ انتشار یافتن در ممتازنیوز: ۱۲ تیرماه
کافه سینما- نشست خبری فیلم شهر موش های ۲ در باغ موزه قصر برگزار شد. به گزارش خبرنگاه کافه سینما دو موش به نام های موشی و موشه اجرای این نشست را به عهده داشتند. حضور این عروسک ها در کنار مخمل و اسمشو نبر، اجرای ترانه ک مثل کپل و صحبت های کارگردان باعث شدند خاطرات قسمت اول این مجموعه دوباره زنده بشود و برنامه ای متفاوت نسبت به نشست های خبری دیگر فیلم ها برگزار شود. به گزارش کافه سینما به نقل از روابط عمومی شهر موش های ۲ گزارش کامل اتفاقات این نشست و صحبت های مطرح شده در آن بدین شرح است:
در آغاز این جلسه، کلیپ «خبر دارم خبر…» پخش شد که مدعوین را دعوت به شنیدن خبرهای کرد که قرار بود در این نشست گفته شود. پس از آن، عروسکهای آقای موشی و خانم موشه در پشت میز سالن کنفرانس ظاهر شدند و بعد از کلی کشمکش به این نتیجه رسیدند که هردوشان میتوانند سخنگوی شهر موشها باشند و آغاز کردند به تعریف کردن خلاصهای از قسمت اول فیلم شهر موشها و اینکه چگونه موشها توانستند از شر «اسمشونبر» بدجنس خلاص شوند و حالا شهری دارند پر افتخار در سراسر گیتی. در همین لحظه کلیپ «شهر موشها پر از گردویه، پر از گیلاس و آلبالویه…» پخش شد و بعد از آن آقا موشی و خانم موشه متوجهی حضور مهمانان مهمی شدند که در سالن حضور داشتند و ناگهان چشمشان به خانم مرضیه برومند، کارگردان فیلم شهر موشها و خانم منیژه حکمت، یکی از تهیه کنندگان این فیلم افتاد و از آنها دعوت کردند به روی سن بیایند.
***
شهرموشها اولین فیلم سینمایی کودکان ایران
خانم برومند در پاسخ به سوال خانم موشه دربارهٔی چگونگی شکل گرفتن مدرسه موشها گفت که خاطراتش دربارهٔی این سریال و قسمت اول فیلم شهر موشها را بر روی خبرگزاری موشنا منتشر خواهد کرد. برومند در پاسخ سوال آقا موشی دربارهٔی موفقیت قسمت اول فیلم شهر موشها گفت: «این فیلم هم از فیلمهای پرفروش زمان خود بود و هم به گونهای آغازگر یک نوع سینمای کودک. البته قبل از شهرموشها فیلمهای خوبی برای بچهها ساخته میشد ولی بیشتر فیلمها که در کانون ساخته میشد اکران عمومی نداشت و بعضی فیلمها هم بسیار به مربوط به بچهها نبود بلکه بیشتر به بهانهی بچهها و دربارهٔی بچهها ساخته میشد. شهرموشها اولین فیلمی بود که سبب شد بچهها، سینمای خودشان را داشته باشند و به سینما بروند. فیلم بسیار مفرح و شاد و موزیکال بود، به همین سبب در زمان خودش آغزگر این نوع سینما کودک به حساب میآمد.»
آقا موشی در سوالی مشابه از خانم حکمت سبب روی آوردن به ساخت قسمت دوم شهرموشها را پرسید. وی پاسخ داد: «همانطور که قبلا هم در مصاحبههای مطبوعاتی گفتم، من سالها به دنبال یک کار کودک خوب بودم. کاری که بتوانیم به وسیلهی آن بچهها را از پای کامپیوترهایشان بلند کنیم تا همراه خانوادههایشان به سینماها بیایند و سه نسل را در سه صندلی کنار هم بنشانیم… طی صحبتهای مکرر با خانم برومند، ایشان به ما لطف کردند به شرط حفظ این تعهد که ما هیچ چیز از این پروژه کم نگذاریم و پروژه به بهترین و حرفهایترین شکل ممکن تعریف بشود، همکاری ما آغاز شد». و در بخش دیگری از صحبتهایش افزود: «من حاضرم همهی پنجاه سال زندگیام را بگذارم تا این فیلم ساخته شود و به دوستان و تمام مدیران فرهنگی که طی این هفت ماه پیشتولید حتی یک خسته نباشید به ما نگفتند، ثابت کنم میشود یک اتفاق دیگر را رقم زد. البته به غیر از آقای میرعلایی و بنیاد فارابی که به ما خسته نباشید گفتند.»
در ادامهی این جلسه خانم موشه از مرضیه برومند دربارهٔی شخصیتهایی که قرار است در قسمت دوم فیلم شهرموشها بازی کنند، سوال کرد. برومند گفت: «همهی شخصیتهای سابق در قصهی ما حضور دارند به اضافهی این که پرسوناژهای تازه یعنی موشهای تازه با قیافههای تازه به آنها اضافه میشوند. فیلم، باز هم بسیار پرسوناژ دارد. وقتی میگوییم شهرموشها، مشخص است که داریم دربارهٔی یک شهر حرف میزنیم و همین موضوع، پروژه را سنگین و سخت میکند.» برومند در پاسخ سوال آقا موشی که میخواست بداند آیا بازیگران قسمت اول فیلم در قسمت دوم آن نیز حضور خواهند داشت، گفت: «من با کمال میل از همهشان دعوت میکنم بیایند کمک کنند و خاطرهی روزهای خوب قبل را با هم تکرار کنیم و دوباره دور هم جمع بشویم ولی واقع بین هم هستم، میدانم این دوستان هر کدامشان…» در این لحظه بود که ناگهان «اسمشو نبر» روی پردهی سالن ظاهر شد و علاوه بر سخنان خانم برومند، برق سالن را هم قطع کرد و موشی و موشه از ترس به خانم برومند و خانم حکمت پناه بردند. آقا موشی به خانم برومند اعتراض کرد که «این چه وضعیه؟ این از لوکیشنتون که زندان قصره، این هم از امنیت جلسه، اصلا من از ترس «اسمشو نبر» در فیلم شهرموشها تا دو سال در خواب شب بیداری داشته است!» خانم برومند بر این موضوع تاکید کرد که بسیار از تماشاگران این فیلم از «اسمشو نبر» میترسیدند و گفت: «ترس هم خوب است. بچهها باید در دنیای مجازی، ترس را، مثل همهی حسهای دیگر، تجربه کنند تا بتوانند در دنیای واقعی با آن روبهرو بشوند…» موشی که گویی از جواب خانم برومند قانع شده بود گفت: «پس اینکه ما اون موقع از اسمشو نبر میترسیدیم واسمون لازم بوده».
در ادامهی جلسه، مرضیه برومند دربارهٔی سرنوشت عروسکهای قسمت اول فیلم شهر موشها گفت: «آن زمان، بنیاد فارابی به ماگفت هر چه دارید تحویل بدهید. ما برای عروسکها کارتونهای مخصوص درست کردیم و همهی آنها را بستهبندی کردیم و اسمهایشان را روی کارتونها نوشتیم و تحویل دادیم. البته یکی از این عروسکها را کش رفتیم که بدل «کپل» بود، عروسکی که باید در یک سکانس پرتاب میشد. وقتی موزهی سینما تاسیس شد، تنها عروسکی که از «شهر موشها» باقی مانده بود که به موزه بدهیم، همین «کپل» بود که ما کش رفته بودیم! بقیه را نفهمیدیم چه شد… کمکم خبر رسید که … چه بگویم!؟ دلغشه میگیرد آدم! در شهرک غزالی تکه پارههای موشهای «شهر موشها» که بچههای من بودند ریخته است! رسم نادرستی است این که «تحویل بدهید تا ما از بین ببریم!» مثل عروسکهای «خانهی مادر بزرگه» که در تلویزیون پوسیدند.»
ناگهان موشی و موشه متوجهی حضور علیرضا سرتیپی، تهیهکننده و محسن شاهابراهیمی طراح دکور و صحنهی فیلم شهر موشها در میان حضار شدند و از آنها دعوت کردند به روی صحنه بیایند.
آقا موشی به علی سرتیپی گفت که شایع شده است شما باند و مافیادارید! اگر این طور است چرا فیلم «گذشته» [ساختهی اصغر فرهادی که پخش آن سینماها به عهدهی علی سرتیپی است] حتی یک بیلبورد در خیابان ندارد؟! لطفا این موضوع را برای اذهان عمومی روشن کنید. سرتیپی پاسخ داد:« بازیگر زن فرانسوی این فیلم، موهای بلندی دارد، ارشاد تهران گفت این موها باید کوتاه شود. در نتیجه ما از بیلبرد صرفنظر کردیم و استقبالی که مردم از این فیلم کردند، نشان داد «گذشته» احتیاجی به بیلبرد و این چیزها ندارد. این فیلم با ۱۰-۱۲ سینمایی که در اختیار دارد تقریبا رکورد فروش امسال را شکسته است … اما در مورد مافیا!…هرکس در سینما دارد خوب کار میکند، برایش حرف درمیآورند!»
***
شهری به وسعت هزار و پانصد متر موشیک
در ادامهی جلسه، خانم موشی از محسن شاهابراهیمی خواست دربارهٔی دکور شهر تازه موشها بگوید. شاهابراهیمی گفت: «دکور که چه عرض کنم یک شهر واقعی است! و اگر طول و عرض آن را بخواهید بدانید، نمیتوانم براساس متریک بگویم، میتوانم براساس موشیک بگویم!… فکر می کنم حدود ۱۵۰۰ متر موشیک است!» و افزود: «این شهر با روشی ساخته میشود که میتوانم بگویم تا کنون تقریبا سابقه نداشته است» و مرضیه برومند در تکمیل حرفهای شاهابراهیمی، گفت: «آقای شاهابراهیمی دکوری ساخته است که باید ببینید! فکر میکنم این کاری که ایشان کرده در دنیا بینظیر است. ما باید بسیار بدویم تا هم سطح دکور ایشان بشویم. واقعا فوق العاده است!»
سپس علی سرتیپی در توضیحی دربارهٔی تامین هزینههای این فیلم گفت: «فیلم شهرموشها در بخش خصوصی، اولین فیلم پرهزینه و بزرگ سینمای ایران است. من با قاطعیت میگویم که بخش خصوصی تا کنون هیچ فیلمی با این ابعاد و این اندازه، تولید نکرده است. حدود هفت ماه است ما در پیش تولید هستیم و هزینههایش به شدت سرسامآور است ولی با عشق و علاقه داریم این کار را انجام میدهیم و از خانم برومند هم سپاسگزاریم که پذیرفتند بعد از ۳۰ سال این فیلم را دوباره بسازند، چون میدانستیم بارها و بارها خدمت ایشان رفتهاند و دربارهٔی ساخت دوبارهی این فیلم با ایشان صحبت شده ولی ایشان، نپذیرفتند ولی مورد ما را پذیرفتند. ما هم داریم همهی نیرویمان را به کار میگیریم.
منیژه حکمت در ادامهی صحبتهای علی سرتیپی گفت که باید از یک نفر تشکر خاصی بکند و افزود: «در حال حاضر هیچ کدام از مدیران فرهنگی-هنری از ما حمایت نکردند ولی ما یک تشکر ویژه داریم از آقای منتظرالمهدی، مدیر موسسهی ناجی هنر. سولهای که دکور در آن ساخته میشود، سولهی خاصی است که در پارک ولایت قرار دارد و ایشان لطف کردند و آن را رایگان در اختیار ما گذاشتند و این تنها جایی است که ما کمک گرفتیم و دیگر هیچ!» و اضافه کرد: «اگر شایعاتی در مورد ما وجود دارد، من همینجا اعلام میکنم همهاش دروغ است.»
***
بازگشت مخمل
در این قسمت از جلسه، ناگهان عروسک مخمل روی سن ظاهر شد. مخمل در اولین برخورد با آقا موشی وحشتزده فرار کرد ولی بعد از این که آقا موشی غرغرکنان و شاکی از حضور اشخاص بیربط، جلسه را ترک کرد، مخمل که هیجانزده شده بود به پشت میز برگشت و از خودش پرسید«این جا کجا است؟ من اینجا چه کار می کند؟» مرضیه برومند به کمکش آمد و گفت شاید اشتباه آمده باشد. مخمل به همگی سلام کرد و از خانم برومند سراغ «نبات» را گرفت. برومند به او گفت نبات بزرگ شده و الان خودش مادربزرگ است… مخمل با کمی تردید و هراس به این تنیجه رسید که اشتباه آمده است و باید برود و رفت.
بعد از رفتن مخمل، منیژه حکمت از آقای شاهمحمدلو که صداپیشهی عروسک مخمل بود، تقدیر کرد و گفت امیدوار است فیلم بعدی که میسازند، «خونهی مادربزرگه» باشد. حضار نیز که خاطرهی خوش خونهی مادربزرگه برایشان زنده شده بود، بهرام شاهمحمدلو را بهشدت مورد تشویق قرار دادند.
در ادامه، منیژه حکمت از حضار خواست به افتخار مرتضی احمدی نیز که در سالن حضور داشت کف بزنند و بسیار از او تشکر کرد و گفت: «شما سبب دلگرمی ما میباشید» و برومند افزود:«برکت قسمت اول شهرموشها، وجود و حضور آقای مرتضی احمدی، استاد همهی ما بود و امیدوارم بزرگواریشان را از ما دریغ نکنند، همراه ما باشند و در ساخت قسمت دوم شهرموشها، به ما دلگرمی بدهند و ما همچنان از وجود پربرکت ایشان استفاده کنیم. دستشان را میبوسیم.»
همچنین مرضیه برومند حضور آزاده پورمختار و هنگامه مفید را اعلام کرد و گفت: «این خانمها کسانی می باشند که در سریال مدرسهموشها و فیلم شهرموشها در خدمتشان بودم و امیدوارم در قسمت دوم شهرموشها هم از همکاریشان بهرهمند شوم.»
در پایان جلسه، کارگردان و تهیهکنندگان فیلم شهرموشها به سوالات خبرنگاران پاسخ گفتند که از جمله مهمترین این سوالات این بود که فکر میکنید فیلم شهرموشها قرار است برای چه طیفی از مخاطبان ساخته شود؟ آیا قرار است بچههای دیروز بیایند و این فیلم را ببینند و با آن ارتباط برقرار کنند یا بچههای امروز با توجه به انیمیشنهای رنگوارنگ و فیلمهای خارجی که در دسترسشان است، مخاطب فیلم خواهند بود؟ آیا میتوان کاری کرد کودک امروز هم جذب فیلم شهر موشها شود؟ منیژه حکمت در پاسخ به این سوال گفت: «من به عنوان یک تهیهکننده چند سالی بود این دغدغه را داشتم که در حالی که زندگی اجتماعی وجود ندارد، این سه نسل را چگونه میتوانیم کنار هم بنشانیم و یک فیلم خوب برایشان نمایش بدهیم. سالها بود دنبال یک کار موزیکال میگشتم، با توجه به بازیهایی که الان وجود دارد و با توجه به فضای مجازی عجیب و غریب و فیلمهای عجیب و غریب چه باید کرد؟ این سوالی است که به زودی تیم شهرموشها در اکران عید به آن جواب خواهد داد…»
در قسمت دیگری از این جلسه، مرضیه برومند ضمن توضیح دربارهٔی چگونه نوشتن فیلمنامهی شهرموشها به سوال بالا نیز پاسخ داد و گفت: «فیلمنامهی ما بر اساس طرحی که آقای فرهاد توحیدی در آغاز همکاری نوشتند، شکل گرفت و از آن تاریخ تا کنون آقای توحیدی با مشاورت من در حال نوشتن فیلمنامه است. فیلمنامهی بسیار خوبی شده و امیدوارم بتواند جوابگوی توقعاتی باشد که دوستان مطرح کردند. دربارهٔی اینکه آیا ما میتوانیم با نمونههای خارجی رقابت کنیم، باید بگویم اتفاقا ما قصد رقابت با آنها را نداریم و معتقدیم ما باید سینمای کودک خودمان را داشته باشیم، با مختصات خودش و در عین حال جذاب و سرگرمکننده. ما نمیخواهیم کارهای آنها را کپی کنیم، میخواهیم سینمای اوریجینال خودمان را داشته باشیم…»
***
ک مثل کپل به روایت پالت
و اما در پایان جلسه آقا موشی و خانم موشه به پشت میز برگشتند و از برومند، حکمت، سرتیپی و شاهابراهیمی خداحافظی کردند و اعلام کردند که قصد دارند برای حضار ترانهی «ک مثل کپل را بخواند» ولی تلاش آنها بیثمر بود و ترانهای که آنها خواندند هیچ قرابتی با «ک مثل کپل» نداشت. درحالی که آقا موشی و خانم موشه سر اینکه کدامشان بهتر میخوانند بحث میکردند ناگهان صدای سازی از خارج سالن نظر همه را جلب کرد. گروه پالت به صحنه آمد و «ک مثل کپل» را با همراهی موشی و موشه و حاضرین در سالن اجرا کردند. این اجرای متفاوت و خاطرهانگیز با استقبال گرم حاضرین حتی بچهها مواجه شد.
یک سبد پر از گردو، لیوانی با تصاویر شخصیتهای شهر موشها، عروسک کپل، بستهی سریال «مدرسه موشها» و فیلم «شهرموشها» هدیهی تهیهکنندگان این فیلم بود به خبرنگاران و کودکانی که در این جلسه حضور داشتند.
Tags:
کافهسینما-سینمای ایران
باز نشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com