ساختن مدرسه با میلیون ها چسب زخم

۶ م دیماه ،

باشگاه خبرنگاران- دیکته شب را که داشت می‌نوشت یک دفعه سردش شد، از اتاق پشتی پتو آورد و روش کشید.
انگار امشب سرد شده بود انگار زمستان زودتر به روستای اونها اومده بود.
دیکته اش که تموم شد خوابش برد چند بار از خواب پرید اما دوباره خوابید امشب یه جور دیگه ای بود یه جوری که هیچ وقت نبوده و همه چی بی قرار، بی قرار و نگران شده بود.
نزدیکای صبح صدای وحشتناکی اومد از خواب پرید یاشار گریان مادرش رو صدا زد صدایی به صداش جواب نداد.
انگار تو خواب رفته بود به بیرون خونه آخه دیگه نه دیواری نه حصاری و نه سرپناهی باقی مونده بود.
خورشید حالا اومده به وسط خونه شون خونه ای که دیگر فقط ویرونه ای ازش به جا مانده بود.
کم کم مردم به کمک یاشار و بقیه بچه هایی که از این آوار جان سالم به در برده بودند اومدند.
دیکته شبش رو به مدرسه نبرد، چون دیگه مدرسه ای، محلی، حیاط پر از درخت و سرسبزی نبود.
حالا دیگه خونه یاشار و دوستاش یه چادر اما تو این چادر نه پدر و مادرهاشون هستن نه خواهر و برادرشون که همیشه کنار هم بودن.
هم شون تو چادر گریه می کردن یکی مادرش می خواست و یکی خواهر کوچولوش رو که همیشه صبح به مدرسه می برد یکی دیگر ام رفته آخه دیکته دیشب رو خیلی خوش خط نوشته بود می دونست حتما بیست میگیره.
می‌دونید چی شده؟ زمین کمی شیطونی کرده و تکون خورده خونه و مدرسه شون خراب شده خیلی هاشون پدر، مادر، خواهر و برادرشان با شیطونی زمین، آروم و بی صدا به آسمون رفتن.
همین چند روز پیش عالمه بچه رفتن تو چادر یاشار و بچه های روستا یکی از این بچه ها که مریم پرستاری است با کلی چسب وارد چادرش شد میگفت که می‌خواد به کمک دوستاش این چسب زخم ها را به دل شکسته بچه های روستا بزنه.
مریم پرستاری دفتر نقاشی اش داشت به بچه ها گفت بریم نقاشی بکشیم، آسمان آبی، کوههای بلند و ..
همه بچه ها رفتن بیرون چادر معلمای بچه ها که می گفتن با ما نقاشی میکشند هم بودند.
بعد یه پارچه سفید بزرگ تو حیاط مدرسه که الان دیگه خراب شده پهن کردن، هم رنگهای دنیا پیش یاشار و دوستانش بود تا با این رنگها باز نقاشی بکشند.
یه عالمه نقاشی شده بود بچه های روستا نقاشی هایی که کشیده بودند به مریم پرستاری و نقاش هایی که به روستا آمده بودند تحویل دادند از اونها خواستند تا این نقاشی ها رو به یه جایی که آدم خوب خیلی بیشتر می باشند ببرند و بفروشند و با پول نقاشی ها مدرسه بسازند چون از چند ماه پیش که زمین لرزه مدرسه ندارند و دلشون برای مدرسه تنگ شده و دوست دارند دیکته شب بنویسند.
بچه های روستایی شنیدن که نقاشی های اونها در جایی به اسم موزه امام علی (ع) به دیوار زده شد ای کاش تا روز جمعه ۸ دی که نقاش ها رو جمع می کنند آدم های خوب زیادی نقاشی یاشار و دوستانش رو بخزند تا برای اونها مدرسه بسازند و باز هم دیکته شب خوش خط بنویسند.
کاشکی زمین دیگه شیطونی نکنه تا مدرسه ها و خونه ها خراب نشده چون ساختن مدرسه و خونه برای زلزله زده ها رو یادشون میده./ی۲
فاطمه اصلانی.


باشگاه خبرنگاران
باز بازنشر: پورتال خبری ممتاز نیوز www.momtaznews.com

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.