ستایش غفارزادگان در حد و اندازه‌های کارلوس فوئنتس

به گزارش خبرنگار مهر، نشست نقد و بررسی رمان «درخت جارو» نوشته داوود غفارزادگان با حضور یوسف انصاری و زهیر توکلی در محل سرای داستان بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان برگزار شد.

در ابتدای این نشست، انصاری در سخنانی با اشاره به اینکه از ۲۵ سال دیده نشدن غفارزادگان در ادبیات داستانی ایران بسیار متعجب است، اظهار کرد: داستان‌های این مجموعه هیچکدام کلیشه ندارند و این به خودی خود مصرفی نبودن و جدی بودن این آثار را به ذهن متبادر می‌کند و معرف نویسنده‌ای است که می‌خواهد جدی باشد.

انصاری افزود: در این اثر فرم و مضمون در تضاد باهم قرار می‌گیرند و بسیاری از داستان‌های این مجموعه را می‌توان بر این مبنا جزو داستان‌های کوتاه کلاسیک به شمار آورد. از سوی دیگر نویسنده این اثر در نثر به نوعی پیشتاز است و موسیقی موجود در نثر او مرا به نوعی به یاد آثار جیمز جویس می‌اندازد.

نویسنده مجموعه داستان «امروز شنبه» ادامه داد: غفارزادگان در این اثر سعی در زبان‌سازی داشته است و این وجه بارز داستان او با سایرین است. البته من نمی‌خواهم استادی او در نثر را تنها به ساخت زبان محدود کنم، بلکه به نظر من او توانسته زبانی خلق کند که شخصیت‌های او با آن فکر می‌کنند.

این منتقد افزود: غفارزادگان کلمات را از متون کلاسیک پیدا می‌کند و سعی می‌کند در ادامه آنها را بازنویسی کند. نثر او از جمله نثرهای داستان‌نویسان امروز نیست که زبان متن را در حد یک زبان معیار پایین آورده‌اند. از منظر نوع نگاه نیز داستان‌های غفارزادگان از جمله آثار داستانی نیست که همه آنها شبیه به هم هستند، بلکه به نظرم مانند توماس مان، وی در خلاف جهت عامه‌پسندی در ادبیات داستانی حرکت می‌کند.

انصاری همچنین گفت: غفارزادگان هیچ‌گاه مروج نگاه ثابتی در آثارش نبوده است و باید او را نویسنده‌ای نقیضه‌پرداز دانست. از سوی دیگر به نظر من تجربه زیستی غفارزادگان در منطقه سردسیری تبریز در آثار او تاثیر بسزایی داشته است و این در جغرافیای داستانی او مشهود است.

وی ادامه داد: به نظر من داستانی مانند «درخت جارو» در حد داستان «آئورا»ی فوئنتس دارای ارزش است، اما متاسفانه کمتر به این داستان‌ و امثال آن توجه شده و خوانده شده است. به نظر من داستان‌های او اسیر توطئه سکوت شده‌اند و آن هم از سوی نهادهای روشنفکر خصوصی رخ داده و هم از سوی نهادهای دولتی.

حل شدن نثر شاعرانه در داستان

زهیر توکلی، دیگر منتقد حاضر در این نشست نیز این مجموعه داستان را نمایشی از تجربیات متفاوت غفارزادگان برای داستان‌نویسی از ساده نویسی تا سوررئالیسم عنوان کرد و گفت: داستان‌های غفارزادگان همه در یک سطح نیستند، ولی تحقیقا در این مجموعه اثر ضعیف نداریم و اتفاقاً تعدادی از داستن‌ها در حد عالی است.

وی با اشاره به نثر آزاردهنده معمول در داستان‌های ایرانی افزود: نثر غفارزادگان به طور معمول دارای اسلوب بندی ویژه‌ای است و این توانایی را دارد که متناسب با نوع روایت، داستان‌ها را تغییر دهد و همین باعث شد گاه شاعرانه بنویسد و گاه طنز و لذا باید استخراج ظرفیت‌های شاعرانه در گفتار را مهم‌ترین کار او بدانیم.

توکلی ادامه داد: غفارزادگان در کار خود به ترکیب شاعرانه‌ای رسیده است که در متن داستانی او حل می‌شود؛ به طوری‌که برای اینکه بفهمید این موضوع به چه شکل رخ داده است، باید در داستان دقت کنید و در غیراین صورت به شکل آن پی نمی‌برید.

این شاعر ومنقد ادبی افزود: داشتن نثر شاعرانه برای داستان مزیت به شمار نمی‌رود، اما باید دید که داستان‌نویس آن را در کجا مورد استفاده قرار می‌دهد، اما به نظر من داستان‌نویس موفق کسی است که این نثر شاعرانه را در داستانش به صورت مشخص و رو به کار نبندد.

توکلی همچنین احساس حقارت، نفرت و گناه را سه محور اصلی مجموعه داستان‌های این مجموعه عنوان کرد و گفت: کارهای غفارزادگان را باید با یک نگاه روانکاوانه نقد کرد. نفرت عجیبی در بسیاری از آثار او هست که می‌توان آن را دنباله سبک نوشتاری هدایت دانست. او در داستانش فرافکنی می‌کند و این کار او را ارزشمند کرده است.


MehrNews Rss Feed

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.