سنگر بندی سعودی در برابر خطرات تقسیم

مضاوی الرشید

عربستان سعودی وهمانند بسیاری از کشورهای منطقه عربی با مرزهای کنونی آن پس از جنگ اول جهانی و با فروپاشی امپراتوری عثمانی بوجود آمد . در آن هنگام انگلیس در اندیشه تشکیل یک سنگر گسترده با هدف تسلط بر بیشترین مناطق نفت خیز که در آغاز قرن بیستم در آن نفت بدست آمده بود و در آن هنگام مناطق نفتی بزرگی در ایران وعراق وبحرین بدست آمده بود و حفاری در آنها در اختیار شرکتهای انگلیسی قرار گرفته بود.
پس از تکمیل برنامه انگلیس در عربستان ، با موفقیت شرکتهای امریکایی در بدست آوردن فرصت و وارد شدن به عربستان ، شرکتهای نفتی انگلیس متحمل ضربه هولناکی شدند و بدین ترتیب گستره بزرگ میدانهای نفتی عربستان در اختیار اقتصاد آمریکا قرار گرفت و پس از آن نیز عربستان تا اطلاع ثانوی در چهارچوب سیاست آمریکا درآمد . در اینم میان یک حکومت مرکزی پایه گذاری گردید تا نخستین ضامن منافع نفتی باشد و در این زمینه شرکتهای نفتی با همکاری آن برای تأمین أمنیت وثبات بخصوص در مناطق نفت خیز بزرگ در منطقه شرقی عربستان اقدام کردند . بدنبال آن حکومت مرکزی در ریاض بعنوان ژاندارم محلی برای تسلط بر گروههای داخلی و از میان برداشتن رقابت میان آنها و امنیت مراکز اکتشاف نفت و کارکنان بیگانه آن و صادرات آنرا به خارج تأمین میکرد و بخصوص یک جهت را برای بهره برداری از نفت مورد شناسائی وپشتیبانی قرار داد که بدور از روند رقابت معمولی بین المللی قرار داشت و راه هرگونه ابتکار عمل در این زمینه را بست و قراردادهای دراز مدت را برای اکتشاف وبهره برداری از نفت وصادرات آنرا به امضا رساند. این رؤیای سرمایه داری که ارتباط تنگاتنگی با حکومت محلی داشت در ادامه احتکار اقتصادی وسرمایه داری اقتصادی و نظام سیاسی وابسته به آن تا این لحظه ادامه دارد که در نتیجه آن حکومت مرکزی به پایتختی شهر ریاض تسلط امنیتی واقتصادی و اندیشه فرهنگی و برخوردارهای سیاسی خود را بر تمامی سرزمین تحت تسلط خود را تحکیم بخشید.
تا این لحظه حکومت عربستان سعودی از طریق منطقه مرکزی که مناطق مختلف را بر فرزندان خاندان حاکم ، تقسیم می کند اداره میشود واینان بصورت شاهزادگانی در میان سیستم حکومتی سعودی در آمدند . این شاهزادگان از سوی حکومت ریاض تعیین میشوند و بر اساس ضرورتها و موضعگیریهای خاندان حاکم برکنار میشوند ونه اصول ومقررات اداری و حکومتی و در حقیقت شاهزاده نشینی هر منطقه بصورت هدیه ای است از سوی حکومت مرکزی برای اعضای خانواده سلطنتی که بصورت خانوادگی و موروثی از پدر به فرزند منتقل می گردد و شاید برای مدت زمان بیش از نیم قرن در میان اعضای یک خانواده بماند . در سایه این اوضاع غیر طبیعی که در سراسر عربستان وبخصوص در مناطق حیاتی آن از جنبه اقتصادی و یا دینی آن دیده می شود و می بینیم که عملکرد شاهزادگان مناطق ، وابسته به هیچ مقرراتی نیست جز کسب رضایت حکومت مرکزی در ریاض هرچند که در اداره منطقه تحت تسلط خود ستم نمایند واز درآمدهای خزانه سوء استفاده کنند و هرچه خدمات آموزشی و بهداشتی و اقدامات زیر بنایی مورد سوء مدیریت قرار بگیرد ، این شاهزادگان بصورت قطبی محلی در می آیند که تمامی امکانات و درآمدهای منطقه خود را در اختیار میگیرند .
مرکزیت موجود در ریاض و بهره برداری از حکومتهای شاهزادگان ، یک سوء مدیریت نابسامانی را در مناطق مختلف عربستان بوجود آورده است که آنها را از روند رشد دور ساخته و در حقیقت آنها را با فجایع ونابسامانی های خطرناکی روبرو کرده است که همگی بصورت چهره زشت نظام در آمده اند . همچنین این مناطق بدور از تسلط حکومت مرکزی می باشند و این دوری ونبود مدیریت جکومت مرکزی آنها را از روند برقراری امنیت و فرهنگ واقعی وفراهم کردن امکانات آموزشی و و بهداشتی و مدیریت
محروم می سازد .
ادامه این روند افراطی ، دوری از مرکزیت که همزمان با تحولات سیاسی ریشه ای در جهان عرب می باشد ، که همگی خواستار بهرمندی از حق تعیین سرنوشت و مشارکت در حکومت هستند و ما را نسبت به این رویدادها در عربستان نگران میسازد که در حال حاضر خواستار اصلاحاتی از قبیل برقراری شورهای انتخابی مردمی و عدالت اجتماعی و بهبود اوضاع اقتصادی و بخصوص بیکاری و پیامدهای آن و افزایش روند مهاجرت از روستاها به شهرهای بزرگ و در خواست کار و کمبود مسکن برای کم درآمدها و افزایش بیکاری در مناطق دور دست در کنار مسائل داغ سیاسی از جمله موضوع زندانیان سیاسی وبازداشت حقوقدانان بدون محاکمه می باشد و این در حالی است که شاه معلول بعلت خالی ماندن سمتها حساس بر اثر درگیری و اختلاف بر سر آنها میان شاهزادگان یکی از موارد از دست دادن امکان رویاروئی با خطر مرحله آینده بشمار می آید ، و این در حالی است که پیادهای انقلابهای عربی با توجه به خودکامگی شاهزادگانی که مناطق تحت تسلط وحکومت خود را ملک شخصی و موروثی خود می دانند ما را وادار میسازد زنگ خطر را بصدا در آوریم که ممکن است در آینده خطر تقسیم ، کشور عربستان را مورد تهدید قرار دهد واین تهدید در حقیقت ساخته وپرداخته خود شاهزادگان می باشد . برای رویاروئی با این پدیده و بستن راه بر هرگونه برنامه از سوی گروههای ناراضی از این حکومت فاقد مرکزیت ، وجلوگیری از ادامه خودخواهی شاهزادگان مناطق بخصوص که این دوگانگی زمینه ساز نابسامانی های بسیاری را شده است و مصالح ملی را از میان برده و زمینه ساز خشم و نارضایتی فرزندان مناطق مختلف را گشته است و با توجه به ناتوانی نخستین برنامه سعودی برای رشد وتحول اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و امکان ایستادگی ومقاومت این کشور در برابر خطر تقسیمهای قبیله ای و طایفه ای و دور نگهداشتن کشور از نابسامانی های سیاسی ، شاه عربستان باید موارد ذیل را مورد توجه قرار دهد :
یکم ــ تجدید نظر در روش اعزام شاهزادگان به مناطق مختلف و خودداری از توزیع مناطق بعنوان غنایم میان آنان وبه اصطلاح هدیه دادن این مناطق بعنوان سهم الارث شرعی بصرف عضو خاندان حکومتی بودن . و باید شوراهای محلی وشهری که بوسیله مردم انتخاب میشوند جایگزین امیر نشینهای کنونی شوند وجوابگوی نیازهای مردمی باشند .
دوم ــ فراهم کردن بودجه برای این شوراها از خزانه مرکزی بر اساس نسبت جمعیت در هر منطقه و نیازهای ضروری مردم آن ونه خواسته های حکومت مرکزی در ریاض .
سوم ــ روند پخش بودجه کشوری باید بر اساس اصول حکومتداری وشفافیت صورت بگیرد ونه بعنوان پاداش شاهزادگان مناطق وبر اساس نزدیکی و یا دوری انها از مرکز ویا رضایت از وفاداری آنان به دربار.
چهارم ــ گسترش صلاحیتهای شوراهای انتخابی بطوریکه شامل برنامه های تربیتی و بهداشتی و قضائی بر اساس نیازهای منطقه ای باشد و نه آنچنانکه دربار و شاهزاده تعیین شده مایل باشد . هر منطقه نیازهایی دارد که اوضاع اقتصادی محلی و محیط زیستی وجغرافیائی آن را مشخص میسازد که ممکن است با دیگر مناطق همسان نباشد چون در صورت اعمال یک روش وبرنامه مشابه برای همه مناطق با ناکامی روبرو شود .
پنجم ــ مهمترین موضوعی که باید حکومت مرکزی درباره آن بیاندیشد همانا خواسته اصلاحات است که هم اکنون حکومت مرکزی از توجه بدانها خودداری می کند و باید حکومت به مرحله نوینی منتقل شود که مردم بطور واقعی در آن عضویت داشته باشند و نه بصورت فرمایشی کنونی . این شوراها باید از صلاحیتهای سیاسی واقعی ویژه مناطق خود برخوردارشوند و مجلس شورا نیز دارای نمایندگانی از سوی تمامی مناطق وشوراها ی انتخابی باشد.
این پیشنهادها نخستین گام برای حفظ تمامیت ارضی کشور بشمار می آید و حکومت مرکزی باید به خواسته های مردمی توجه نشان دهد تا از خطر سرنگونی نجات یابد. بعقیده ما شاه سعودی با سکوت خود درباره اصلاحات سیاسی واقعی ، در حقیقت با دست خود گور خود را می کند و کشور را به دو سرنوشت می کشاند که برای کشور بسیار خطرناک است یکم : اینکه پیدایش نبرد قدرت داخل خاندان حکومتی بخصوص که تقسیم بندیهای گوناگنی دارد و هریک از شاهزادگان خواستار سهم خود از حکومت هستند که قابل اجرا نمی باشد مگر آنکه بزیان ملت وخواسته های آن صورت بگیرد.
دوم : هرگونه خواسته برای تقسیم کشور از سوی گروههای مردمی که مورد توجه قرار ندارند وکنار گذارده شده اند ، مورد توجه قرار خواهد گرفت و این خواسته ها زمانی گسترش خواهد یافت که مردم به وحدت ملی توجه نشان دهند وبدنبال مسائل تفرقه انگیز نروند که البته نباید اینان را مزدور و خائن به وطن دانست بلکه با دشواریهای گسترده ای روبرو هستند از جمله در حاشه قرار گرفتن است . آدمی نباید در کشورش چنان زندگی نماید که گلیم از زیر پایش کشیده شود وگوئی در کشور خود نمی باشد و این وضعیت میتواند به اقداماتی منجر گردد که برای همگان خطرناک باشد.
 

دکتر مضاوی الرشید، فعالی سیاسی سعودی ساکن لندن است که این یادداشت را برای خبرآنلاین ارسال کرده است

ترجمه: محمدماجد نجار

۴۹۴۹

دانلود   دانلود


خبرآنلاین

نظرتان را در مورد مطلب فوق بنویسید. نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.