جام جم آنلاین: روزنامههای صبح امروز ایران در سرمقالههای خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداختهاند از جمله «احتیاط به مارپیچ نزدیک می شوید !»،«برای آزادمردفرزانه توس»،«تلاش اختاپوسی برای بلعیدن بحرین»،«واقعبینی در نگاه به مذاکرات بغداد»،«ملاحظات آغاز به کار دوره جدید مجلس»،«ابهامات در مورد مذاکرات بغداد»،«نشانههای هشداردهنده»،«آزمون پیش روی غرب در مذاکرات بغداد»،«نیازهای الزامی»،«قیمتها چگونه کنترل میشوند؟»و…که برخی از آنها در زیر میآید.
کیهان:احتیاط به مارپیچ نزدیک می شوید !
«احتیاط به مارپیچ نزدیک می شوید !»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن میخوانید؛
۱- «مارپیچ سکوت»- SILENCE SPIRAL- یکی از ترفندهای پیچیده و پرهزینه عملیات روانی است که از نخستین روزهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون و مخصوصا طی دو سال اخیر در حجم انبوهی علیه مردم کشورمان به کار گرفته شده است. مارپیچ سکوت که شرح آن خواهد آمد اولین بار در سال ۱۹۷۴- ۱۳۵۳- از سوی خانم الیزابت نئول نیومن آلمانی در کتاب «افکار عمومی- پوست اجتماعی» مطرح شد. نیومن و برخی دیگر از نظریه پردازان غرب مارپیچ سکوت را یک نظریه علمی می دانند که می تواند بخشی از ساز و کار و مکانیسم اجتماعی در شکل گیری افکار عمومی را توضیح داده و تشریح کند. اما به گزارش آسوشیتدپرس، چگونگی بهره گیری از این نظریه یکی از ده ها – و اکنون صدها- ماده درسی است که در سرویس های اطلاعاتی آمریکا و اروپا به افسران عملیات روانی آموزش داده می شود و بخش قابل توجهی از فعالیت غول های رسانه ای وابسته به کلان سرمایه داران غرب، نظیر رابرت مرداک و برادران وارنر در این بستر به کار گرفته می شوند.
۲- ترفند مارپیچ سکوت بر این نظریه تکیه دارد که افراد جامعه اگر احساس کنند دیدگاه و نظر آنها در «اقلیت» قرار دارد و اکثر افراد جامعه دیدگاه و نظری متفاوت با آنها دارند، به طور معمول و براساس یک قاعده فراگیر- استثناها مورد نظر نیست- علاقه و تمایلی به ابراز نظر و عقیده خود نخواهند داشت و بیم آن دارند که به خاطر ابراز عقیده و نظر متفاوت خویش در انزوا قرار گیرند و از سوی دیگر وقتی یک دیدگاه از سوی اکثریت افراد جامعه حمایت می شود، افراد خنثی و بی تفاوت نیز ترجیح می دهند در همان راستا ابراز عقیده کنند.
کارشناسان و نظریه پردازان عملیات روانی براساس قاعده فوق ترفند مارپیچ سکوت را طراحی کرده و به میدان می آورند. با این توضیح که وقتی رواج و فراگیری فلان «باور دروغین» را در جامعه حریف به سود خود ارزیابی می کنند، با بهره گیری از رسانه ها، گروه ها، احزاب و شخصیت های وابسته یا تحت تاثیر خود، همان دیدگاه و نظر را به عنوان دیدگاه و باور اکثریت مردم(!) تبلیغ کرده و ترویج می دهند و از آنجا که در جوامع امروزی و در عصر ارتباطات، رسانه ها نقش برجسته ای در شکل دهی و ساخت افکار عمومی دارند، دیدگاه ترویج و تبلیغ شده در یکی از دو حالت زیر، شکل گرفته و تثبیت می شود. اول؛ آن که اکثریت مردم، دیدگاه ارائه شده را باور می کنند! این حالت، مطلوب ترین نتیجه مورد انتظار دشمن از عملیات روانی یاد شده است ولی معمولا در یک جامعه هوشمند و صاحب بصیرت امکان وقوع ندارد. و حالت دوم این که؛ شمار قابل توجهی از مخاطبان- و نه همه آنها- نظر ترویج شده را باور نمی کنند ولی آن را نظر اکثریت مردم تلقی می کنند. این حالت اگرچه برای دشمن مطلوب ترین حالت نیست ولی با حالت مطلوب فاصله چندانی ندارد، چرا که در هر دو حالت، نظر و دیدگاه تبلیغ شده به عنوان نظر اکثریت جامعه معرفی شده و فضا را به سمت و سوی دلخواه دشمن سوق داده است.
۳- اما، اصلی ترین مشکل دشمن جریانات، شخصیت ها و افرادی هستند که نه فقط دیدگاه ارائه شده را باور ندارند بلکه آن را نظر اکثریت جامعه نیز نمی دانند. این عده چنانچه زبان و قلم به مخالفت با نظر ارائه شده بچرخانند و «واقعیت»ها را آنگونه که هست به گوش مردم برسانند مخصوصا اگر این شخصیت ها و جریانات از اقبال و پایگاه مردمی برخوردار باشند، عملیات فریب دشمن با شکست قطعی روبرو می شود و کار رسانه ها و گروه های همراه و همسو با آن به رسوایی شکننده می انجامد. ترفند «مارپیچ سکوت» در این نقطه به کار گرفته می شود.
۴- در شگرد «مارپیچ سکوت» ماموریت اصلی برعهده رسانه ها – اعم از رسانه های دیداری، شنیداری، مکتوب، تریبون ها، نظر شخصیت ها- است. در این هنگام، رسانه های وابسته به دشمن- به قول حضرت آقا پایگاه دشمن- و یا کم اطلاع از ترفندهای دشمن، وظیفه پیدا می کنند که هر دیدگاه و نظر مخالف با نظر ارائه شده از سوی دشمن را زیر این تابلو و عنوان دروغین که با نظر اکثریت جامعه در تضاد است، به باد مخالفت و در مواردی استهزاء بگیرند. این هجوم در حجم انبوه و سطح گسترده صورت پذیرفته و تلاش می کنند ارائه کننده نظر مخالف را از ابراز نظر پشیمان کرده و به «سکوت» وادارند… «مارپیچ سکوت» اینگونه شکل گرفته و به میدان آورده می شود.
۵- اواخر بهمن ماه سال گذشته- چند هفته قبل از انتخابات مجلس نهم- گروهی از کانال یک تلویزیون نروژ برای مصاحبه به کیهان آمده بودند. خبرنگار نروژی به عنوان اولین سؤال پرسید «ارزیابی شما از شرایط سخت اقتصادی ایران و گسترش فقر در کشورتان چیست»؟! نگارنده بعد از خوش آمدگویی پرسید «ترافیک سنگین خیابان های تهران برایتان دردسرآفرین نبود؟» و مصاحبه کننده نروژی که سر درد دلش باز شده بود گفت «ترافیک فاجعه است.
تهران به یک پارکینگ بزرگ شبیه است»! پرسیده شد «شاید اتومبیل ها فرسوده اند و مشکل ترافیکی ایجاد می کنند»؟ با تعجب گفت «اکثر اتومبیل ها از بهترین های اروپایی و ژاپنی و کره ای و آخرین مدل های پژو فرانسوی اند» به ایشان گفته شد «این روزها به عید نوروز نزدیک می شویم و مردم برای خرید به خیابان ها آمده اند» خبرنگار نروژی ابتدا پرسید «شما با من مصاحبه می کنید یا من با شما»؟! و سپس گفت؛ «اکثر اتومبیل ها تک سرنشین بودند و بعید است برای خرید عید آمده باشند»! از ایشان پرسیده شد «آیا انبوه اتومبیل های سواری آخرین مدل و تک سرنشین نشانه فقر و تنگدستی مردم است»؟! و او سکوت معناداری کرد و گفت می پذیرم و پرسید؛ آیا شما وجود فقر را در کشورتان نفی می کنید؟
پاسخ آن بود که نه! ولی شما تصویری از ایران ارائه می دهید که انگار هر روز پیکر بی جان تعدادی از مردم ایران را که از گرسنگی فوت کرده اند از کنار خیابان ها جمع می کنیم؟! و اینهمه پیشرفت و عمران و آبادانی و تلاش برای فقرزدایی را نادیده می گیرید و… سخن در این باره به درازا کشید ولی تلویزیون نروژ این بخش از مصاحبه را پخش نکرد!
تردیدی نیست که در عرصه اقتصاد و تامین معیشت مردم نیز مانند برخی عرصه های دیگر با نقطه مطلوب و ایده آل فاصله داریم ولی از نقطه شروع تاکنون گام های بلند و حیرت انگیزی برداشته ایم تا آنجا که شرایط اقتصادی و اجتماعی و موقعیت علمی و تکنولوژیک کشورمان نه فقط با هیچ یک از کشورهای منطقه قابل مقایسه نیست بلکه در مواردی از بسیاری کشورهای مدعی پیشی گرفته ایم.
۶- این نوشته در پی انکار برخی از پلشتی ها، نظیر گرانی لجام گسیخته و یا سوءاستفاده های کلان مالی و بی توجهی شماری از مسئولان به معیشت محرومان و اقشار مستضعف جامعه نیست. چرا که به گواهی نسخه های روزنامه که برای همگان قابل دسترسی است، کیهان بیش از دیگران و همواره پیش از آنان به اینگونه ناهنجاری ها پرداخته است.
اعتراض به گرانی جهشی این روزها اولین بار از سوی کیهان و در قالب ده ها یادداشت و گزارش مستند صورت پذیرفت. فساد کلان بانکی و نقش بانک آریا و مه آفرید امیرخسروی در آن، ۴ ماه قبل از آن که دستگاه های قضایی و امنیتی به سراغ ماجرا بروند از سوی کیهان افشا شد. تقریبا – و با جرات گفته می شود که- هیچ پرونده کلان فساد مالی و اقتصادی را نمی توان آدرس داد که قبل از دستگاه قضایی و اطلاعاتی در کیهان مطرح نشده باشد و… اما در این نوشته سخن بر سر سیاه نمایی دشمنان بیرونی و دنباله های داخلی آنها است که فضای کشور را وارونه جلوه می دهند و با بهره گیری از رسانه های زنجیره ای و اجاره ای، مارپیچ سکوت می سازند و می کوشند تا هرگونه توضیح و روشنگری درباره واقعیت های جاری کشور را در هزارتوی این مارپیچ از صدا بیندازند. تا اینجای کار اگرچه ناجوانمردانه است، اما طبیعی است چرا که از دشمن جز کینه توزی و توهم پراکنی انتظاری نیست، ولی گلایه- شما بخوانید ملامت- متوجه برخی از خودی های غافل- اعم از شخصیت ها، گروه ها و رسانه ها- است که مرعوب فضای مجازی و دروغین «مارپیچ سکوت» می شوند و بی آن که بدانند یا بخواهند در این چنبره فریب با دشمن مردم و نظام و اسلام همصدایی می کنند!
سخن این نیست که پلشتی ها نقد نشود و مطالبات مردمی- حتی نوع حداکثری آن- از مسئولان نظام خواسته نشود، بلکه به قول حضرت آقا که کلامی علمی و حکیمانه است، نقد دلسوزانه آن است که در کنار ناهنجاری ها و نبایدها به هنجارها و دست آوردها نیز اشاره شود. در این صورت، فضا آنگونه ترسیم می شود که واقعا هست، نه آنگونه که دشمن می نمایاند. در این حالت پای مقایسه به میان می آید- همان که امام راحل ما(ره) بارها بر ضرورت آن تاکید فرموده بود- و در این مقایسه است که گام های ناپیموده در کنار گام های بلند طی شده با هم به نمایش گذارده می شوند و این واقعیت که نه خلاف است و نه گزاف به وضوح رخ می نماید که «ناپیموده»ها اگرچه به هرحال «ناپیموده»اند و باید پیموده شوند ولی در حد و اندازه ای نیستند که سایه خود را بر «گام های بلند پیموده» تحمیل کنند… و این رشته اگرچه سر دراز دارد و باز هم به آن خواهیم پرداخت ولی در پایان اشاره به این نکته از قول روزنامه آمریکایی یو. اس. ای تودی و به نقل از گزارش «آمریکن اینترپرایز» را ضروری می دانیم که؛ «بزرگترین مشکل آمریکا در ایران، حضور یک حریف قدرتمند- با استفاده از واژه SUPER OPPONENT (ابرحریف) به نام [آیت الله] خامنه ای است که نقشه راه را می شناسد و مردم به او اعتماد آمیخته به اعتقاد دارند».
خراسان:برای آزادمردفرزانه توس
«برای آزادمردفرزانه توس»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن میخوانید؛آنچه از اندیشه و زبان و قلم حکیم توس آن خرد ورز سخندان اندیشمند تراوش کرده و چون نهرهای زلال بر کران تا کران اندیشه و دل و جان اهل فهم و خرد نه تا امروز بلکه تا جاودان، همیشه جاری است ریشه در باور و تفکر یکتاپرست آزاد مردی دارد که کیمیاشناس و گوهرشناس است و کیمیاگر. و کیمیایش سنجیده اندیشه هایی نبشته و جا گرفته چون نگین بر چنبره استوار و فاخر و بسی زیبای واژگان زبان پارسی است.نخست افتخار فردوسی حکیم، باورش به یکتاپرستی و یگانگی حضرت آفریدگار است و سخن را و پند و حکمت و اندرزش را و سرایشش را با نام یکتای هستی آفرین می آغازد و چه سترگ و نغز و شیرین می سراید:
به نـام خـداوند جـان و خردکزین برتر اندیشه برنگذرد
و چه حکیمانه ادامه می دهد:
خداوندکیوان وگردان سپهرفروزنـده ماه و ناهـید و مهـر
زنام ونشان وگمان برتراستنگارنـده برشـده پیکر است
و چه زیبا بر ستایش و بندگی حضرت آفریدگار پند می دهد:
ستودن نداندکس او راچوهستمیان بندگی را ببایدت بست
و آن گاه بر کیش و مذهب بر حق خود سنجیده و جانانه پای می فشرد و چنین سخن سر می دهد:
چه گفت آن خداوندتنزیل و وحیخـداونــد امــر و خـداونــد نـهـی
که من شهرعلمم،علی ام دراستدرست این سخن گفت پیغمبراست
اگر خلد خواهی به دیگر سرایبـه نـزد نـبـی و وصـی گـیر جای
مــنـــم بـــنــده اهـــل بـیـت نبیســتـایـنـده خــاک پــای وصـی
فردوسی این حکیم دانا و اهل دل در دوستی وطن و جان فشانی از برای ایران زمین چنان سخن سر می دهد که هر دارنده جانی و دارنده غیرتی را شور و عشق وطن به اوج می رساند. حکیم جانش را فدایی و قربانی میهن می داند و بهترین سالهای عمرخود را صرف سرودن برای مانایی تمدن و فرهنگ وتاریخ و حماسه آفرینیهای ایرانیان میکند و چنان برنسلهای حتی چند سده بعد از خود تاثیر میگذارد که شاعری چنین می سراید:
دریغ اسـت ایران کـه ویـران شـودکنـام پلـنگــان و شیـران شود…
چـو ایـران نـبـاشـد تــن مـن مــبـادبـدیـن بـوم و بر زنده یک تن مباد
همه سر به سر تن به کشتن دهیماز آن به که کشور به دشمن دهیم
دانای توس آن دانش اندوز دانش پژوه دانش مدار هم به جستن و جست وجوی دانش بسیار پند می دهد و هم به نگاه داشتن و پاسداشت جایگاه دانش پژوهان بسی سفارش می کند و می فرماید:
چو دانش پژوهنده بیند زیانکه بندد به دانش پژوهی میان؟
آن آزاد مرد چنان جایگاه انسان و آزادگی انسان را بلند می داند و برمی شمرد که دوصد بار مردن را بهتر از زندگی به قیمت بندگی می داند و می فرماید:
بسوزد در آتش گرت جان و تنبـه از بـنـدگی کـردن و زیـستن
اگر مایه زندگی بندگی استدو صدبارمردن به از زندگی است
و آن گاه که این سخن سنج ترین سخندان ایران زمین در باب زنده کردن و پاسداشت قند پارسی سخن سر می دهد آن چنان کیان به کما رفته و کمان شده زبان پارسی را به جنبشی دوباره و اهتزازی غرور آفرین و جاودانه درمی آورد که تا ایران و ایرانی در پهنه هستی نفس می کشد به روان تابناک این زندگی آفرین و حیات بخش زبان پارسی که از گزیده ترین و ناب ترین و بلند جایگاه ترین نشانه های هویت ایرانی است درودی هماره می فرستد. به روان آن سخندان سخن سنج و فرهیخته ای که عمر و جوانی اش را به پای رویش و زایش و پایش زبان پارسی ریخت و سروقدش را در این راه کمان کرد و چه زیبا سرود:
بسی رنج بردم در این سال سیعجم زنده کردم بدین پارسی
این بزرگ معمار کاخ بلند زبان پارسی چنان کاخی بلند جایگاه و بلند مرتبه و رفیع از واژگان ایرانی و پارسی بنا نهاد و ساخت که هیچ باد و باران و آتش و توفانی نتواند گزندی بدان برساند و باز چه زیبا سرود:
پی افکندم از نظم کاخی بلندکه از باد و باران نیـابـد گزند
بـنـاهــای آبـاد گــردد خـرابز بـاران و از تـابـش آفـتــاب
فردوسی این بزرگ مرد عرصه دانش و فرزانگی و آزادگی، بزرگی انسان را به جوانمردی و دانش و فرهنگ می داند و دانایی را زمینه توانایی برمی شمارد و دانش و دانایی را مایه برنایی و جوانی و می فرماید:
توانا بود هر که دانا بودز دانش دل پیر برنا بود
همچنین جای جای گرانبها نامه فردوسی و شاهکار زبان پارسی سرشار از روح جوانمردی و سلحشوری و حماسه آفرینی است.
شاهنامه فردوسی نه تنها بر فراز قله ادب پارسی هماره خوش می درخشد بلکه بزرگ نامه ای حکیمانه و گنجینه ای از درس ها و آموزه های اخلاقی و انسانی فرا روی جهان بشریت است شاهنامه نه تنها جمع اسطوره و تاریخ و فرهنگ و تمدن ایران زمین بلکه خود گوهری فروزان و نشانی تابناک از هویت انسانی و اخلاقی مردمان این بوم و بر است.زبان پارسی گرانمایه میراثی که فردوسی حکیم برای همه نسل ها و عصرها از خود به یادگار گذاشت چنان پلی ایمن و بسی مطمئن و بسیار کارآمد و موثر شد برای انتقال و نشر و ترویج تمدن و فرهنگ ایرانی و اسلامی. و آموزه های گرانقدر و بلند مرتبه دین مبین را به زیباترین کلام و هنرمندانه ترین و رساترین پیام ها به گوش جان جهانیان رسانید.
همین پختگی و ورزیدگی و مانایی زبان پارسی به برکت شاهکار فردوسی خود عاملی بس موثر شد برای اینکه ایرانیان پاک نهاد گر چه بر اساس فطرت پاک خود به آیین پاک محمدی و دین مبین اسلام گرویدند و مسلمان شدند و با دستیابی به چنین مرتبتی، مقامی دوصد چندان یافتند، پارسی گو ماندند و ایرانی ماندند و مسلمان شدند اما عرب نشدند وهویت ایرانی وزبان پارسی خود را همچنان پاس داشتند.و اینک خدا را سپاس می گزاریم که فرزانگانی چون رهبر انقلاب و علمای فرزانه ای چون آیت ا…حسن زاده آملی، آیت ا… جوادی آملی، شهید مطهری و فرهیختگان پارسی شناس فراوانی در دانشگاه های داخل و خارج کشور بر شناخت جایگاه فردوسی و قدرشناسی از میراث گران بهای او اصرار می ورزند و به راستی شناخت و تجلیل از چهره ای که سرچشمه ای جوشان برای جاری زلال زبان پارسی و بستر ادب و فرزانگی و فرهیختگی و خرد ورزی و دانش ورزی و یکتا پرستی است وظیفه ای بایسته، خواستنی و شیرین است برای هر کسی که بضاعتی دارد و دلی در گرو ایران و ایرانی و زبان و تمدن فرهنگ ایران زمین.
جمهوری اسلامی:تلاش اختاپوسی برای بلعیدن بحرین
«تلاش اختاپوسی برای بلعیدن بحرین»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛شورای همکاری خلیج فارس، قرار است امروز موضوع اتحاد رژیمهای عربستان وبحرین را مورد بررسی قرار دهد. این طرح خطرناک که در پی عدم کارآیی حضور نیروهای نظامی عربستان در بحرین برای سرکوب قیام ملت این کشور به اجرا درمیآید، شامل الحاق بحرین به عربستان و تحت قیمومیت در آمدن رژیم آل خلیفه توسط آل سعود است.
این ترفند که کلید آن در سفر نخستوزیر بحرین به ریاض زده شد و اولین بار در مصاحبه سلمان آل خلیفه با روزنامه سعودی الریاض انعکاس یافت، متضمن این نکته بود که “اتحاد بحرین و عربستان، آرزوی منامه است و خاندان آل خلیفه برای تحقق آن تلاش میکند.”
این توطئه شوم که حاصل رایزنیهای گسترده رژیمهای آل خلیفه و آل سعود برای تحتالحمایه قرار گرفتن کامل رژیم پادشاهی بحرین توسط حکومت ریاض به منظور نجات آل خلیفه از انقلاب مردمی است و پیش از این در چارچوب مذاکرات محرمانه الحاق بحرین به عربستان توافق شده بود، قطعاً با مخالفتهای گستردهای روبرو خواهد گشت و به همین دلیل منامه و ریاض به دنبال تأیید گرفتن برای این توافق از سوی چهار کشور دیگر عضو شورای همکاری هستند، کشورهایی همچون عمان، قطر، امارات و کویت که با آن موافقتی نداشته و آنرا به عنوان بلعیده شدن کشورهای کوچکتر شورای همکاری توسط برادر بزرگترشان یعنی عربستان تلقی میکنند. این کشورهای کوچک حاشیه خلیج فارس گرچه عضو شورای همکاری هستند ولی اختلافات ارضی و سیاسی ریشهداری با ریاض دارند و رضایت چندانی از سلطه اختاپوسی عربستان نداشته و نفوذ رژیم آل سعود را به معنای در حاشیه قرار گرفتن خود میدانند.
بنابراین، نگرانیهای عمیقی از تشکیل این اتحادیه دوجانبه در داخل شورای همکاری وجود دارد که میتواند زنگ خطر را برای چهار عضو دیگر شورا به صدا درآورده و شیخنشینهای کوچک را در معرض اشتهای سیریناپذیر حکام ریاض برای بلعیدن کشورهای کوچکتر قرار دهد.
این تصمیم خطرناک علاوه بر اینکه میتواند در اجلاس امروز ریاض با امکان ابراز مخالفت از سوی امارات، قطر، عمان و کویت روبرو شود، از هم اکنون با مخالفت گسترده اکثریت مردم بحرین مواجه شده و اوضاع را برای رژیم آل خلیفه از این هم بدتر خواهد ساخت.
مردم بحرین این طرح را به معنای پیامد شوم حضور نظامی عربستان و گام بلند ریاض برای اشغال نهایی بحرین دانسته و همانطور که احزاب مخالف اعلام کردهاند و هرگز حاضر به پذیرفتن آن نیستند. آنها مقاومت در برابر این توطئه و نقض حاکمیت ملی را حق خود میدانند که در نهایت باعث پیوستگی و همبستگی بیشتر ملی و ظهور اراده بیشتر ملی برای مقابله با رژیم دیکتاتوری آل خلیفه خواهد شد.
این طرح که فاقد پشتوانههای قانونی وحاکمیتی بوده و صرفاً برای بقای رژیم متزلزل آل خلیفه ارائه شده، تحت هر پوششی که انجام شود، محتملترین نتیجهای را که به دنبال خواهد داشت اینست که باعث اعتراضهای گستردهتر مردمی در بحرین شده و صفوف مردم را برای سرنگونی رژیم آل خلیفه مستحکمتر میکند و نه تنها تاخیری در جلوگیری از سقوط رژیم دیکتاتوری منامه ایجاد نمیکند بلکه موج قیام ملتهای منطقه خلیج فارس را متوجه نظام آل سعود خواهد کرد که کشورهای غربی چنین مأموریت شاق و غیرقابل انجامی را برای آن در نظر گرفتهاند.
قطعاً اوضاع منطقه و بیداری ملتها اجازه تکوین چنین توطئهای را به رژیمهای آل خلیفه و آل سعود نخواهد داد و آمرین و عاملین این طرح اختاپوسی را به عقبنشینی وادار خواهد کرد. این اقدام ریاض پیش از آنکه متضمن ایجاد امنیت برای رژیم آل خلیفه باشد، حکم چنگ زدن غریق به وزنه سنگینی دارد که قطعاً هر دو را به اعماق آب فرو خواهد برد.
رسالت:واقعبینی در نگاه به مذاکرات بغداد
«واقعبینی در نگاه به مذاکرات بغداد»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛کمتر از ده روز به مذاکرات بغداد باقی است. اینکه اتفاقات جدیدی در رویکرد غربیها به مذاکرات بر حسب نیازهای آنها افتاده است تردیدی نیست اما اگر انتظار داشته باشیم بر حسب آن نیازها و سوابق بیمهری ۱+۵ به مواضع شفاف جمهوری اسلامی هم اتفاق جدیدی بیفتد خیلی واقعبینانه نیست. مذاکرات جمهوری اسلامی با ۱+۵ یک فرایند طولانی است و فراز و فرودهای زیادی دارد. اگر در فرازها خوشحال شویم و در فرودها غمگین، نگاه درستی نیست. باید اجازه دهیم این فرایند سیر طبیعی و کارشناسی خود را طی کند.
از سال ۲۰۰۳ تاکنون ما شاهد یک موضع زورگویانه و متصلب از سوی غربیها بودهایم.
آنها همه گامهای شفافسازی و اعتمادسازی جمهوری اسلامی را بیپاسخ گذاشتهاند اما در مذاکرات استانبول ۲ ظاهرا توافقاتی به عمل آمد که نتایج مذاکرات بغداد را مثبت نشان میدهد.
۱+۵ در استانبول توافق کرد که مبنای گفتگوها در چارچوب ان پیتی باشد آنها پذیرفتند هرگونه آیندهنگری به مذاکرات براساس یک فرایند گام به گام باشد.
آنها حقوق ما را در چارچوب ان پی تی به رسمیت شناختند و میگویند در برابر هر گام متقابلا یک گام برداشته شود.
از همه مهمتر توافق شد دو طرف یک دستور کار برای مذاکرات بغداد بنویسند که براساس یک جدول کاری معلوم شود طرفین چه گامهایی باید بردارند.
اینها خبرهای خوب و مسرتبخشی است اما هیچ اطمینانی به طرف مقابل ما نیست. آنها بارها زیر توافقات خود زدهاند و همه گامهای عینی و عملی را که ایران از باب حسن نیت برداشته است بیپاسخ گذاشتهاند. هنوز نمیدانیم که دو طرف به چه توافقاتی برای رسیدن به دستور کار مشترک رسیدهاند اما میدانیم که موضع جمهوری اسلامی به لحاظ گامهایی که باید برداشته شود یک موضع معصومانه و مظلومانه است.
فتوای رهبر معظم انقلاب اسلامی تمام مطالبات طرف مقابل را بلاموضوع کرده است. ایران با این فتوا نه تنها از تبلیغات فریبکارانه و دروغ پردازانه ۱+۵ عبور کرده ، بلکه به عنوان پرچمدار خلع سلاح جهانی در سپهر سیاست بینالمللی ظهور کرده است. پس گام بزرگ و اساسی را ایران بیآنکه وارد چانهزنی با غرب شود برداشته است.
ایران اسلامی حتی در بحرانیترین روزهای جنگ سخت با عراق که به نمایندگی از ۱+۵ با ایران میجنگید حاضر نشد وقتی زیر بمباران شیمیایی و بمبهای اهدایی غرب به صدام قرار داشت اقدام به مقابله به مثل کند. در حالی که همه امکانات تهیه و تولید و کاربرد سلاح شیمیایی را داشت. ما هم به لحاظ حقوقی و انسانی و هم به لحاظ فقهی اساسا نمیتوانیم به چنین سمتی حرکت کنیم. این واقعیت را هم مردم جهان میدانند و هم طراحان بازی گفتگوهای ۱+۵ با ایران از آن اطلاع دارند. پس خیلی روشن است که اگر قرار است در بغداد یک گام عملی برای اعتمادسازی برداشته شود نوبت اعضای ۱+۵ است که به این گام بلند ایران که بدون هیچ هزینهای برای آنها تحصیل حاصل است پاسخ مثبت دهند و از تهدید و تحریم دست بردارند.
اما اگر بخواهند با بهانهجوییهای دروغین همچنان در موضع خود بایستند معلوم میشود آنها میخواهند از مذاکرات برای رفع نیازهای خود در داخل و منطقه بهره ببرند. اعضای ۱+۵ برخلاف ظاهری که نشان میدهند اکنون دچار تشتت و اختلاف بوده و هر یک از آنها در داخل با مشکلات عدیدهای روبهرو هستند.
از طرفی قدرت ژئوپلیتیک ایران را در منطقه و جهان میدانند لذا برای دولت و ملت ایران هیچ اهمیتی ندارد که مذاکرات چه سرنوشتی پیدا خواهد کرد. اگر مذاکرات موفق نباشد همان روندی را که از سال ۲۰۰۳ تاکنون آمدهایم و همواره بینتیجه بوده است و به نتایج آن هم عادت کردهایم طی خواهیم کرد. اگر هم مذاکرات موفق باشد و کشورهای ۱+۵ از خر شیطان پیاده شوند و در مسیر عقلانیت حرکت کنند یک گام به صلح جهانی و ادبیات انسانی گفتگوها کمک خواهند کرد. از نظر افکار عمومی، مردم ایران ذرهای نگران شکست مذاکرات نیستند چون به بد عهدی غربیها عادت دارند.
مردم میدانند اکنون سلاح تهدید و تحریم زنگ زده است و بازگشت آنها به نقطه صفر هم امکان ندارد. پس ناچار هستند که گام اول برای رهایی از بن بست مذاکرات را آنها بردارند، چون مواضع غیر مسئولانه آنها همیشه مذاکرات را بینتیجه گذاشته است. اظهارات برخی مقامات ۱+۵ برخلاف توافقات استانبول ۲ نشان میدهد که به قول و قرار آنها هم نمیشود اعتماد کرد.
حمایت:ملاحظات آغاز به کار دوره جدید مجلس
«ملاحظات آغاز به کار دوره جدید مجلس»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم امیر محبیان است که در آن میخوانید؛در آغاز و پایان دوره یکی از ارکان حاکمیت، چه دوره مجلس باشد و چه دوره ریاست جمهوری، تحولاتی به وجود میآید که منجر به افزایش فعالیتهای سیاسی میشود؛ این جنبوجوش سیاسی تا حدی طبیعی است، اما در آغاز به کار این دوره از مجلس تنشهایی، به ویژه در حوزه انتخاب رییس مجلس، به چشم میخورد که تا حدی شکل غیرطبیعی به خود گرفته است و برخی رفتارهایی مشاهده میشود که میتوان آن را به معنی ریاست طلبی و قدرت طلبی تلقی کرد. این رفتارها در حالی صورت میگیرد که ما در نظامی دینی به سیاستورزی میپردازیم و این وضع، به هیچوجه مطلوب جمهوری اسلامی ایران نیست.
به عبارت دیگر، رقابت بین طیفهای سیاسی گوناگون بر سر تصاحب ریاست مجلس نهم در ذهن مردم تصویری به وجود آورده است که به هیچوجه مناسب نیست؛ مردم از این رفتارها چنین برداشت میکنند که بین یک گروه سیاسی که اکثریت مجلس را به دست آوردهاند، جنگ قدرت شکل گرفته است و برای رسیدن به پست ریاست مجلس دست به هر اقدامی میزنند.
گذشته از این، باید خاطرنشان کنم که یکی از دلایل افزایش تنش در این روزها آن است که شاهد افزایش دخالت افراد و دستگاهها در امور یکدیگر هستیم و این دخالتها منجر به نارضایتی مردم، شخصیتها و مسئولان نظام شده است.
با این که تاکنون بسیاری از مردم و مسئولان به چنین تنشزاییها واکنش منفی نشان دادهاند، همچنان شاهد افزایش دخالتها و لجبازیها هستیم که یکی از دلایل وضع یادشده میتواند این باشد که برخی از مقامات حدود فعالیتهای قانونی خود را نمیدانند یا آگاهی کاملی از محدوده اختیارات و دایره وظایفشان ندارند و به دلیل مشاوره گرفتن از افراد ناآگاه یا مغرض در امور سایر دستگاهها دخالت میکنند.
میل به خروج از چارچوبهای قانونی و دستاندازی به حوزه اختیارات دیگران که معمولا با رویکردی تهاجمی و با هدف به انفعال کشیدن قوای دیگر صورت میگیرد، علت دیگر تنشهایی است که در چند وقت گذشته مردم و سیاستمداران را درگیر خود کرده است.فارغ از این که در منازعات اخیر حق را به کدام طرف بدهیم، بیگمان باید تاکید کرد که تنشزایی و دخالت مقامات در حیطه اختیارات دیگران، چه از سر ناآگاهی از ساختار حقوقی کشور باشد و چه به قصد کسب قدرت بیشتر با علم به فراقانونی بودن چنین رفتارهایی، محکوم است و باید راه حل مناسبی برای جلوگیری از چنین اقدام هایی هر چه زودتر پیدا کرد تا هر صاحبمنصبی صرفا در چارچوب قوانین که شامل مجموعهای از وظایف و اختیارات برای هر سمت میشود، عمل کند و پایش را فراتر از قانون نگذارد.
آفرینش:ابهامات در مورد مذاکرات بغداد
«ابهامات در مورد مذاکرات بغداد»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛تلطیف فضای دیپلماتیک مهترین دستاوردی بود که نشست استانبول به آن دست یافت. اما این فضا بانشست هفته گذشته اعضای اتحادیه اروپا و آژانس در وین و اظهارات مقامات غربی و آمریکایی مبنی بر تعطیلی تمامی فعالیت های غنی سازی و اقدامات عملی ایران برای تعهد به معاهدات آژانس، بار دیگر مه آلود و ابهام آفرین گردید.
این اقدام غربی ها نوعی شوک بود که کارشناسان سیاسی را مجدد به گمانه زنی هایی در مورد مذاکرات بغداد واداشت. اما آنچه به نظر محتمل می رسد، وجود یک سیاست پشت پرده برای به نتیجه نرسیدن این مذاکرات می باشد. بدین گونه که ادامه مذاکرات باید برای هریک ازطرفین به امتیازاتی بیانجامد، با این پیش فرض کسب اطمینان و کنترل فعالیت های هسته ای ایران امتیازی برای غرب تلقی شده و کاهش تحریم ها و فشارهای اقتصادی دست آوردی برای ایران تلقی می گردد. اما ایجاد موانع وچالش های مختلف برای تحقق این استراتژی از سوی کسانی صورت می گیرد که فراغت ایران از فشارهای جهانی به نفع آنان نیست.
اولین مخالف به سرانجام رسیدن این مذاکرات اسرائیل است. حیات صهیونیست ها براین پایه شکل گرفته که همواره خود را در برابر خطری بالقوه نشان دهند و با دشمن تراشی اقدامات وسیاست های افزون طلبانه خود مشروعیت بخشند. تحولات یک سال اخیر در خاورمیانه نیز این انگیزه را در اسرائیل بیشتر کرده است. حرکت موج بیداری اسلامی در سرزمین های عربی به ویژه مصر و از سوی دیگر افزایش نفوذ حزب الله در تصمیم گیری های دولت لبنان زنگ خطر عدم امنیت را برای اسرائیل به صدا درآورده است. لذا ملتهب بودن اوضاع و ایران هراسی برای اسرائیل یکی از الویت های امنیتی می باشد.
اما دیگر مخالفین به نتیجه رسیدن پرونده هسته ایران و مذاکرات آتی اعراب حوزه خلیج فارس به رهبری عربستان می باشند. تنش ها و تقابل میان ایران واعراب منطقه به بالاترین سطح خود رسیده و پروژه ایران هراسی به عنوان الویت اعراب قرارگرفته است. این تصور برای اعراب وجود دارد که با رهایی از بند تحریم ها و برداشته شدن فشارهای غرب، ایران با فراق بال به حوزه منافع آنها نفوذ خواهد داشت. در حال حاضر مصر که به تازگی در پی بازپس گیری نقش مرجعیت عربی خود از آل سعود می باشد، چراغ سبزهایی برای از سرگیری روابط با ایران نشان داده است. این رویکرد به سبب خوی انقلابی است که در میان ملت مصر ایجاد شده است. لذا نزدیکی ایران و مصر موازنه قدرت در منطقه را به نفع ایران تغییر خواهد داد. از سوی دیگر یکی از مسائل مورد مذاکره ایران با غرب مسئله سوریه است که مورد مناقشه ایران و اعراب نیز هست. درصورت به نتیجه رسیدن مذاکرات و توافق با غرب مسلماً ایران با قدرت عمل بیشتری از سوریه حمایت خواهد کرد و این تمام تلاش های اخیراعراب مبنی بر بی ثبات کردن حکومت سوریه را نقش برآب خواهد کرد.
روسیه و چین به این مذاکرات می باشد. تفسیر به منفی نگری نمی کنیم اما واقعیت ها به ما می گوید که برنده اصلی گل آلود ماندن وضعیت هسته ای ایران این دوکشور می باشند. تمام تلاش روس ها و چینی ها جلوگیری از گزینه نظامی است تا ثبات و امنیت جهانی وصد البته منافعشان مورد خدشه قرار نگیرد. اما منطقاً به نظر نمی رسد آنها خواهان کاهش این تحریم ها باشند. چون از بیشترین منفعت سیاسی و اقتصادی دراین وضعیت بهره مند می گردند.
به لحاظ سیاسی معلق ماندن پرونده ایران می تواند ابزاری برای روس ها و چینی ها باشد تا بتوانند هرازگاهی در مقابل فشارهای غرب از آن به عنوان جبهه مستحکم استفاده کنند. بارها دیده ایم که روسیه به سبب فشارها و دخالت های غرب در نوع حکومت داری دولت مسکو از برنامه هسته ای ایران به عنوان ابزاری جهت کاهش فشارها و دخالت ها استفاده کرده اند.
به لحاظ اقتصادی نیز درحال حاضر تحریم ها بهترین بازار اقتصادی را در اختیار چینی ها قرار داده است که بدون هیچ مانعی نفت ایران را وارد کنند و بهای آن را با کالاهای تجاری بپردازند. ضمن اینکه این تحریم ها ایران را به یکی از بازارهای مهم اجناس چینی تبدیل کرده است. پس این فرض وجود دارد که درعمل میلی به حل وفصل جدی پرونده هسته ای ایران نداشته باشند. با این حال انتظارمی رود تیم مذاکره کننده کشورمان با اتخاد تدابیر سازنده، روند اعتماد سازی را حفظ کند و غرب را در مسیری قرار دهد که مانع از انحراف به مسائل حاشیه ای گردد.
تهران امروز:نشانههای هشداردهنده
«نشانههای هشداردهنده»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم دکتر نصرت آزاد احیایی رئیس بخش قلب بیمارستان فیروزگر است که در آن میخوانید؛خبرهای نگران کنندهای به گوش میرسد، سن ابتلا به بیماریهای قلبی در کشور پایین آمده و جوانهای زیر ۳۰ سال به علت سکته و ایست قلبی جانشان را از دست میدهند. طبق آمار موجود ۲۵درصد بیمارانی که دچار حملات قلبی میشوند، در اولین حمله جان خود را از دست داده و میمیرند ضمن این که کشیدن سیگار و آلودگی هوا در مرگ و میر افراد نقش موثری دارند.
چند عامل باعث بروز گرفتگی عروق کرونر قلب و نارسایی قلبی میشوند. فشار خون بالا، دیابت،چاقی مفرط، استعمال سیگار، سابقه فامیلی و استرس مهمترین دلایل ابتلای شهروندان به بیماریهای قلبی محسوب میشوند. همچنین ماشینی شدن زندگی امروزی و کم تحرکی که از علل شهر نشینی و مدرنیته و تکنولوژی است، به همراه مسائل اقتصادی و افزایش گرانی و مشکلات دیگر، باعث شده تا استرس بین مردم افزایش پیدا کند. از سوی دیگر رواج استفاده از فست فودها که با چربی بالایی طبخ میشود، احتمال ابتلا به بیماریهای عروق کرونر و تنگی عروق و سکته در سنین پایینتر را بیشتر میکند.
آلودگی هوا نیز فاکتور موثری در بروز تنگی عروق کرونر ونامنظمی ریتمیک قلب است، این عارضه باعث میشود که فرد دچار مرگ ناگهانی شود یا در خوشبینانهترین حالت فرد را به مرور دچار مشکلات قلبی عروقی میکند و در نهایت منجر به مرگ وی میشود.
به جز این بیماری علل دیگری ازجمله بیماریهای دریچه قلب، تنگی میترالو بیماریهای مادرزادی قلب از علل نارسایی قلب هستند و فشار خون نیز اگر درمان نشود میتواند منجر به بزرگی قلب و در نهایت مرگ بیمار شود. افرادی که دچار بیماری عروق کرونر قلب هستند، در روزهایی که آلودگی هوا بیشتر میشود، در معرض خطر مرگ و میر قرار میگیرند، چرا که آلودگی هوا خطر حمله قلبی را تسریع میکند.
به همین دلیل است که در زمانهایی که آلودگی هوا وجود دارد، تختهای سیسییو بیمارستانها مملو از بیمارانی میشود که دچار ناراحتی قلبی هستند و تراکم بیمار در بیمارستانها دیده میشود.
ملت ما:آزمون پیش روی غرب در مذاکرات بغداد
«آزمون پیش روی غرب در مذاکرات بغداد»عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم جلال برزگر است که در آن میخوانید؛سیر تناوبی مذاکرات ایران و گروه ۱+۵ موضوعی قابل مطالعه و تامل است، خصوصا در ایامی که در آستانه دور جدید مذاکرات بغداد در سوم خرداد ماه قرار داریم. در روند این مذاکرات معمولا آنگاه که از سوی ناظرین کمتر انتظار توافق و دستیابی به نتایج مثبت وجود داشته، چنین شده و روزنههایی به سوی دستیابی به راهحل مرضیالطرفین ایجاد شده، اما آنگاه که انتظارات برای رسیدن به یک راهحل بالا گرفته و افزایش یافته، وقفههایی در مسیر مذاکره و توافق حاصل شده است.
علت این وضع رفتار غیرمنطقی، غیرحقوقی و فنی و صرفا سیاسی طرفهای غربی گروه ۱+۵ بوده است. برای مثال به دلیل نزدیک بودن مقطع زمانی، بسیاری به یاد دارند برزیل و ترکیه در مذاکراتی که کاملا با هماهنگی کشورهای غربی ۱+۵ و بهویژه امریکا با ایران صورت گرفت، در زمینه فرمولی برای نوعی از مبادله اورانیوم به توافق رسیدند، از اینرو انتظار رسیدن به توافق بین ایران و گروه ۱+۵ افزایش یافت؛ اما ناگهان در اقدامی عجیب امریکا با این توافق مخالفت کرد و در مسیری که خود درآن سهیم بود عقبگرد را برگزید و توافقات را نیمهکاره گذاشت.
با تغییراتی که در موازنه قدرت در منطقه به سود ایران پیش آمده و با افزایش ضریب اجماع داخلی درباره موضوع استراتژیک هستهای و کماثر ماندن تحریمها علیه ایران، سرانجام گروه ۱+۵ در نشست معروف به استانبول ۲ به این نتیجه رسید که در تکنیک و حتی تاکتیک مقابله با ایران در موضوع هستهای تغییراتی ایجاد کند، از اینرو آنها با رویکردی متفاوت به استانبول آمدند و بنابر تصریح کاترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و مذاکرهکننده ارشد ۱+۵، معاهده منع گسترش سلاح هستهای (N.P.T) مبنای ادامه مذاکرات با ایران در حوزه هستهای اعلام شد.
این اقدام مثبت با استقبال ایران مواجه شد و طرفین بلافاصله قرار مذاکرات بعدی در بغداد را گذاشتند. باید توجه داشت اگر غرب به این سیاست اعلامی خود پایبند باشد، طرفین میتوانند مسیر جدیدی از تعامل و همکاری را پایهریزی کنند که بحث تحریمهای غیرحقوقی و سیاسی به عنوان یک بحث فرعی در داخل آن خودبهخود بیپایه و اساس میشود، چرا که این نوع تحریمها هیچ سنخیتی با معاهده N.P.T و حقوق و تکالیف هستهای کشورها ندارد و صرفا از بطن قطعنامههای سیاسی و تصمیمهای یکجانبه برخی کشورها برخاسته است.
این روزها در میان گمانهزنیهای مثبت و منفی درباره مذاکرات پیشرو در بغداد جسته و گریخته خبرهایی درباره گریز زدن اتحادیه اروپا و غرب به قطعنامههای شورای امنیت و فاصله گرفتن از مبنا و پایه اصلی که همان معاهده N.P.T و همکاریهای ایران با آژانس اتمی است به گوش میرسد. در این باره توجه به یک نکته برای غربیها باید حائز اهمیت تلقی شود و آن اینکه اگر توافق ایران با برزیل و ترکیه از طرف غرب رد شد، غربیها اینبار با قول و قرار و توافق خودشان با ایران نزد افکار عمومی جهانی مواجه هستند.
در استانبول ۲ و در برابر دوربینهای جهانی خانم اشتون اعلام کرد مطابق N.P.T مذاکرات با ایران ادامه خواهد یافت و اشارهای به قطعنامههای سیاسی شورای امنیت صورت نگرفت. تعهد به این توافق و نکته مثبت و سازنده دور قبلی مذاکرات در گفتوگوهای پیشرو، نخستین لازمه اعتمادسازی نزد ایرانیان تلقی میشود.
اگر چه برای اعتمادسازی برداشتن تحریمها شرطی لازم است، اما در مرحله کنونی حداقل انتظار برای آغاز روند اعتمادسازی، تقید غرب به گفتهها و قرارهای خود در جریان نشست استانبول ۲ است. معیار موفقیت و پیشرفت مذاکرات بغداد بیشتر همین موضوع یعنی پایبندی غرب به آنچه در استانبول ۲ گفته و شنیده است
و نه صرفا برداشته شدن یا نشدن تحریمها، چون تحریمها از همان روز اول که وضع شده تابحال پایه و مبنای حقوقی نداشته و این را حتی البرادعی، مدیر سابق آژانس پس از ترک مسئولیت در کتاب خاطراتش نوشته که «وقتی پرونده ایران به شورای امنیت برای تصمیمگیری ارجاع شد واقعا هیچ دلیل منطقی و حقوقی وجود نداشت.»
تحریمها اگرچه از نظر ایرانیان غیرحقوقی و ظالمانه است اما مهمتر از آن حل و فصل بنیادین موضوع یعنی قرار گرفتن مذاکرات در چارچوب و برمبنای معاهده N.P.T است. این آزمون بزرگ غرب در مذاکرات بغداد است، همان چیزی که گفته خودشان بوده و دیگر پای کشور ثالث و واسطهای هم در میان نیست.
مردم سالاری:نیازهای الزامی
«نیازهای الزامی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم سیاوش دانایی است که در آن میخوانید؛ لایحه بودجه سال ۹۱ کشور پس از کش و قوسهای فراوان به صحن علنی مجلس آمد تا پس از چکش کاری کمیسیون تلفیق مجلس و بررسی نهایی در صحن علنی سرنوشت درآمدها و هزینههای یک سال کشور معین شود. کمتر به یاد داریم که طی این سه دهه کشور با آغاز سال جدید بدون بودجه دو ماه از سال جدید را طی کند که این هم به دیگر تجربههایمان از دولت اضافه شد.
بسیاری از نمایندگان در ابتدای بررسی بودجه سالیانه کشور در کمیسیون تلفیق نسبت به آنچه دولت تهیه کرده بود انتقاد داشتند به طوری که لایحه ارائه شده را بودجه نمیدانستند. رای منفی کمیسیون تلفیق به گونه ای بود که قرار بود این بودجه به دولت بازگردانده شود، اما علی لاریجانی با حضور در جلسه کمیسیون تلفیق رای گیری جدیدی را به انجام رسانید و بودجه سال جدید مصوب شد.در این شش هفت سال اخیر میتوانیم به یک نکته برجسته اشاره کنیم و آن هم عدم تبعیت دولت از رفتارهای قانونی است که این روزها به یک روال عادی و مرسوم تبدیل شده است.
نمونه بارز آن عدم تحویل به موقع لایحه بودجه از سوی دولت در آبان ماه سال گذشته بود؛ نه اینکه در دولتهای قبلی چنین تاخیری وجود نداشته است اما روند و رفتارهای دولت نشان میدهد که قانون را آنطور که میپسندد اجرا میکند. نمونههایی از این دست وجود دارد که بیان مجدد آن به دایره تکرارمیافتد. آنچه طی این سالها از سوی دلسوزان نظام، فعالان سیاسی و نمایندگان مجلس تاکید میشد، اجرای قانون بوده است و حرکت براین مدار را شرط موفقیت کشور میدانند.
ایرادات مجلس به اجرایی نشدن درست قانون هدفمندی یارانهها، سلیقهای عمل کردن آن از سوی دولت، مشکلات اقتصادی،افزایش تورم و بیکاری و عدم اتخاذ تصمیمات مناسب، کلاف سردرگمیرا برای کشور به وجود آورده است، اگر به صحبتهای رئیس جمهور درسفر استانی چهار روزه به خراسان رضوی توجه کنیم،به هیچ نکته ای از آن که به مسائل جاری جامعه و دغدغه مردم مربوط باشد، دست نمییابیم. سخن از تورم شش درصدی، سقوط مستکبران و ظالمان، افزایش جمعیت نوده برای تبدیل شدن به شهرستان و…. واقعیتهای جامعه کنونی ما نیست.
دولتمردان طی این مدت همواره آنچنان از رفع مشکلات جامعه در سفرهای استانی سخن میگویند که گویی مواردی ناچیز برای رفع مشکلات مردم باقی مانده است و همه چیز به صورت طبیعی روال خود را طی میکند. این در حالیست که وقتی پای صحبتهای نمایندگان، کارشناسان اقتصادی، جامعه شناسان و دیگر مسوولان مینشینیم، واقعیتهایی بروز و ظهور پیدا میکند که در مقایسه با آنچه دولت و رسانههای وابسته از آن دفاع میکنند قابل تحلیل و توصیف نیست. به بیان دیگر اثر این رفتارها و عملکردها را میتوان با یک بررسی اجمالی از زندگی مردم درک کرد که چه چیزی بر واقعیت منطبق است.
با این اوصاف میتوان به یک نکته شفاف و محوراساسی دست پیدا کرد که آنچه این روزها به انزوا کشیده شده، قانونمداری و حرکت در مسیر قانون مسوولان اجرایی است که منشاء بخشی از اختلافات بین قوا و دستگاههاست. دسته بندی قوانین کشور در مباحث بودجه، قوانین نظارتی، حسابرسی و… کاملا مشخص است و کسی نمیتواند از کمبود قانون در کشور سخن بگوید.
ممکن است نارسایی قانونی وجود داشته باشد، اما اینکه چرا نتیجه مطلوب حاصل نمیشود نکتهای است که طی این سالها به عناوین مختلف از سوی دلسوزان نظام و صاحبنظران در نشستها، مناظرهها و مباحث کارشناسی بیان شده که مشکلات کشور در قانون گریزی و عدم رعایت قوانین جاری است که در صورت نهادینه شدن چنین منشی در جامعه ما برخورد قهری هم نمیتواند چاره ساز باشد.
ترویج فرهنگ قانونمداری در اجتماع از مسوولان یک کشور به مردم انتقال پیدا میکند. در واقع مسوولان الگوی رفتاری جامعه خود هستند که به محاق رفتن چنین منشی در کمین جامعه قرار گرفته است. اعتماد عمومیجامعه برپایه قانون مداری و عملکرد شفاف مسوولان در قبال مردم میتواند چاره ساز بسیاری از مشکلاتی باشد که جامعه با آن دست و پنجه نرم میکند.
شرق:باز هم سخن از گرانی
«باز هم سخن از گرانی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم فاضل موسوی است که ر آن میخوانید؛تورم واژهای آشنا ولی تلخ است، اما چرا آشنا؟ آشنا است چون امروز کمتر کسی است که این پدیده را نشناسد و آن را لمس نکرده باشد. در جریان گفتوگوها، بعد از چند دقیقه، گفتوگو قطعا به سمت تورم موجود کشیده میشود و همه از تورم میگویند. در جراید، صدا و سیما و بحثهای میان مردم بسیار از تورم گفته میشود، شاید بشود گفت از کودکی که رنگ پول را میشناسد تا پیرمردی که در انتظار دیدار خدایش است، هر روز با گرانی و تبعات آن درگیر هستند.
اما چرا تلخ؟ این واژه همانند عفریتی است که ظاهر میشود، ناراضی میتراشد و… از اینرو است که هر دولتمردی از کنار این واژه نامیمون به راحتی نمیگذرد و هیبت و ماهیت این واژه را همیشه رصد میکند و میکوشد با تدبیریابی خردمندانه و با همیاری متخصصان نسبت به درمان این بیماری اقدام کند.
در واقع امروز اصلیترین موضوع قریب به اتفاق مردم که فشار روانی هم ایجاد میکند این واژه پرغصه و پردرد است که متاسفانه عامل بسیاری از ناشکیباییهای جوامع انسانی است. واقعیت این است که ما در عصر تراشههای میکرونی و سوپرتکنولوژیها زندگی میکنیم و حتما باور داریم مردم ایران دارای کهنترین تمدن بشری و جزو باشعورترین انسانها هستند.
از اینرو هر اظهارنظری و قولی راجع به تورم باید از پشتوانه علمی و منطقی برخوردار باشد. قطعا همه میدانند میزان سنجش تورم، درک دانش ارزشمندی را میطلبد اما چون مردم هر روز با واقعیت تورم و اقتصاد روبهرو هستند میتوانند بهترین ناظران و قضاوتکنندگان باشند. اینکه در کشور چه میزان تورم وجود دارد زیاد مشکل نیست.
کافی است، قیمت صد رقم کالا را در سال گذشته و امسال بررسی تطبیقی کنید تا بسیاری از واقعیتها روشن شود. اگر ما مومن به مردم هستیم باید بدانیم که مردم به صورت واقعی میدانند تورم چقدر است، دوراندیش کسی است که مردم را ولینعمت خود بداند وگرنه کتمان واقعیت را اوراق تاریخ دوباره بازگو خواهد کرد.
امروز متاسفانه نقلقولهای بسیار متفاوت و ناصوابی از میزان تورم در کشور میشود، از شش تا ۲۶درصد، واقعیت تورم در ایران نه ششدرصد است و نه ۲۶درصد، برای درک واقعیت و درک تورم، ملاک قرار دادن درک و برداشت واقعی مردم از گرانی کفایت میکند.
دنیای اقتصاد:قیمتها چگونه کنترل میشوند؟
«قیمتها چگونه کنترل میشوند؟»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم زهرا کاویانی است که در آن میخوانید؛این روزها اخبار متنوعی از تلاشهای سازمانها و نهادهای مختلف اقتصادی کشور در راستای کنترل قیمتها شنیده میشوند.
سازمان حمایت از مصرفکنندگان و تولیدکنندگان، نهادهای بازرسی، سازمان تعزیرات حکومتی و سایر نهادهای مسوول هر کدام تلاشهای خود را طی ماههای اخیر برای مبارزه با گرانفروشی اعلام میکنند و هر از چندگاهی اخباری مبنی بر پلمب تعدادی واحد صنفی به جرم گرانفروشی نیز شنیده میشود. البته این اخبار در اقتصاد ایران تازگی نداشته و کنترل قیمتها توسط نیروهای فیزیکی تنظیم بازار از سالها قبل و حتی قبل از وقوع انقلاب اسلامی نیز در کشور ما سابقه دیرینه دارد. این روزها نیز با افزایش وسایل ارتباطات جمعی و دسترسی عموم مردم به امکانات ارتباطی، کنترل قیمتها شیوهای جدید پیدا کرده و روشهای مختلفی برای اعلام شکایات مردمی ایجاد شده است، اما سوالی که در اینجا ایجاد میشود آن است که این روشها تاکنون تا چه حد موفق بودهاند؟ آیا قیمتها به این وسیله کنترل شدهاند؟
خوشبختانه پاسخ به این سوال ساده است. نگاهی به آمار نرخ تورم طی سالهای گذشته جواب روشنی برای این سوال داشته و میزان عملکرد کنترل قیمتها توسط قوه قهریه را نشان میدهد. نرخهای تورم دو رقمی در سالهای گذشته که در برخی سالها به ۲۰ تا ۲۵ درصد نیز رسیده است، نشان از عدم موفقیت کنترل قیمتها توسط نیروهای نظارتی است.
ظاهرا قرار نیست که از تجربه چندین دههای کشورمان در خصوص کنترل قیمتها درس بگیریم و به جای صرف هزینه برای افزایش بازرسی، از قوانین تجربه شده علم اقتصاد استفاده کرده و به مبارزه با تورم یا همان اصطلاح «گرانفروشی» که سیاستگذاران اقتصادی کشور بر آن اصرار دارند، برویم.
پیامد کنترلهای قیمتی
برای بررسی پیامد کنترلهای قیمتی میتوان بازه زمانی یک سال گذشته را در نظر گرفت. در ماههای پایانی سال ۸۹ و در سال ۹۰ پس از اجرای قانون هدفمندی یارانهها، مقرر شد تا بازرسان نظارتی، نهایت تلاش خود را برای جلوگیری از گرانفروشی به کار بندند.
با این حال آیا قیمتها کنترل شده است؟ بر اساس آمارهای رسمی بانک مرکزی، نرخ تورم سال ۱۳۹۰ معادل ۶/۲۱ درصد اعلام شده و این در حالی است که مرکز آمار اعلام کرده که تورم برای این سال بیش از نرخ اعلامی بانک مرکزی است. همچنین نرخ تورم اسفند ماه ۴/۳ درصد اعلام شده است و به نظر میرسد که این روند برای سال نیز ادامه داشته باشد.
در چنین شرایطی که قیمتها رو به افزایش است، رویه مرسوم در کشور ما همواره تلاش برای کاهش قیمتها از طریق واردات کالاهای قابلتجارت و کنترل قیمتها از طریق نظارت بوده است؛ اما در شرایط فعلی که به علت شرایط تحریمها و افزایش نسبی نرخ ارز، واردات نیز به آسانی میسر نیست، سیاستگذاران اقتصادی تلاش میکنند تا هرچه بیشتر افزایش قیمتها را به گرانفروشیهای موردی نسبت دهند.
با این حال نتیجه این روش که بارها آزموده شده است چیزی جز افزایش نااطمینانی در بازار و فضای کسب و کار، کاهش تولید و سرمایهگذاری، صرف هزینههای بالا برای نظارت و تحمل بار آن در بودجه دولت و در نتیجه کسری بودجه و افزایش مجدد قیمتها نبوده است.
چه باید کرد؟
اینکه برای کنترل قیمتها چه باید کرد کاملا مشخص است. پاسخ این سوال آنقدر ساده است که امروزه بیشتر کشورهای دنیا توانستهاند نرخ تورم را کنترل کنند.
پاسخ همان اصل اقتصادی است که بارها تکرار شده است. سیاست منظم پولی، کسری بودجه کنترل شده و در یک کلام کنترل حجم نقدینگی که این موارد نیز تا حدود زیادی وابسته به میزان استقلال بانک مرکزی است. متاسفانه این اصل اقتصادی، یعنی کنترل نقدینگی از اولین مواردی است که از سوی سیاستگذاران اقتصادی ما نقض میشود، اعمال سیاستهایی مانند اعطای یارانه نقدی که منجر به بدهکار شدن دولت به بانک مرکزی شده و کسری بودجه به بار میآورد، اجرای طرحهای عمرانی بدون توجیه اقتصادی که منجر به بار مالی زیاد بر دوش دولت میشود، طرحهایی مانند مسکن مهر که بدهیهای عظیم بانکی را در پی دارد و سایر مواردی از این قبیل که سیاستگذاران اقتصادی ما علاقه زیادی به اجرای آنها دارند، همه مصادیق نقض اصل آشکار اقتصادی، یعنی کنترل نقدینگی است که در نتیجه تورم را در پی دارد.
هرچند که ملاحظات سیاسی تا کنون طی دهههای گذشته سیاستگذاران اقتصادی کشور را به استفاده از بازرسیها و کنترلهای قیمتی تشویق کرده، اما آگاهی مردم در این زمینه میتواند تا حدود زیادی در پایبندی سیاستگذاران اقتصادی به اصول علم اقتصادی تاثیرگذار باشد. مردم باید توجه داشته باشند که قیمتها کنترل نمیشود، مگر با کنترل حجم نقدینگی که در شرایط فعلی اقتصاد ایران، با کاهش مخارج دولت میسر خواهد شد.
جهان صنعت:شیب تند تورم برای سال ۹۱
«شیب تند تورم برای سال ۹۱»عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم الهه بیگی است که در آن میخوانید؛سرانجام درآمد دولت از هدفمندی یارانهها در صحن علنی مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید.
دولت و مجلس بر سر درآمد هدفمندی یارانهها اختلافنظر داشتند و دولت رقم بسیار بالایی را پیشنهاد داده بود اما پس از کش مکشهای فراوان نمایندگان مجلس با کسب درآمد ۶۶ هزار میلیارد تومانی از محل اجرای قانون هدفمندسازی یارانهها در سال ۹۱ که همان رقم تصویب شده در کمیسیون تلفیق بود، موافقت کردند.
براساس مصوبه مجلس، مبلغ ۵۶ هزار میلیارد تومان به صورت ماهانه و متوازن هر ماه متوسط مبلغ چهار هزار و ۶۶۶ میلیارد تومان از محل اصلاح و افزایش قیمت حاملهای انرژی و مبلغ ۱۰ هزار میلیارد تومان نیز از یارانههای نان، برق و سایر کالاها به دست میآید.
بنابراین دولت مجاز شده است در سال قیمت حاملهای انرژی، سایر کالاها و خدمات مشمول قانون هدفمندسازی یارانهها را افزایش دهد و از این محل تا مبلغ ۶۶ هزار میلیارد تومان درآمد کسب کند.
نکته قابل تامل این است که کسب ۵۶ هزار میلیارد تومان درآمد از محل اصلاح قیمت حاملهای انرژی سبب افزایش قیمتها با شیبی بیش از ۲۰ درصد میشود که مغایر قانون است، چراکه براساس قانون برنامه پنجم توسعه، قیمت حاملهای انرژی باید طی پنج سال و با شیب ملایمی افزایش یابد.
با این اوصاف باید منتظر افزایش بیش از ۲۰ درصدی قیمت حاملهای انرژی از جمله بنزین باشیم.
گسترش صنعت:بهرهوری موتور محرکه اقتصاد
«بهرهوری موتور محرکه اقتصاد»عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم کاظم دلخوش است که در آن میخوانید؛در کشورهایى که طی چند دهه اخیر به پیشرفتهاى سریع اقتصادى نایل آمدهاند بهرهورى طیف گستردهاى یافته است، بهطورى که شاید بتوان گفت پایه توسعه اقتصادى و تکنولوژیکى آنها براساس توجه به مقوله بهرهورى و اشاعه آن در تمامى سطوح و طبقات جامعه است. افزایش بهرهورى بر پدیدههاى اصلى اقتصادى، اجتماعى و سیاسى جوامع تاثیر دارد، مانند کاهش سطح تورم، افزایش سطح رفاه عمومى، افزایش سطح اشتغال و افزایش توان رقابت اقتصادى.
در کشور ما اهمیت و توجه به مقوله بهرهورى بهدلایل مختلف از جمله حاکم نبودن فرهنگ و نگرش درست به بهرهورى در جامعه، مورد غفلت واقع شده است و با وجود برخى اقدامهاى انجام شده مانند تاسیس سازمان ملى بهرهورى و برخى تاکیدها در برنامههای توسعهای درخصوص ارتقاى بهرهورى، هنوز تا رسیدن به وضعیت مطلوب فاصله زیادى باقیمانده است و باید قدمهاى اساسى و موثرى در این زمینه برداشته شود.
بهرهورى یکى از مفاهیم مهم در اقتصاد بهشمار مىآید که رابطه بین استفاده از عوامل تولید و محصول تولید شده را نشان مىدهد. در زبان فارسى واژه بهرهورى معادل «productivity» تعریف شده است. از سوى سازمانهاى بینالمللى براى بهرهورى تعاریف مختلفى مطرح شده است، مثلا سازمان بینالمللى کار بهرهورى را این گونه بیان مىکند: «محصولات مختلف با ادغام چهار عامل اصلى تولید مىشود، این چهار عامل عبارتند از: زمین، سرمایه، کار و سازماندهى. رابطه بازدهى تولید با یکى از این عوامل مشخصکننده میزان بهرهورى آن عامل است.» آژانس بهرهورى اروپا بهرهورى را درجه استفاده موثر از هر یک از عوامل تولید مىداند.
سازمان همکارى اقتصادى و توسعه بهرهورى را اینگونه تعریف مىکند: «بهرهورى مساوى، نسبت ستانده به یکى از عوامل تولید است. عوامل تولید ممکن است سرمایه، کار، مواد خام، انرژى و مواد دیگر باشد.»
بهطور کلى بهرهورى را مىتوان ترکیبى از کارایى و اثربخشى دانست. کارایى به مفهوم صحیح انجام دادن کار است و با استفاده مفید از منابع ارتباط دارد، یعنى این که از حداقل نهادهها، حداکثر محصول برداشت شود. اثربخشى بهمفهوم کار صحیح است. یعنى ممکن است با مصرف کمتر نهادهها محصول بیشترى تولید کرد ولى این محصول کیفیت مطلوب مورد نظر مصرفکننده را نداشته باشد.
در این حالت کارایى واقع شده، اما چون محصول فاقد کیفیت لازم است، از اینرو اثربخش نبوده و نمىتواند رضایت مصرفکننده را جلب کند. به این ترتیب تحقق کارایى و اثربخشى هر کدام به تنهایى موجب افزایش بهرهورى نخواهد شد. به بیان دیگر در مقوله بهرهورى، اولا کارى که انجام مىشود باید کار درست و مفیدى باشد، ثانیا این کار به بهترین نحو انجام شود. در این صورت با تحقق این دو شرط مىتوان اطمینان حاصل کرد بهرهورى محقق شده است. با افزایش بهرهورى در فرآیند تولید، مىتوان با استفاده سطح معینى از نهادهها به تولید بیشترى دست یافت.
از نهادههاى مهم تولید، عامل نیروى کار و عامل سرمایه هستند، بههمین دلیل دو مفهوم بهرهورى نیروى کار و بهرهورى سرمایه در حقیقت استفاده بهینه از عوامل نیروى کار و سرمایه را نشان مىدهد. همچنین بهرهورى کل عوامل استفاده بهینه از ترکیب عوامل مذکور را نشان مىدهد. رشد بهرهورى کل عوامل، علاوه بر رشد کمى نهادههاى تولید، یکى از منابع مهم تامینکننده رشد اقتصادى در سطح کلان است و درواقع به نوعى مدیریت استفاده از منابع تولید را نشان مىدهد.
jamejamonline.ir – 22 – RSS Version